شرق وحشی

در ساخت «شرق وحشی» رمان «کلیدر» را نادیده گرفتم

به گزارش ردکارپت فیلم: مجتبی اسماعیل‌زاده با اشاره به اینکه ایده ساخت مستند «شرق وحشی» از ترانه‌های محلی به ذهن او رسیده، تأکید کرد که در ساخت این مستند رمان «کلیدر» را نادیده گرفته و قصه واقعی شخصیت اصلی این رمان را از زبان مردم محلی تعریف کرده است.

مستند «شرق وحشی» به کارگردانی مجتبی اسماعیل‌زاده قصه گل‌محمد کلمیشی (شخصیت اصلی رمان «کلیدر») را روایت می‌کند و از این جهت این مستند برای علاقه‌مندان به ادبیات و تاریخ می‌تواند اثری جذاب باشد.

اسماعیل‌زاده در «شرق وحشی» با نادیده گرفتن رمان محمود دولت‌آبادی سعی داشته قصه واقعی این شخصیت را از زبان مردم محلی سبزوار روایت کند و در این مستند به نوعی تاریخ شفاهی یک منطقه درباره یک ماجرای معروف را در اثری هنری به ثبت رسانده است.

در مستند «شرق وحشی» افرادی که از نزدیک گل‌محمد کلمیشی را می‌شناختند، او را از نزدیک دیده بودند یا اعضای خانواده او درباره ماجراهای این شخصیت صحبت می‌کنند و قصه زندگی او را تعریف می‌کنند. در گفتگو با کارگردان «شرق وحشی» این مستند را مورد بررسی قرار دادیم که در ادامه می‌خوانید:

قطعاً با توجه به اینکه اصالتاً مربوط به سبزوار هستید، از دوران کودکی نام شخصیت گل‌محمد کلمیشی را شنیده‌اید. آیا رمان «کلیدر» شما را به ساخت مستند «شرق وحشی» ترغیب کرد یا شناختی که به واسطه زندگی در این منطقه داشتید به سراغ این سوژه رفتید؟

در واقع من با توجه به ترانه‌ مشهوری که در منطقه سبزوار خوانده می‌شود از همان دوران کودکی نام گل‌محمد را شنیده‌ام و بعدها این نام نظر من را به خود جلب کرد و برایم جالب بود که این شخصیت را بشناسم و بعدها متوجه شدم که رمان «کلیدر» محمود دولت‌آبادی هم به این شخصیت پرداخته اما شروع شکل‌گیری ایده پیگیری این شخصیت از ترانه‌های قدیمی بود که در آن مناطق خوانده می‌شد.

آیا می‌توان آنچه که «شرق وحشی» روایت می‌کند را در برابر روایت محمود دولت‌آبادی از ماجرای گل‌محمد کلمیشی دانست؟

این فیلم در برابر «کلیدر» نیست. محمود دولت‌آبادی یک داستان مستند محلی را به یک اثر حماسی تبدیل کرده‌ و او به عنوان نویسنده موظف نبوده که داستانش را کاملاً و دقیقاً بر اساس واقعیت روایت کند. نویسنده یک رمان با توجه به الزامات درام در واقعیت دست می‌برد و ماجرا را به شکلی که جذاب و خواندنی باشد روایت می‌کند اما ممکن است کسانی که این سریال را می‌بینند و پیش‌تر رمان «کلیدر» را خوانده‌اند، واقعیت‌ها را با آنچه که روایت شده مورد مقایسه قرار دهند که اتفاقی اجتناب‌ناپذیر است اما این قیاس نمی‌تواند نشانی از این باشد که «شرق وحشی» اثری در برابر «کلیدر» است. اتفاقاً این مستند می‌تواند هم‌راستای داستان «کلیدر» باشد.

