بازنشستگی

حرف های صریحِ علی مزینانی درباره سینما و این روزهایش

به گزارش ردکارپت فیلم: می‌گوید: «گاهی با خودم فکر می‌کنم اگر در این همه سال به جای سینما در کار دیگری بودم الان حداقل به جایی رسیده بودم. آدم ۵۹ سال در سینما کار کند آن وقت هیچی؟! نه بیمه داشته باشی، نه بازنشستگی، همین طور عاطل و باطل بمانی؟!»

این گله‌ها، درد دل‌های علی مزینانی است؛ سینماگر ۷۶ ساله‌ای که سابقه ساخت فیلم‌های شاخصی همچون «عقاب‌ها» و «خواستگاری» را در کارنامه هنری خود دارد اما حدود یک هفته است که به دلیل مشکلات تنفسی در بیمارستان بستری است. بیماری او درست در زمانی بروز کرده که به همراه محمدرضا شریفی‌نیا در فکر ساخت فیلم سینمایی «دنیا ۲» با همان گروه بازیگران بود.

به‌جز «عقاب‌ها» که از آن به عنوان نخستین فیلم جدی سینمای ایران در موضوع جنگ ایران و عراق و نیز پرمخاطب‌ترین فیلم با هشت میلیون نفر تماشاگر یاد می‌شود، فیلم‌های «خونبارش»، «انفجار»، «رهایی»، «فرار»، «دست‌نوشته‌ها»، «شنگول و منگول»، «خواستگاری»، «دو همسفر»، «حماسه قهرمانان»، «دنیا» و «قفس طلایی» از جمله آثاری است که مزینانی مدیر فیلمبرداری آن‌ها بوده و از میانشان تهیه‌کنندگی «دو همسفر»، «خواستگاری»، «قفس طلایی»، «قربانی»، «شب بخیر غریبه» و «دزد و نویسنده» را نیز برعهده داشته است.

اما او حالا پس از نزدیک به ۶۰ سال کار در سینما دلخور است از تمام نامهربانی‌ها و تلخی‌هایی که بویژه در یک دهه قبل دیده و تجربه کرده است. او حالا معتقد است، اگر شغل دیگری را انتخاب کرده بود، شاید الان احترام بیشتری داشت.

گپ و گفت تلفنی با علی مزینانی ساعتی پس از انجام یک‌سری آزمایش و تست‌ انجام شد و او ابتدا درباره علت بستری بودنش در بیمارستان توضیح داد: «از قدیم مشکل برونشیت داشتم و در طول سال‌ها کار در سینما نیز آنقدر به خودم نرسیدم که وضعم حادتر شد. آن روزها چنان درگیر کار می‌شدم و بلندپرواز بودم که اصلا نمی‌فهمیدم کِی شام می‌خورم، کی ناهار، البته حالا اوضاع بهتر شده ولی آن وقت‌ها یک ساندویچ می‌دادند و همان را سَق می‌زدیم. بعد از مدتی کم‌کم ریه‌های من عفونت کرد که خیلی اهمیت نمی‌دادم. خدا بیامرزد آقای (ایرج) قادری را، یک روز سر فیلم «مرگ در باران» که با هم کار می‌کردیم، دید من یک مشت قرص می‌خورم. شغل اصلی او هم داروسازی بود. تا قرص‌ها را دید، گفت این‌ها چیه می‌خوری؟ گفتم دکتر داده، قرص‌ها را دید و از همان بلندی که بودیم همه را پرت کرد بیرون. گفت این‌ها کورتون دارند و بدنت را پوک می‌کنند. بخشی از وضعیت الانم به این سابقه برمی‌گردد اما یک دلیل آن هم فشارهایی است که وقتی به امریکا رفتم و فیلم ساختم و بعد در اکرانش به مشکل برخوردم.»

فیلمی که مزینانی به آن اشاره می‌کند «قفس طلایی» است که سال ۱۳۸۹ با بازی امین حیایی، نیلوفر خوش‌خلق، سروش گودرزی، هوشنگ توکلی، آهو خردمند و کامبیز دیرباز در ایران و امریکا ساخته شد. او برای این فیلم با سرمایه شخصی هزینه زیادی کرد ولی در اکران با شرایطی مواجه شد که هیچ پولی برنگشت و ضرر زیادی به سازندگان وارد کرد.

