مانیکور

مروری‌بر سه «فیلم کوتاه» در روزهای قرنطینه

به گزارش ردکارپت فیلم: فیلم‌های کوتاه «شهربازی»، «مانیکور» و «آیسان»، مدتی است نمایش آنلاین خود را آغاز کرده‌اند و تماشای هر کدام در روزهای قرنطینه تجربه‌ای متفاوت برای علاقمندان به سینما است.

فیلم‌های کوتاه «شهربازی» به نویسندگی و کارگردانی کاوه مظاهری، «مانیکور» ساخته آرمان فیاض و «آیسان» به نویسندگی و کارگردانی مهرشاد خردمندی در تعطیلات نوروزی و ایام قرنطینه خانگی نمایش آنلاین خود را آغاز کردند. فیلم کوتاه «شهربازی» با کسب جایزه بهترین فیلم کوتاه داستانی مسابقه بین الملل جشنواره فویل در ایرلند شمالی، به عنوان نماینده ایران در رشته فیلم کوتاه داستانی برای رقابت در جوایز آکادمی اسکار ۲۰۲۱ معرفی شده است.

فیلم کوتاه «مانیکور» بیش از هشتاد حضور در جشنواره‌های معتبر بین المللی از جمله ساندنس، ریودژانیرو، کیلیولند، پالم اسپرینگز، انکانترز داشته و جوایزی از جمله جایزه ویژه هیأت داوران ریو دژانیرو برزیل، جایزه ویژه هیأت داوران دراما یونان را کسب کرده است. آرمان فیاض همچنین با این فیلم تندیس بخش داستانی انجمن منتقدان سینمایی و مدال ایسفا را در سی و چهارمین جشنواره فیلم کوتاه تهران کسب کرده است.

«آیسان» هم دومین تجربه کارگردانی خردمندی بعد از «قانون چهارم نیوتن» است که پس از پخش یک ساله توسط کمپانی پریمیر وان ایتالیا و حضور در جشنواره‌های مختلف داخلی از جمله جشنواره فیلم مستقل خانه سینما و جشنواره نهال و پس از حضور در بیش از ۲۰ جشنواره معتبر بین المللی حالا به صورت آنلاین در سایت ودیو پخش شده است.

شهربازی؛ نقد اجتماعی، فریب و نقشه کودکانه

«شهربازی» کاوه مظاهری همچون فیلم قبلی‌اش «روتوش» روایت‌گر داستان خانواده‌ای کوچک است که مردِ آن، در ایفای نقش اجتماعی‌اش ضعیف است و زن باید بار مشکل خانواده را به دوش بکشد. این بار اما سارا در «شهربازی» درگیر نقشه کودکانه شوهرش می‌شود و تا میانه داستان نیز به آن تن می‌دهد اما از جایی به بعد دیگر تسلیم نمی‌شود و همچون کاراکتر مریم در «روتوش» تصمیم جدی خود را می‌گیرد.

«فریب» مساله اصلی «شهربازی» است که در مقیاس وسیع‌تر به فریب‌های روزمره جامعه‌ای اشاره دارد که به فریب دادن و فریب خوردن عادت کرده است. آرتینِ «شهربازی»، نماینده نسل جوانی است که غافل از پیچیدگی‌های اجتماعی، مشغول روزمرگی‌ها و مشغولیت‌های خودش است که ناگهان پدرش او را وارد ماجرا و مسأله‌ای می‌کند که درگیرش می‌شود و او هم در نهایت، آن راه را انتخاب می‌کند. شوکی که پایان «شهربازی» توسط آرتین به مخاطب وارد می‌شود تاحدودی قابل حدس‌زدن بود اما مخاطب، شاید انتظار ارتکاب آن را از سوی آرتین نداشته باشد! اینجاست که نقشه کودکانه پدر، تبدیل به فاجعه می‌شود و کودک خانواده آن را اجرا می‌کند.

ایده «شهربازی»، ساده و امروزی است و به واسطه نقد اجتماعی که دارد، هر کسی آن را درک می‌کند اما تا نیمه فیلم جذابیتی برای مخاطب به همراه ندارد؛ به جز نمای آغازین فیلم که چهره پوشیده زن خانواده با بازی سونیا سنجری، آرامشی همراه با التهاب بیرونی را به نمایش می‌گذارد که شاید بتوان یکی از نقاط عطف نیمه اول فیلم را این نما دانست، نیمه اول فیلم مخاطب را درگیر نمی‌کند. فیلم در پایان نیز با نمایی پر التهاب تمام می‌شود که برکتینگ منحصربه فرد «شهربازی» را به رخ می‌کشد و بر جذابیتش می‌افزاید.

در «روتوش» و «شهربازی»، دو فیلم اخیر کاوه مظاهری که به نمایش درآمده‌اند، نوعی جسارت در نقد اجتماعی دیده می‌شود که ستودنی است چراکه یکی از وظایف فیلم کوتاه و اساساً سینما، نقدهای بجا از وضعیت و شرایط موجود است و مظاهری در آثارش، با شیوه‌ای مناسب به آنها پرداخته است. این فیلمساز جوان در حال تکمیل فیلم جدیدش با عنوان «بوتاکس» است که گفته می‌شود در ادامه دو فیلم قبلی‌اش ساخته خواهد شد.

مانیکور؛ جسارت در پرداختن به موضوعی چالش‌برانگیز

آرمان فیاض را بیش از آنکه با فیلم‌هایش بشناسیم، به عنوان مدیر فیلمبرداری شهرت دارد. «مانیکور» اقتباسی آزاد از داستانی به همین نام از بیژن نجدی است و فیلمساز در این فیلم، مختصات و فضایی متفاوت را در سینمای کوتاه تجربه می‌کند. انتظاری که مخاطب از فیلم کوتاه دارد، بیانی شفاف در قالب تصویر است و به جرأت می‌توان گفت، «مانیکور» توانسته از عهده آن برآید همچنان که داستانی که بیژن نجدی سال‌ها قبل آن را روایت کرد نیز واجد چنین خصوصیتی بود.

فیاض با استفاده از تجربه سال‌ها فیلمبرداری در سینمای کوتاه و بلند، علاوه بر نمایش قاب‌های زیبا، با رعایت حرکت‌ها و زوایای بجای دوربین توانسته نگاه مخاطب را هدایت کند و نماها در نگاه مخاطب چشم‌نواز هم باشد. این ویژگی را شاید کمتر فیلمسازی داشته باشد و فیاض هم در «مانیکور» واجد این ویژگی است.

فضاسازی قوی با نمای معرف از امامزاده و قبرستان روستا آغاز و از آن پس مخاطب در هاله‌ای از احساسات شناور می‌شود. روستای دورافتاده، جغرافیای کوچک و بکری است که دو جوان برای فرار از زندگی قبلی‌شان، به آن پناه آوردند و با مردمان روستا هم انس گرفتند. مخاطب با شخصیت اصلی همراه می‌شود و حالت بهت و غم متفاوت او از مرگ دوستش، مخاطب را برای ادامه همراهی با فیلم ترغیب می‌کند؛ در واقع بهت و غمی که در چهره پسر جوان وجود دارد وسیله‌ای است که مخاطب را برای مواجهه با گره اصلی داستان آماده کند و مخاطب در پایان شوک آور داستان تازه متوجه آن می‌شود. دورافتادگی روستا و جهلی که مردمان آن دارند، حالا تبدیل به مصیبتی بزرگ برای این دو جوان می‌شود.

جسارت فیلمساز در پرداختن به موضوعی چالش‌برانگیز در سینمای ایران و هوشمندی او در اقتباس آزاد، بیان تصویری و فضاسازی‌های مناسب از دیگر ویژگی‌های این فیلم کوتاه است. همچنان نام زنانه فیلم نیز جاذبه خاصی برای مخاطب به همراه دارد و مخاطب در پایان فیلم، تنها نامی عاریه‌ای از فیلم برایش باقی می‌ماند.

