روز گذشته بهروز افخمی سازنده فیلمهایی چون «عروس»، «شوکران» و.. پایان فعالیتش به عنوان کارگردان سینما را اعلام کرد. افخمی در گفت و گویی به ایسنا گفته: «فکر میکنم «فرزند صبح» بهترین فیلمی است که ساختهام و دوست دارم این آخرین فیلم من به عنوان کارگردان سینما در ایران باشد. شاید اگر عمری بود در خارج از کشور فیلم سینمایی برای پخش جهانی و عرضه در پلتفرمها بسازم.»
البته افخمی کلا چهره با ثباتی نیست، چه مواضع پرنوسان سیاسیاش و چهشکل کارنامه کاریاش، یک روز چپ است و یک روز راست، یک روز همه چیز گل و بلبل است و یک روز همه چیز مشکل دارد، این خداحافظیاش را هم میشود جدی نگرفت و البته که اساسا دیگر بود و نبودش هم اهمیت چندانی ندارد، در اینجا چند نگاه به ماجرای خداحافظی افخمی را گذاشتیم، اولی مربوط به روزنامه شهرآراست که کمی متمایل به جناب افخمیست و دومی هم یادداشت میثم محمدی که نگاه واقعگرایانهتری دارد:
عروجی در روزنامه شهرآرا نوشت: نه اینکه خداحافظی بهروز افخمی اتفاق عجیبی باشد، به هیچ وجه. مسئله اینجاست که او نه به دلیل کهولت سن یا نبود سرمایه و حتی به دلیل اعتراض به وضعیت سینمای ایران و اکران نشدن فیلم هایش، سینما را بوسیده و کنار گذاشته است، بلکه کارگردان «شوکران» میگوید سینما دیگر «دوران ساز» نیست و حالا که به این موضوع اعتقاد راسخ دارد، چرا خودش اولین کسی نباشد که این مدیوم را کنار میگذارد؟
صحبتهای کارگردان «شکار روباه» البته به سلیقههای عجیب وغریب سینمایی اش و شکل انتقادهای او به فیلمهای چند دهه سینمای ایران هم برمی گردد؛ نسلی که در دورهای در حلقه مجله «سوره» جمع شدند و باور داشتند که سینما، فیلم سازی و نقد حالا مهمترین ابزار بشریت است و میتوان با آن همه کار کرد. ولی همان نسل که افخمی یکی از آنها بود، به این باور رسیده اند که سینما دیگر مؤثر نیست و فیلمی ساخته نمیشود که مخاطب را تهییج کند و روح و روانش را به چالش بکشد. او در گفت وگوی گفته است سینما دیگر اهمیتی ندارد و مدیران سینمایی هم روی مسئلهای که دیگر برای مردم هیچ اهمیتی ندارد، زیادی حساسیت نشان میدهند.
بهروز افخمی با بیش از ۳۰سال سابقه فیلم سازی، بی تردید یکی از کارگردانهای جریان ساز سینمای ایران محسوب میشود، او حالا که پس از گذشت بیش از یک دهه، فیلم «فرزند صبح» ش آماده اکران عمومی شده، تصمیم گرفته است با همین فیلم از فیلم سازی در سینمای ایران خداحافظی کند. خداحافظیای که البته خیلی نمی توان رویش حساب کرد و امکان دارد هرلحظه خبر ساخت فیلم تازهای از او منتشر شود.
میثم محمدی (روزنامهنگار و فعال رسانه) نوشت: عصر، عصرِ افخمیهاست. دورانی که هر جور دلشان میخواهد میزنند و میرقصند. هر وقت بخواهند سلامی میدهند و هر جا که دلزده شوند به اصطلاح خداحافظی میکنند، آن هم با ماده و تبصرههای عجیب و غریب!
جای نگرانی نیست، چون استاد فرمودهاند: «فقط از سینمای ایران خداحافظی میکنم و اگر عمری باشد در خارج از کشور و برای پلتفرمهای آن ور آب فیلم خواهم ساخت!» یعنی سینمای ایران را قابل نمیدانند و به همین دلیل با پروژه شکستخورده «فرزند صبح» که نظر همطیفان این روزهای او را هم جلب نکرد، از سینما خداحافظی میکنند!
فقط امیدوارم جشنوارههای خارج از کشور و پلتفرمهای مطبوعِ نظر استاد، حامی دگرباشها نباشند و نگرانیهای اخلاقی برای ایشان ایجاد نکنند که راحت و آسوده بتوانند خارج از کشور فیلم بسازند! تصور کنید چنین شخصی که معتقد است سینما نمیتواند هیجانانگیز و جریانساز باشد، زبان گویایِ هیات انتخاب مهمترین جشنواره کشور است و تصمیمسازی میکند و حالا هم آب پاکی را روی دست همه میریزد. البته که استاد همه راهها را نبسته و برای سریالسازی ابراز تمایل کرده، چون احتمالا سریالسازی در ایران را «هیجانانگیز و جریانساز» میبیند! حالا این هیجان و جریان به کجا ختم میشود را خدا میداند!
القصه اینکه وای اگر جوانی خارج از حلقه افخمیها میگفت دیگر در ایران فیلم نمیسازم و سینمای ایران را جریانساز نمیبینم و سودای غرب و ساخت فیلم در آنجا را داشت، چه سناریوها و بایکوتهایی که اتفاق نمیافتاد و چه میزهای نقد و نشستهایی برگزار نمیشد که وای از این بیهویتی و پشتکردن به وطن! اما وقتی افخمی باشی و روزگاری در مجلس مملکت چپ کنی و در تلویزیون بزن و بکوب راه بیاندازی و یکدفعه هوس ساخت فیلم در غرب به سرت بزند، دوستانِ خوشبدرقهات همراه میشوند و راه را برایت آب و جارو هم میکنند. بله، عصر عصرِ افخمیهاست و چه دورانِ غمانگیزیست…مملکت مال آنهاست، هر وقت بخواهند سلام میکنند و هر لحظهای که اراده کنند، دستی تکان میدهند و ریشخندی میکنند و میروند…
رضا صائمی (روزنامه نگار) نوشت: خداحافظی بهروز افخمی از سینما برخلاف زعم خودش نه تراژی که کمدی است!….وقتی که او مجری برنامه هفت شده بود مدعی شد که برای نجات سینمای ایران آمده و قرار است نه فقط مجری که منجی سینما باشد!….حالا انگار آقای منجی به میانجی وداع با سینما می خواهد اعتبار از دست رفته اش را نجات دهد!….گرچه این سینماست که نجات می یابد!
بدون دیدگاه