به گزارش ردکارپت فیلم: سریال «ناظر» درحالی به تازگی به پایان رسید که نتوانست اکتبر خاطرهسازی را برای نتفلیکس خلق کند.
غافلگیری نتفلیکس برای هالووین امسال، هیچگاه به اندازه خبرسازیهای رسانهای آن که طی یک سال اخیر وجود داشت، نتوانست مخاطبانش را تحت تاثیر قرار دهد. مینیسریال ناظر، درحالی طی ۷ قسمت از روی یک داستان واقعی ساخته شد که سوژه داغ آن، وسوسههای بسیاری را در میان هاروربازان سراسر جهان ایجاد کرده بود.
پس از انقلاب بزرگی که جیمز ون در دهه ۱۰ با مجموعه فیلمهایی چون دسیسه، احضار و آنابل که بر مبنای داستانهایی واقعی ساخته شده بودند، به راه انداخت، این انتظار وجود داشت که ناظر نیز با بهرهمندی از یک سوژه داغ و آمریکایی، این مسیر را ادامه داده و به شهرتی بینالمللی برسد اما آنچه در این سریال مشاهده شد، هرگز نتوانست خود را در اندازههای یک تریلر پرتعلیق بنمایاند.
ناظر، افتتاحیه درست و میزانی دارد و در همان قسمت اول، مهرههایش را مستقر میکند. مخاطب در پایان قسمت اول، با خود میاندیشد که سریال، طی ۶ قسمت باقیمانده، بازی هوشمندانهای با این مهرهها انجام داده و باید منتظر یک تریلر نفسگیر باشد اما ناظر، برخلاف جریان تریلرسازی هالیوودی، کشدار است و از ریتم پرنفسی برخوردار نیست. بسیار محتاط عمل میکند و تا میتواند، از ورود مهرههای جدید به جریان درام خودداری کرده و تلاش میکند تا بهواسطه همان معدود مهرههایی که در دست دارد، دست به آفرینش تعلیق بزند.
در این مسیر، سریال با وجود بکری موضوع، چندان خلاق عمل نمیکند. کلیت فضا، دلهرهآور نیست؛ معمایی هم نشان نمیدهد و عجیبتر آنکه تلاش میکند تا از المانهای گونه وحشت نیز استفاده نکند. تمامیت سریال، دایرمدار مجموعه ابهاماتی است که به ذهن دین (مرد خانواده) میرسد و خیلی زود با مشخص شدن موهوم بودن آن، اثرگذاری لحظهای خود را از دست میدهد.
با همین فرمول، سریال قصد دارد تا مخاطب خود را با برگ برندههایی که مدام رو میکند، غافلگیر نماید اما چون موتیفهای چندانی در ارتباط با آن گمانه مطرح نمیشود، از قوام چندانی نزد مخاطب برخوردار نمیگردد. درحالیکه دست اول بودن سوژه، این امکان را در اختیار سازندگان قرار داده بود که به زوایای مختلفی از این داستان ورود کرده و یک اثر درخشان را تولید کنند.
محدودسازی روایت به اندازهای بود که به جز پدر خانواده، مابقی کاراکترها از نقش تعیینکنندهای در مجموعه روایت برخوردار نبودند و داستان نیز ورود هوشمندانهای به چارچوب فردی این آدمها نداشت. بهظاهر تلاشهایی در قالب ورود به درونیات زن (نائومی واتس) یا دختر تینایجر خانواده و رابطهاش با پسر سیاهپوست خدماتی مطرح میشود که این شکل پرداخت، نه در خدمت تریلر بود و نه توانست اثرگذاری موقت و لحظهای برای مخاطب خود بیافریند. تمام این پرداختها نیز در همان مرحله طرح مساله، رها شد و هیچگاه عمق پیدا نکرد.
با این حال اما سریال یک فینال نمادین خوب دارد. جایی که دین، مشغول تماشای خانواده جدیدی است که در خانه سابق آنها مستقر شدهاند و در این هنگام، دوربین، دیگر همسایگان را به تصویر میکشد که در قامت ناظر، خانواده جدید را تحت نظر دارند. این چند ثانیه، نابترین تلخیصی است که سریال از مفهوم ناظر به مخاطب خود ارائه کرده و برای نخستینبار در طول ۷ قسمت، مفهومی از نظارت و ناظر را به مخاطبش میچشاند.
البته سریال در میانه راه تلاش میکند تا خود را دراندازههای یک تریلر رواشناختی بالا کشیده و با تغییر احوال دین، این باور را در مخاطب ایجاد کند که با فرآیندی روانشناختی مواجه است اما سریال هیچگاه از مایه لازم برای ورود به چنین ساحتی برخوردار نبود.
رایان مورفی، قطعا انتخاب خوبی برای تولید سریالی با این سوژه بکر نبود. نویسنده و کارگردانی که این سالها بهواسطه داستان ترسناک آمریکایی، جفری دامر و حتی رچد، در اوج شهرت خود به سر میبرد. اینکه مورفی پیش از آنکه کارگردان باشد، نویسنده بود و با سریالسازی که تخصص اصلی او است، کاملا آشناست، دو عامل مهمی بود که احتمالا نتفلیکس را به همکاری با او ترغیب کرد اما همانگونه که مشاهده شد، ناظر، نتوانست برای هالووین ۲۰۲۲، غافلگیری چندانی از سوی نتفلیکس محسوب شود تا این غول دنیای استریم، به فکر رونمایی از جایگزینهای پرشمار دیگری باشد که در گونه وحشت در دست تولید دارد.
بدون دیدگاه