به گزارش ردکارپت فیلم: فیلمهای کوتاه «آشو»، «آقای خیابان» و «شما زندهاید آقای بدیعی؟» از آثار به نمایش درآمده در جشنواره فیلم کوتاه تهران هستند که میتوان در یک نگاه کلی آنها را ادای دین به سینما توصیف کرد.
سیوششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران این روزها در حال برگزاری است و مخاطبان و علاقمندان در پردیس سینمایی ملت شاهد رونمایی از تازهترین فیلمهای کوتاه فیلمسازان ایرانی هستند.
محدثه واعظیپور روزنامهنگار و منتقد سینما در یادداشتی کوتاه نگاهی به ۳ فیلم «آشو»، «آقای خیابان» و «شما زندهاید آقای بدیعی؟» داشته که به تازگی در این رویداد به نمایش درآمدهاند.
متن این یادداشت را در ادامه میخوانید؛
۳ فیلم کوتاه «آشو» (جعفر نجفی)، «آقای خیابان» (مازیار کاظمی) و «شما زندهاید آقای بدیعی؟» (مسعود عینآبادی) که در سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران روی پرده رفتند، درباره سینما و عاشقان سینما ساخته شدهاند.
دلبستگیهای نوجوانانه به سینما
در میان این ۳ فیلم، «آشو» جذابترین و خوش ساختترین اثر است. بخشی از جذابیت فیلم به دلیل شخصیت منحصر به فرد آشو (محمدرضا) قهرمان اصلی فیلم است. نوجوانی دلبسته سینما که خوب فیلم دیده و با شخصیتهای فیلمهای سینمایی زندگی میکند.
آشو چوپان است و دور از هر شهر بزرگی در دل طبیعت زندگی میکند، رویای بزرگ او بازیگری است. فیلمساز که مشخص است فضا، محیط و شخصیتها را خوب میشناسد به زندگی خصوصی آشو سرک کشیده و بازیگوشانه برشهایی از این زندگی ظاهرا ساده اما بسیار عمیق را به تصویر میکشد.
فیلم، سرگرمکننده و تاثیرگذار است و بیش از همه اینها انعکاسی درست از زندگی نوجوانی است که در طبیعت رشد کرده، هوشی فوقالعاده و طنزی غریزی دارد.
«آشو» فیلمی حرفهای است و خامدستیهای یک اثر تجربی و کوتاه کمتر در آن دیده میشود. فیلمی با شروعی خوب و پایانی هوشمندانه. «آشو» از معدود فیلمهای ایرانی است که زندگی روستاییان را پر از زیبایی، اصالت و درخشندگی نشان میدهد.
روایت تلخ ایستادن پای عشق به سینما
«آقای خیابان» هم مانند «آشو» یک شخصیت جذاب دارد و بخش عمده موفقیت فیلم به کشف این شخصیت ربط دارد. یک عاشق سینما که سال ها است در تربت حیدریه کتابهای سینمایی میخواند و فیلم میبیند. شخصیت اصلی فیلم زندگی سادهای دارد اما این عشق دیوانهوار به سینما است که او را ممتاز و متمایز کرده است.
در «آقای خیابان» و «آشو» کارگردان سوژه (شخصیت اصلی) را مقابل دوربین گذاشته و با او صحبت کرده است. اما در «آشو» این اتفاق روندی طبیعیتر و توام با طنز دارد.
در «آقای خیابان» و «آشو» کارگردان سوژه (شخصیت اصلی) را مقابل دوربین گذاشته و با او صحبت کرده است. اما در «آشو» این اتفاق روندی طبیعیتر و توام با طنز دارد
«آقای خیابان» فیلمی است تلخ، این تلخی به واسطه درک سادگی، صداقت و سلامت شخصیت اصلی است که مثل یک قهرمان، در دنیایی که سراسر منفعتطلبی است، پای عشقش ایستاده است.
ساختار «آقای خیابان» کمی خامدستانه است، اصرار بر نشان دادن دوربین در ماشین یا بعضی کاتها به تصاویر فیلمهای سینمایی می توانست در فیلم وجود نداشته باشد.
با این همه و در شکل فعلی هر ۲ فیلم دوست داشتنی، ملیح و تماشایی هستند. عشق به سینما به عنوان نقطه مشترک هر دو فیلم، عاملی است جذاب برای تماشاگر که تا انتها این آثار را دنبال کند.
روایت مرگ با یک پایان خوب
«شما زندهاید آقای بدیعی؟» موضوع مرگ در آثار سینمای ایران را بررسی کرده و بعضی از آنها را با نمونههای خارجی مقای۳ کرده است.
فیلم یک مقاله تصویری است شبیه بخشی از یک برنامه سینمایی تلویزیونی که زیادی کش آمده. اطلاعات خوبی دارد اما بعضی مواقع به صحت بعضی داوریها درباره فیلمها، شخصیتها و تحلیلها میشود شک کرد.
فیلمساز بخشهای مختلفی از مقالهها و نقدهای سینمایی را گزینش و آنها را روی صحنههایی از فیلمها خوانده است. صدای گوینده خوب نیست و پس از دقایقی فیلم کسالت بار میشود.
فیلمساز میتوانست برای ایده جذاب «بررسی تصویر مرگ در سینما» ساختاری خلاقانهتر پیدا کند. پایان فیلم و استفاده از ذوق و هنر عباس کیارستمی در «طعم گیلاس» یک انتخاب هوشمندانه برای رسیدن به پایانی خاطرهانگیز و به یادماندنی در «شما زندهاید آقای بدیعی؟» است.
بدون دیدگاه