«تصور کنید کسی سرمایه یک میلیون و پانصد هزار دلاری خود را به امریکا ببرد و فیلمی بسازد که اتفاقا حرفش در راستای این بود که فرزندتان را به خارج از کشور نفرستید و اگر می‌فرستید تنها نفرستید. اما این فیلم موقع اکران به «قلاده‌های طلا» برخورد و زمان اکران را از دست داد. البته با این تفاوت که فیلم من قفس طلایی، با سرمایه شخصی ساخته شده بود. نوبت اکران ما به آن‌ها رسید و فیلم ما بعد از فیلم دوستان روی پرده رفت. امین حیایی که در «قلاده‌های طلا» بازی می‌کرد به نوعی به تحریم غیررسمی در فضای سیاسی آن زمان خورد و فیلم که از پرده پایین آمد، درواقع فیلم من هم به‌خاطر امین حیایی به تحریم خورد و در نتیجه از یک میلیون و ۵۰۰ هزار دلار حتی یک قِران هم ندیدم.»

او که با بغض می‌گوید حاضر نیست گردن جلو کسی کج کند، ادامه می‌دهد: «در این مدت هیچ کس سراغم را نگرفته. البته من هم از کسی چیزی نمی‌خواستم و نمی‌خواهم، آن زمان هم سر فیلم «قفس طلایی» فقط می‌خواستم چوب لای چرخم نگذارند و اگر اجازه می‌دادند فیلم من درست اکران می‌شد، وضع بهتری داشتم و شاید هزینه‌ای که برای ساخت صرف کرده بودم برمی‌گشت. من فیلمم را با کلی هنرپیشه و عوامل امریکایی ساختم ولی سال ۱۳۹۱ که اکرانش کردم، دیگر چیزی برایم باقی نماند.»

مزینانی با وجود همه ناراحتی‌هایش و اینکه تاکید دارد توقعی از کسی برای احوالپرسی و دلجویی ندارد اما به هر حال از سرنوشتی که پس از حدود ۶ دهه کار پیش چشم خود می‌بیند دلگیر است، بخصوص آنکه حتی بیمه و بازنشستگی هم ندارد. «گاهی با خودم فکر می‌کنم اگر ۵۹ سال به جای کار در سینما، در هر کاری بودم الان حداقل به جایی رسیده بودم. آدم ۵۹ سال در سینما کار کند آن وقت هیچی!؟ چون فقط یک فیلم «عقاب‌ها»‌ی من یا فیلم «دنیا» فروخت؟ من که پول فروش آن‌ها را جمع نکردم از این مملکت ببرم، همه را روی هم گذاشتم تا فیلم دیگری بسازم. اما نتیجه‌اش چه شد؟ الان وقتی می‌گویند چرا فیلم نمی‌سازی، می‌گویم از کجا پول بیاورم؟ از دیوار مردم بالا بروم؟ بخش خصوصی باید پول داشته باشد. من که رانت‌خوار نیستم تا از بانک پول‌های آن چنانی بگیرم. من ۵۹ سال در سینما کار کردم و اگر آبرویی دارم، به‌خاطر این بود که سعی کردم درست کار کنم. الان دیگر نمی‌شود به راحتی فیلم ساخت چون حداقل ۲۰ میلیارد تومان خرج دارد در حالی که اگر این پول را در بانک بگذاری چند صد میلیون می‌توانی سود بگیری. با این حال اگر داشتیم حتما فیلم می‌ساختیم چون ما معتادِ سینما هستیم.»

حرف خرج گزاف تولید فیلم که به میان می‌آید او تعریف می‌کند: «زمانی که فیلم «عقاب‌ها» را ساختم می‌توانستم با پولی که از فروش آن به دست آمد یک برج بخرم اما ایستادم و گفتم می‌خواهم «عقاب‌ها»ی ۲ و ۳ را بسازم. ولی بعد نظرم عوض شد و تصمیم گرفتم کاری را که خوب شده ادامه ندهم، به همین دلیل سراغ ساخت «خواستگاری» رفتم و بعد «دنیا». بعد از آن خواستم یک فیلم گردن‌کلفت بسازم، پس به ناف آمریکا رفتم و در ۳۶ لوکیشن «قفس طلایی» را ساختم. همه این کارها را با جان و دل کردم ولی اگر همین الان به من بگویند ۱۵۰ میلیارد تومان می‌دهند تا «عقاب‌ها» را بسازم دیگر نمی‌توانم، چون آن روزها انرژی دیگری داشتم که مصرف شد. حالا روی تخت بیمارستان افتاده‌ام و در تمام این ۱۰ سال کسی نپرسید چرا درِ دفترم بسته مانده است. من اگر الان دفترم را بفروشم حداقل چهار، پنج میلیارد تومان پول دستم را می‌گیرد ولی نمی‌توانم، ما قدیمی‌ها تعصب خاصی روی کارمان داریم. این دفتر آبرو و زندگی من است. الان هم اگرچه در کانادا زندگی می‌کنم، فقط چهار ماه آنجا می‌مانم و هشت ماه اینجا هستم، چون نمی‌توانم از این خاک و مملکت که ۷۰ سال در آن بوده‌ام دل بکنم.»

مزینانی که در چند شاخه سینمایی فعالیت داشته، عضو کانون‌ها و انجمن‌های تهیه‌کنندگان، فیلمبرداران و مدیران دفتر پخش است. اما آنطور که می‌گوید، از خدمات بیمه‌ای برخوردار نیست. «سال‌ها قبل وقتی پسرم در کانادا فوت کرد، از خانه سینما به من گفتند که باید بیمه شوم و من هم مدارکم را فرستادم. بعد از سه سال که برگشتم دیدم مدارک را در پرونده نگذاشته‌اند. آن زمان آقای سیف الله داد رییس خانه سینما شده بود که در فیلم «دست‌نوشته» مدیرتولید ما بود. از این وضعیت متعجب بود و قرار شد ماجرا را پیگیری کند. بعد از سه سال او فوت کرد و آقای یدالله صمدی روی کار آمد. باز هم ماجرا را دنبال کردم ولی هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. همه فقط یک استاد به من می‌گفتند و تمام. بعدتر آقای سیدضیاء هاشمی مدیر شد و گفت شما پیشکسوتی، چطور بیمه نیستی؟ آخر سر نشان به آن نشان که ۱۰ سال این ماجرا طول کشید و وقتی پیگیری‌ها از وزارت ارشاد آمد، گفتند آقای مزینانی شما ۶۰ ساله شده‌ای و دیگر نمی‌توانی بیمه شوی؛ یعنی من الان نه بیمه هستم، نه بازنشسته و نه حقوق‌بگیر. هیچی نیستم. یک عاطل و باطل!»

علی مزینانی در پایان این گفت‌وگو که قرار می‌گذاریم پس از مرخصی از بیمارستان خیلی مفصل‌تر آن را ادامه دهیم، می‌گوید، با وجود همه گله‌ها هنوز دلش برای سینما و ساخت فیلم می‌تپد و با هیجان از تولید فیلمی می‌گوید که پس از حدود ۲۰ سال می‌خواهد نسخه دیگری از آن را بسازد. «همین چند وقت قبل با رضا شریفی‌نیا صحبت کردیم و او پیشنهاد داد که «دنیا ۲» را بسازیم و برای اولین بار می‌خواستم چنین کاری انجام دهم. من «دنیا» را خیلی دوست دارم، یک فیلم با حرف‌های زیر پوستی است که مردم را می‌خنداند. قصد داشتم از همان گروه بازیگری هم استفاده کنم و در حال پیگیری بودم که صبح همان روزی که مشغول بودم کارم به بیمارستان کشید. البته قسمت بوده و حتماً خیری در آن است که اینطور شد. چنین اتفاق‌هایی اگرچه می‌گذرند ولی به هر حال با خودت فکر می‌کنی اینکه آدم دلش خوش باشد از هر چیزی مهم‌تر است. ای کاش الان به یاد هم باشیم. چرا مرده‌پرستیم؟ باور دارم که من و بسیاری از همکارانم صرفاً به پول احتیاج نداریم، بلکه به روحیه نیاز داریم. ما آدم هایی هستیم که تلنگری بخوریم بغض گلویمان را می‌گیرد.»


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند