به گزارش ردکارپت فیلم: سالهای اخیر موج مهاجرت بازیگران سینما و تلویزیون، روند صعودی داشته است. این مهاجرتها، پیش از این هم وجود داشته و مسبوق به سابقه است، اما این سالها روند آن افزایش یافته است. در دهه شصت، سوسن تسلیمی، علیرضا مجلل، سعید راد، بهمن مفید، محمد مطیع و بسیاری دیگر از ایران رفتند. آن سالها و در نبود شبکههای اجتماعی، مهاجرت از ایران به معنای قطع رابطه با رسانهها و مردم بود.
گفتوگوهای محدودی از بازیگران و کارگردانهای مهاجر، در نشریات تخصصی داخل ایران منتشر میشد که اغلب مردم، خواننده آن نبودند. اگر فیلم یا سریال مهاجران، نمایش داده نمیشد، مردم به سختی میتوانستند سراغی از آنها بگیرند. اما امروز، با گسترش شبکههای اجتماعی، مهاجران فراموش نمیشوند. دسترسی به اخبار، سادهتر و سریعتر شده است، شبکههای اجتماعی این فرصت را میدهند تا بازیگران، ورزشکاران و چهرههایی که مهاجرت کردهاند، رابطهشان را با مخاطبانشان حفظ کرده و مستقیم با آنها صحبت کنند. بنابراین، حذف، سانسور و ممیزی مانند قبل نمیتواند موفق باشد.
معمولا واکنش دستگاههای رسمی به این مهاجرتها، حذف و محدودیت است. سریالها یا فیلمهایی که این بازیگران بازی کردهاند، دیگر نمایش داده نمیشود و نام آنها در رسانههای رسمی به ندرت آورده میشود. به عنوان مثال، در سالهای پس از مهاجرت گلشیفته فراهانی، فیلمهای او حتی آثاری مثل «میم مثل مادر» یا «اشک سرما» دیگر از تلویزیون پخش نشدند.
۲.طبیعی است همه افکار، ادعاها و رفتارهای بازیگران و مجریانی که از ایران رفتهاند، قابل قبول و حتی منطقی نیست. بعضی اداها و نمایشگریها را باید به حساب خامی گذاشت و از آنها عبور کرد. اما نمیتوان بر این موضوع چشمپوشی کرد که این مهاجرتها، نباید حاصل کار دیگران را به باد دهد. معمولا بازیگرانی که از ایران میروند، فیلمهایی در نوبت اکران دارند، سرنوشت آن فیلم ها را این مهاجرتها و موضع گیریها میتواند تغییر بدهد. مسئله اینجاست که فیلمها و سریالها با ضوابط قانونی و در چارچوبهای پذیرفته شده در ایران، ساخته شدهاند و اغلب سازندگان نمیدانستهاند که ممکن است در ادامه راه، بازیگرشان از ایران بود. بنابراین، توقیف این آثار تنبیه عادلانهای نیست. ضمن این که، راهی برای قطع رابطه مردم با این چهرهها هم نیست، این روزها، راههای غیررسمی فراوانی وجود دارد که این چهرهها را مدام به یاد مخاطبانشان بیاورد. با نمایش ندادن این فیلمها و سریالها، افرادی تنبیه میشوند که نقشی در این مهاجرت نداشتهاند.
۳. با توجه به موج مهاجرتها، ممکن است هر بازیگری که امروز، مورد توجه است، تقدیر و تحسین شده و برایش فرش قرمز پهن میشود، روزی جلای وطن کرده با ظاهری متفاوت مقابل دوربین بنشیند و حرفهایی بزند که به مذاق بعضیها خوش نمیآید. آن وقت، سرنوشت انبوهی فیلم و سریال به عواملی فرامتنی ربط پیدا میکند. پس تهیهکنندگان و کارگردانها هم بهتر است زیاد از کشفهایشان ذوق زده نشوند، بازیگران را در حد بازیگر بدانند و توقع هر نوع تغییر رفتار و نگرش را به آنها بدهند. به این صورت مجبور نمیشوند حرفهایی را که قبلا درباره کرامتهای اخلاقی بعضی بازیگران زدهاند، تکذیب کنند.
۴. میان مهاجران، همه در یک سطح نیستند. گلشیفته فراهانی و مهناز افشار، بازیگرانی شناخته شده و پرکار بودند، کارنامهشان، خارج از اظهارنظرها، زندگی شخصی و عملکردشان نقاط قوت و امتیازهایی دارد که آنها را در سطح حرفهای قرار میدهد، اما صدف طاهریان یا ریحانه پارسا چنین رزومهای ندارند. بنابراین نادیده گرفتن صدف طاهریان، اتفاق مهمی محسوب نمیشود، اما نمیتوان بازیهای خوب گلشیفته فراهانی را در «درباره الی»، «اشک سرما»، «میم مثل مادر» و … فراموش کرد. همانطور که بازیهای مهناز افشار در «برف روی کاجها» و «سعادتآباد» و تلاشش برای تغییر جایگاه بازیگریاش فراموش نمیشود.
۵. بیش از ۳۰ سال از مهاجرت سوسن تسلیمی گذشته و او همچنان از شاخصترین بازیگران سینمای ایران است و درباره کیفیت بازی او تحلیل میشود. بازی علیرضا مجلل در «شاید وقتی دیگر» و «کوچک جنگلی» از یاد نرفته، اگرچه حضور او در سینمای ایران، سالهاست پایان یافته است. بازیگران دیگری هم در این سالها رفتهاند که فراموش شدهاند و سرنوشتشان پیگیری نمیشود. ملاک محبوب بودن و ماندگاری جایی فراتر از قواعد و مقررات نوشته شده، معنا پیدا میکند. همانطور که هیچ ضمانتی وجود ندارد که چهرههای شاخص اینستاگرام با فالوئرهای میلیونی، سال بعد اندکی از این شهرت و محبوبیت را داشته باشند، نمیتوان محبوبیت ستارههای امروز سینما و تلویزیون را تضمین کرد و آنانی را که دیگر بین ما نیستند، یک سره از یاد برد.
بدون دیدگاه