آیسان؛ کلیدواژه «حقیقت»

«شبی که انسان به حقیقت پی می‌برد، برایش شب شومی‌ست» این جمله‌ای است که در ابتدای فیلم کوتاه «آیسان» نقش می‌بندد که به نوعی مخاطب را برای پی بردن به یک حقیقت ترغیب می‌کند حقیقتی که پنهان است و حالا قرار است در این فیلم به آن پی ببریم. «حقیقت» کلیدواژه دومین فیلم مهرشاد خردمندی است.

داستان «آیسان» از مکانی دور از هیاهوی شهر و آدم‌هایش و با نمایش آدم‌های بی هویت روایت می‌شود که دوست دارند نقش دیگران را بازی کنند؛ آدم‌هایی که از زندگی روزمره‌شان خسته شدند و پناهی جز بی‌هویتی ندارند. این آدم‌ها را شاید بتوان نماد انسان‌های امروز قلمداد کرد که بیشتر اوقات پشت ماسک‌هایشان می‌روند و در خلوت خود بدون ماسک با علایق‌شان زمان می‌گذرانند و مهرشاد خردمندی در «آیسان» با استفاده از زبان تصویر، طراحی صحنه و فضاسازی، این مهم را به نمایش گذاشته است.

آدم‌هایی که شغل‌شان، بازیگری است و لباس‌های عاریه‌ای بر تن می‌کنند تا دیگرانی را خوشحال کنند که از داشتن عزیز خود محرومند یا گمشده‌ای دارند. در این میان، گاهی این بازیگران نیز گمشده‌ای دارند که برای یافتن گمشده‌شان، به شهر شلوغ که دنیای بازیگران است‌، می‌روند. کسی که هدایتگر این آدم‌های بازیگر است، نیز غمی در چهره دارد و خود را با یک مانکن سرگرم می‌کند که در میانه داستان پی می‌بریم او نیز گمشده‌ای دارد و درصدد بر می‌آید تا راز گم‌شدن او را پیدا کند.

انتخاب لوکیشنی متفاوت و ساخته شده از جمله ویژگی‌های مثبت فیلم به حساب می‌آید و البته فیلمبرداری فرید طهماسبی در انتقال حس و هدف کارگردان به مخاطب بی تأثیر نیست. قاب‌بندی نماها، زوایا و حرکت‌های بجا و ابهام‌برانگیزانه دوربین، به مخاطب آنچه را که باید در طول فیلم به آن برسد، می‌فهماند. همچنین در ترکیب‌بندی نیز به ویژه در نماهای باز، به نقاط طلایی کادر و تاثیرش در هدایت نگاه مخاطب توجه شده است.

یکی از ویژگی‌های فیلم کوتاه خوب، ایده درگیرکننده و غیرقابل پیش بینی بودن آن است که باید در زمانی محدود با استفاده از فرم بصری، بازی بازیگران و … به سرانجام برسد. مهرشاد خردمندی در بسط و گسترش ایده فیلمش، با فضاسازی و فرم تصویری که انتخاب کرده و بازی گرفتن از توماج دانش بهزادی و لاله مرزبان، گره داستانش را برای مخاطب باز می‌کند و در راستای ابهام‌زدایی معمای اصلی برای مخاطب در پایان فیلم، تنها به نمایش نمایی اکتفا می‌کند که شاید پس از اتمام فیلم، مخاطب آن را پس بزند.

به اعتقاد نگارنده، فیلمسازان سه فیلم کوتاه «شهربازی»، «مانیکور» و «آیسان» با بهره از داستان‌هایی که هر کدام، نوعی از نقد اجتماعی را روایت می‌کنند و استفاده از بیان تصویری مناسب در پرداختن به داستان، توانستند موفقیت خوبی در سینمای کوتاه کسب کنند.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند