به گزارش ردکارپت فیلم: شوالیه تاریکی که به باور بسیاری از اهل فن مهمترین فیلم در میان فیلمهای ابرقهرمانی محسوب میشود، داستان جذاب و نفسگیر رویارویی بتمن و جوکر کف خیابانهای شهر گاتهام و در واقع بازآفرینی دیگری از قصه تقابل ابدی و ازلی خیر و شر است. جوکر مثل خود بتمن، البته کمی بعد از او، اواخر دهه ۳۰ میلادی خلق و عرضه شد و طرح اولیه هم این بود که در چند کمیک نقشی در تقابل با بتمن ایفا کند و بعد، جایی در یکی از داستانها کشته و کنار گذاشته شود.
اما این شخصیت آن قدر جذاب از آب درآمد و چنان پیچیدگی و تعلیقی در داستانها ایجاد کرد که کنار گذاشتنش دیگر منطقی و معقول نبود و تصمیم درستی به نظر نمیرسید. از این رو آن طرح اولیه کنار رفت، جوکر در دنیای قصههای کمیک باقی ماند و حتی نیمههای دهه ۱۹۷۰ میلادی، شخصیت اصلی (و مستقل از بتمن) مجموعه داستانهایی به نام خودش شد.
جز اهداف و نیتها، تفاوتها و حتی تضادهای دیگری هم میان بتمن و جوکر وجود دارد. بتمن تلخ و عبوس و جدی است اما جوکر حتی در بحرانیترین و پرتنشترین لحظات، شوخ و آرام به نظر میرسد. در رفتار او نشانههای جنون و مسخرگی دیده میشود اما بسیار باهوش و در کار خودش به شدت جدی است. ادعا میکند که کارگزار آشوب و مرد لحظههاست و برای هیچ کاری برنامهریزی نمیکند اما همیشه طرحها و ایدههای پیچیدهای در سر دارد و نقشههای پنهان و چند مرحلهای طراحی میکند.
در فیلم، در گفتوگو با هاروی دنت زخمخورده بستری در بیمارستان به ظاهر مسخره و عجیب خود با آرایش غلیظ چهره و رنگ سبز موها و لباس زنانه پرستاری که به تن دارد، اشاره میکند و میگوید: «واقعا من شبیه کسیام که نقشه داره؟ میدونی من چی هستم؟ من سگیام که دنبال ماشین میدوه! حتی نمیدونم وقتی بهش برسم چی کار باید بکنم.» به همین راحتی اما با انتخاب واژهها و لحن مناسب دروغ میگوید و نقشههایش را پنهان میکند.
جوکر بیشتر از خونریزی و ویرانی به ترساندن و فاسد کردن علاقه دارد و حتی راسخترین مردان را هم با خدعه و ارایه نسخهای تحریف شده از واقعیت به آنان تباه میکند. فروش جهانی فیلم شوالیه تاریکی از مرز یک میلیارد دلار گذشت و برنده چندین جایزه معتبر سینمایی از جمله اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. (هیث لجر، بازیگر نقش جوکر و برنده این جایزه ۶ ماه پیش از اکران فیلم، گویا بر اثر افراط در استفاده از قرصهای آرامبخش از دنیا رفت.)
از آن مهمتر این که کریستوفر نولان – که آن زمان ۳۶ سال داشت – با سهگانهاش، مسیر و معیارهای تازهای برای بازآفرینی سینمایی داستانهای کمیک شکل داد و بسیاری از علاقهمندان سختگیر سینما را هم به تماشای فیلم و حتی تحسین آن وادار کرد. مارک هیوگز در سایت فوربز مینویسد که این فیلم مرز بین واقعگرایی و تخیل را تقریبا بیاعتبار – و کمرنگ – کرد و یک داستان اکشن و مهیج ابرقهرمانی را تا حد درامی جذاب و محکم و کمنقص ارتقا داد.»
بدون دیدگاه