به گزارش ردکارپت فیلم: به عقیده نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی روز ششم مشکل سینمای ایران کارگردانان هستند که دانش و ذوقی ندارند تا فیلمنامه خوب را از بد تشخیص بدهند؛ همچنین به گفته او دیگر مشکل سینمای ما تهیهکنندگان هستند که اثر خوب را از اثر بد تشخیص نمیدهند.
حجت قاسمزاده اصل در پاسخ به این پرسش که آیا قبول دارد مشکل سینمای ایران فیلمنامه است، گفت: فیلمنامه رکن اصلی سینما هم در ایران و هم در جهان است اما اینکه در مواجهه با فیلمی بد تمام مشکلات را به گردن فیلمنامه و فیلمنامهنویس بیاندازیم نشان از ناآگاهی از فرایند فیلمسازی است.
وی ادامه داد: معلوم است که فیلمنامۀ بد نباید ساخته شود، بدیهی است که نباید برای فیلمنامه بد میلیاردها هزینه ساخت بشود، اگر فیلمنامهای بد است آن را نسازند. اما کارگردان و تهیهکننده وقتی فیلمنامهای را انتخاب کردند، یعنی بر اساس تجربه و ذوق و دانش تشخیص دادهاند که فیلمنامه خوب است و حدس زدهاند که از این فیلمنامه، فیلم خوبی در میآید، برای این تشخیص خود هزینه میکنند، وقت میگذارند و فیلم را میسازند اما زمانی که خروجی فیلم شبیه آنچه فکر میکردند، نمیشود، میگویند که فیلمنامه خوب نبوده است و این غلط است.
نویسنده فیلم سینمایی سومین روز پس از مرگ (پرویز شیخ طادی ۱۳۸۵) اظهار داشت: عقیده دارم که مشکل سینمای ایران فیلمنامه نیست، مشکل کسانی هستند که فیلمنامه خوب را از فیلمنامه بد تشخیص نمیدهند. بر این اساس فیلمنامه بد نباید ساخته شود. اگر واقعا فیلمنامهای خوب نیست چرا تهیهکننده و کارگردان اثر را ساخته و بازیگران در آن بازی کردهاند؟ قاسمزاده اصل تاکید کرد: وقتی خروجی بد شده تقصیر را گردن فیلمنامهنویس نیندازیم. مشکل سینمای ایران کارگردانان هستند که دانش و ذوقی ندارند که فیلمنامه خوب را از بد تشخیص بدهند. مشکل تهیهکنندگان هستند که اثر خوب را از اثر بد تشخیص نمیدهند.
وی افزود: مشکل مهمتر و واقعیتر آنجا اتفاق میافتد که به فیلمنامه وفادار نمیمانند، جایی که تهیهکننده و کارگردان اجازه میدهند فیلمنامه سر صحنه و در هنگام تولید سلاخی و قصابی و قربانی شود.
نویسنده و کارگردان مجموعه تلویزیونی آخرین روزهای شاد بودن (۱۳۸۰) با اشاره به دستکاریهایی که ماهیت فیلمنامه و اثر را تغییر میدهند، بیان کرد: مشکل اصلی که در فیلمها میبینید در هنگام تولید و سر صحنه رخ میدهد؛ زمانی که مدیران تولید لوکیشنهای فیلمنامه را عوض میکنند، دیالوگها به اندازۀ سلیقه و توان اجرایی بازیگران عوض میشوند، بر این اساس فیلمنامه شخم میخورد و سکانسها جابهجا میشوند. در نهایت آنچه شما روی پرده سینما میبینید آن چیزی نیست که نوشته شده است. به همین دلیل است که تمام کمتوانی و کمدانشی عوامل و فشار مالی پروژه به فیلمنامه تحمیل میشود.
این فیلمنامه نویس اظهار داشت: فیلمنامه نوشتن کاری بسیار دشوار و به باور من سختترین نوع نوشتن خلاقانه، فیلمنامهنویسی است که از نوشتن داستان و رمان و نمایشنامه هم بسیار سختتر است.
نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی روز ششم (۱۳۹۹) تاکید کرد: در پروسه فیلمسازی، فیلمنامهنویس انتخاب نمیکند، انتخاب میشود، کارش را باید از دهها مرحله نظر و ایراد و بازنویسی عبور دهد و وقتی فیلمنامه نهایی را تحویل میدهد همه راضی هستند که کلید سبز تولید فیلم روشن میشود؛ اما موضوع این است که آدمها پای انتخابشان و حتی نظرهای تحمیل شده خودشان نمیایستند، به همین علت وقتی نتیجه بد میشود همان فیلمنامهنویسی را مقصر جلوه میدهند که اگر متنش نبود اصلا فیلمی وجود نداشت.
قاسمزاده اصل گفت: این موضوع را به دفعات شنیدهایم که منتقدان میگویند فلان فیلم، فیلمنامهاش خوب یا بد بوده است، هیچ کس هم نمیپرسد که آقا یا خانم، شما فیلمنامه را نخواندهاید، از دیدن فیلم روی پرده فهمیدید که فیلمنامه خوب یا بد بوده، در واقع شما روایت و بازنمود کارگردان از فیلمنامه را تماشا کردهاید، اگر میگویید فیلمنامه فیلمی خوب است در اصل کار کارگردان خوب بوده که توانسته قصهاش را سرراست و درست تعریف کند. عکس این قضیه هم دقیقا کار میکند که آنچه شما فیلمنامه بد اطلاق میکنید در واقع منظورتان کارگردانی بد است.
وی در پاسخ به این گزاره که به نظر میرسد بخشی از عدم دریافت پروانه ساخت به دلیل کیفیت پایین فیلمنامههای پیشنهادی باشد، تصریح کرد: پروانه ساخت تابعی از شرایط سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه است؛ شاید کاری به دلیل عدم همخوانی با سیاستهای رسمی در یک دوره رد و در دوره بعد تصویب شود. خروجی شوراهای پروانه ساخت نباید ملاکی برای ارزشگذاری فیلمنامهها باشند.
قاسمزاده اصل در توضیح این موضوع که معیشت فیلمنامهنویسان چه تاثیری در کیفیت تولیدات آنان دارد، گفت: این روزها بیشتر دوستان من درگیر مسأله مسکن شدهاند. وقتی صاحبخانه فیلمنامهنویس، مبلغ سنگینی بر پول پیش و اجاره بها افزوده است چه ذهنی برای آن فرد باقی میماند که بنشیند و بنویسد؟ آدمی که دغدغه معیشت دارد حتما در کارش دچار مشکل خواهد شد.
در روزهای گذشته سید ضیا هاشمی رئیس جامعه صنفی تهیه کنندگان سینمای ایران و عضو شورای پروانه ساخت سینمایی درباره وضعیت فیلمنامههای سینمایی گفته بود: بر اساس فیلمنامههایی که مطالعه کردم، وضعیت خوبی را در حوزه فیلمنامه نویسی چه از حیث انتخاب سوژه و چه پرداخت سینمایی ارزیابی نمیکنم؛ در واقع با فیلمنامههایی روبرو هستیم که حتی در سطح یک فیلمنامه تلویزیونی هم نیستند چه برسد به سینما؛ برخی فیلمنامهها حاوی تحلیلها و قضاوتهای یکسویه از جامعه هستند که متأسفانه روح حاکم بر آنها آکنده از حس پوچی و ناامیدی است.
برخی فیلمنامه نویسهای قدیمی هم با نگارش چندین فیلمنامه به طور همزمان، عملاً آثارشان از قوام کافی برخوردار نبوده و به تبع منتج به تولید اثر کیفی درخوری نیز نمیشوند. در مواردی فیلمنامه نویس ها حتی زحمت مطالعه در حوزهای که نقد آن را کردهاند را هم به خود نمیدهند و این رخوت و خمودگی در نگارش فیلمنامهها، از یکسو متوجه سازمان سینمایی و از سویی دیگر متوجه تهیهکنندگان و کارگردانان سینما است.
این تهیه کننده سینما همچنین اظهار کرده بود: باید بپذیریم منشأ اصلی نزول کیفی آثار سینمایی، بی توجهی به فیلمنامه است. بطور مثال اگر درصدی از برآورد هزینه تولید یک فیلم را به دستمزد نگارش فیلمنامه، آن هم در هیئت یک نگاه مؤلف گونه با پشتوانه کار گروهی قرار دهیم و یا حتی در اقتباس به جای کپی شلخته، خلاقیت به خرج داده و با خرده ذوقی پرداخت مضمونی و سینمایی داشته باشیم، حتماً در میان مدت با آثار سینمایی درخوری روبرو خواهیم شد. شایسته است این سازمان با ایجاد آرامش و امنیت شغلی در سینما، مداخل آسیب پذیر این حوزه را شناسایی و با سیاستهای تشویقی و حمایتی در یک فرایند راهبردی میان مدت و بلند مدت ضمن ایجاد انگیزه و احیا ظرفیتهای خوب فیلمنامه نویسان فعلی به کشف و معرفی نویسندگان جدید با قلم و نگاهی نو ممارست جدی کند.
بدون دیدگاه