آیا شخصیت گل‌محمد پیش از نگارش «کلیدر» مورد توجه مردم سبزوار و روستاهای آن بوده یا پس از نگارش این رمان توجهات به این واقعه بیشتر شد؟

بخشی از مردم این منطقه «کلیدر» را خوانده‌اند اما اکثر مردم اصلاً این رمان را نخوانده‌اند و با این حال به واسطه ترانه‌ها و روایتی که از این شخصیت بین مردم در جریان است، گل‌محمد را می‌شناسند. در واقع یاد و خاطره گل‌محمد در بین مردم این منطقه پاک نشده و به نظر می‌رسد که چند نسل بعد از او با روایت قصه‌اش برای یکدیگر، این ماجرا را زنده نگاه داشته‌اند اما محمود دولت‌آبادی با «کلیدر» کاری کرد که این شخصیت و ماجرایی که دارد در ابعادی گسترده‌تر از منطقه سبزوار و نیشابور و در ابعادی جهانی مطرح شود.

افرادی که در این مستند درباره گل‌محمد صحبت می‌کنند، برخی او را از نزدیک دیده‌اند یا از اعضای خانواده‌اش هستند. این افراد از بر چه اساس انتخاب می‌کردید و پروسه پیدا کردن آن‌ها به چه شکل بود؟

قبل از من چند پژوهشگر و مستندساز افراد مختلفی که درباره گل‌محمد اطلاع داشتند را پیدا کرده بودند و من هم با این افراد صحبت کردم که از بین آن‌ها کسانی چون آقای کارگری پذیرفتند که با ما صحبت کنند ولی افرادی هم بودند که تمایلی به صحبت کردن درباره گل‌محمد نداشتند و فکر می‌کردند که شاید در آینده خودشان کتابی بنویسند و مستندی بسازند و در آن اثر اطلاعات خود را مطرح کنند.

من پس از صحبت با این افراد به مناطق مربوطه رفتم و در آن‌جا هر فردی را که احساس می‌کردم سنش بالای هفتاد سال است پیدا می‌کردم و از او درباره گل‌محمد سوال می‌کردم و اگر او اطلاعی داشت راستی‌آزمایی می‌کردم. این تحقیق و پژوهش خیلی تصادفی بود و من به محله‌های قدیمی، کاروانسراها و روستاهای سبزوار می‌رفتم و بعضاً با افرادی مواجه می‌شدم که گل‌محمد را می‌شناختند و از او صحبت می‌کردند.

خانواده گل‌محمد را هم با تحقیقاتی که داشتم پیدا کردم، در این پروسه متوجه شدم پیش از من هم چندین نفر این افراد را پیدا کرده بودند و با برخی افراد که صحبت می‌کردم به این نکته اشاره داشتند.

در اظهاراتی که افراد درباره گل‌محمد دارند هیچ راستی‌آزمایی صورت نمی‌گیرد،‌ برخی از او به عنوان یک قهرمان اسطوره‌ای و افسانه‌ای یاد می‌کنند و مشخص نیست چه بخش‌هایی از صحبت‌های این افراد واقعیت دارد و چه بخش‌هایی ساخته ذهن است. چرا تحقیق و پژوهش را از طریق مورخان دنبال نکردید؟

اتفاقاً اصلاً تلاش نکردم که شخصیت گل‌محمد اسطوره‌ای یا افسانه‌ای باشد. تمام تلاش ما بر این بوده که هر آنچه وجهه‌ای افسانه‌ای به گل‌محمد می‌دهد را حذف کنم. ما با روایت‌های ضد و نقیض و بعضاً عجیب و افسانه‌واری هم مواجه بودیم که سندیتی نداشتند و من تصمیم گرفتم که این بخش‌ها را از مستند حذف کنم.

از طرفی اسناد تاریخی چندانی وجود ندارد و تنها دو قطعه عکس و یک سند درباره شکایت یکی از اهالی روستا از گل‌محمد در دفتر اسناد ملی وجود دارد که برای تحقیق و پژوهش ناکافی هستند. چنین ماجراهایی اساساً از طریق ادبیات شفاهی زنده مانده‌اند و ما هم راهی جز رفتن به میان مردم نداشتیم. در واقع حتی تاریخ کشته شدن گل‌‌محمد هم مشخص نیست. تلاش من بر این بود که کاراکتر گل‌محمد را از طریق ادبیات شفاهی موجود در بین مردم این منطقه در یک اثر مستند ثبت کنم.

شخصیت گل‌محمد «شرق وحشی» چقدر با گل‌محمد «کلیدر» تفاوت دارد؟

آنچه که محمود دولت‌آبادی در «کلیدر» روایت کرده هم برگرفته از تاریخ شفاهی است. در «کلیدر» هم قصه همین قوم که کُرد کرمانج هستند روایت می‌شود که در منطقه سوزن‌ده زندگی می‌کنند. به نظر من کاری که محمود دولت‌آبادی انجام داده و شاهکاری چون «کلیدر» نوشته، روایت یک واقعه کوچک و به ظاهر کم‌ اهمیت محلی است که در آن زمان در دیگر نقاط کشور هم رخ داده و این نویسنده با توانایی‌اش آن را به بخشی از یک جریان بزرگ مرتبط می‌کند. در رمان «کلیدر» گل‌محمد در زندان با شخصی به نام ستار هم‌بند می‌شود که او این شخصیت را به سمت حزب توده سوق می‌دهد تا برای مردم مبارزه کند در حالیکه در واقعیت گل‌محمد هیچ‌گاه وارد مسائل سیاسی نمی‌شود. محمود دولت‌آبادی در رمانش عشقی را پر رنگ کرده که آن هم عشق گل‌محمد و مارال است؛ ماجرایی که به احتمال زیاد تا این حد جدی و با اهمیت نبوده است.

محمود دولت‌آبادی به عنوان یک رمان‌نویس یک واقعیت را گرفته و آن را از فیلتر هنری خود عبور داده و به رمان «کلیدر» تبدیل کرده که از نظر من خیلی هنرمندانه این کار را انجام داده و طبیعی است که یک نویسنده چیره‌دست ماده خام اولیه را با شاخ و برگ دادن به یک اثر هنری تبدیل کند. از یک قصه داستانی نباید انتظار داشت که روایتی کاملاً منطبق با واقعیت داشته باشد. من یک مستند ساخته‌ام و به سراغ واقعیت رفته‌ام و از این جهت تفاوت‌های زیادی بین شخصیت گل‌محمد «شرق وحشی» با گل‌محمد «کلیدر» وجود دارد و اصلاً‌ لزومی ندارد که من به سراغ این رمان بروم.

یعنی در ساخت «شرق وحشی» رمان محمود دولت‌آبادی را به طور کامل نادیده گرفتید؟

بله من رمان را کاملاً نادیده گرفتم چرا که اصلاً با آن کاری نداشتم. می‌دانستم کاری که آقای دولت‌آبادی انجام داده بعدی هنری و ادبی دارد و در داستان دخل و تصرف شده است. این کار از سوی یک نویسنده یک کار حرفه‌ای و منطقی است و لازم نیست ما تناقضات آن با واقعیت را پیدا کنیم و در یک مستند به آن بپردازیم.

به عنوان مثال در واقعیت گل‌محمد با فردی به نام شامل که قصاب است هم‌بند می‌شود ولی در رمان این شخصیت با فردی به نام ستار هم‌بند است که گرایشات سیاسی دارد. این تفاوت‌ها به قدری زیاد است که من اصلاً‌ پرداختن به آن را لازم نمی‌دانستم. «شرق وحشی» مستندی درباره «کلیدر» نیست، این مستند درباره شخصیتی به نام گل‌محمد است که اتفاقاً یک رمان هم درباره او نوشته شده است.

آنچه که مستند «شرق وحشی» از گل‌محمد معرفی می‌کند با وجود اینکه گرایشات سیاسی خاصی نداشته، وجهه‌ای مثبت است که مردم آن منطقه او را دوست دارند. آیا گل‌محمد با وجود اینکه در واقع یک یاغی بود، در آن منطقه فردی محبوب است؟

من سعی کردم به آنچه که امروز در واقعیت وجود دارد وفادار باشم و به همان اندازه که در مستند شاهد هستیم، گل‌محمد در سبزوار فردی محبوب است. به نظر من ۷۰ درصد مردم بر این عقیده‌اند که او یک یاغی آزاده بوده که تن به ظلم نداده اما حدود ۳۰ درصد افراد هم این نگاه مثبت را ندارند و او را صرفاً یک یاغی یا راهزن می‌دانند.

آنچه که خودم درباره این شخصیت احساس می‌کنم این است که گل‌محمد شخصی حق‌نگه‌دار و در جبهه رعیت بوده اما از آنجا که او گروهی تشکیل داده ممکن است اطرافیانش مثل برادر و عمویش رفتارهای نادرستی داشته‌اند و برخی مواقع ممکن است حتی زورگویی هم کرده باشند.

به طور کل تصویر مثبتی درباره گل‌محمد وجود دارد ولی آن‌هایی که نگاه منفی دارند معمولاً‌ افرادی هستند که در گذشته خانواده‌شان با او درگیر بوده‌اند و آن‌ها هم به تبع آن همچنان موضع‌گیری دارند. نکته دیگر درباره وجهه مثبت گل‌محمد به تأثیر ترانه گل‌محمد مربوط می‌شود که سالیان سال در این منطقه خوانده می‌شود و حس حزن و اندوه دارد و از زبان مادری نگران و دغدار گفته می‌شود.

چرا عنوان «شرق وحشی» را برای این فیلم انتخاب کردید؟

قصه‌ای که در این مستند روایت می‌شود من را یاد فیلم‌های وسترن می‌انداخت. انسان‌هایی در صحراها با ماجراهایی مملوء از قتل که قصه‌شان به دنیای غرب وحشی نزدیک است و من سعی داشتم با استفاده از این نام سعی داشتم به آن بعد خشن ماجرا اشاره کنم.

آیا می‌توان این مستند را اثری حماسی هم دانست؟

قصه گل‌محمد به خودی خود یک ماجرای حماسی است ولی من موضعی برای شکل‌گیری این فضا نداشتم. در این فیلم بخشی به عنوان گزارش دهم وجود دارد که درباره بازگشت برادر گل‌محمد برای گرفتن انتقام برادرش است. این بخش اتفاقاً در رمان «کلیدر» وجود ندارد و به نظر من حماسی‌ترین بخش ماجرا است و هر طور که روایت شود چنین حس و حالی دارد.

پرداختن به قصه‌های اینچنین که با ادبیات شفاهی مردم یک منطقه زنده مانده، چه کارکردی فرهنگی یا اجتماعی می‌تواند داشته باشد؟

نسل جوان ما تمام نشانه‌های ارزشمند گذشته را فراموش کرده و این نشانه‌ها رو به نابودی هستند. در واقع نسل جوان چیزی از گذشته‌اش نمی‌داند و فقط از داشتن یک تمدن ۲۵۰۰ سال می‌گوید که اگر درباره همان هم سوال کنید، چیزی درباره‌اش نمی‌داند.

اتفاقات و ماجراهایی که از دوران قاجار به بعد در این کشور رخ داده، بخش اعظمی از آن که در تهران رخ داده، ثبت و ضبط شده‌اند اما کلیت ماجراها در دیگر شهرها به ثبت نرسیده‌اند و در حد قصه‌های شفاهی باقی مانده‌اند. از آنجا که ما وارد یک دنیا مجازی نیز شده‌ایم باید بدانیم که این قصه‌ها خیلی زود نابود می‌شوند. طبق آماری که یونسکو ارائه داده، هر سال چند صد زبان بومی و محلی دنیا از بین می‌رود و ما در وضعیتی مشابه شاهد هستیم آدم‌هایی که قصه‌های گذشته را تعریف می‌کنند کم‌کم از بین می‌روند و این قصه‌ها به مرور به فراموشی سپرده می‌شوند و چنین آثاری می‌توانند در حفظ واقعیت و اصل قصه کمک کنند.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند