به گزارش ردکارپت فیلم: طبق معمول این سالها بهروز افخمی حرف میزند و اعصاب کثیری از اهالی فرهنگ را به هم میریزد. عدهای از بر و بچههای سینما معتقدند بهروز عقده دیده شدن به هر قیمتی دارد و به همین دلیل هرچند وقت یکبار حرفهای بهظاهر متفاوت میزند تا هم پاسخ بخشی از مازوخیسم و سادیسم درونش را بدهد و هم با این حرفها چند روزی در صدر اخبار باشد.
عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: طبق معمول این سالها بهروز افخمی حرف میزند و اعصاب کثیری از اهالی فرهنگ را به هم میریزد. عدهای از بر و بچههای سینما معتقدند بهروز عقده دیده شدن به هر قیمتی دارد و به همین دلیل هرچند وقت یکبار حرفهای بهظاهر متفاوت میزند تا هم پاسخ بخشی از مازوخیسم و سادیسم درونش را بدهد و هم با این حرفها چند روزی در صدر اخبار باشد.
من اما او را و همگنان او را کمی زیرکتر از این حرفها میدانم. آن بخش عقیدتی و ایدئولوژیکش را که اصلاً نباید جدی گرفت. که اصلاً نه سبک زندگی این جماعت و نه سابقه آنها به این حرفها نمیخورد. صرفاً حرفهایی است برای دل به دست آوردن از ما بهتران. بین خودشان هم مسابقه راه افتاده و ظاهراً به آنکه بتواند بهتر دلبری کند جایزه میدهند. نمیدانم ولی هرچه هست بیاعتقادی این جماعت به شعارهای انقلابیشان اظهرمن الشمس است. حیف که برخلاف این زمره بیاعتقاد به حداقلهایی از اخلاق و حفظ بعضی از حدود پای بندم وگرنه ذکر یکی دو خاطره کافی بود تا بدانید وقتی میگویم طرف به هیچچیزی اعتقاد ندارد دقیقاً چه میگویم. گفتم که بهروز افخمی و رفقایش شعارهایشان را برای از ما بهتران سر میدهند وگرنه آنکه آن حرفهای رسوا کننده را در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی بر زبان آورد و یکی دو روز هم نکشید که بطلان حرفهایش بر همگان ثابت شد امروز این حرفها را درباره نیوزویک بر زبان نمیآورد. مرد حسابی تو هنوز هم بابت حرفهای خیالپردازانه و خلافت بابت هواپیمایی بوویینگ کلی به مردم بدهکاری آنوقت هنوز جای آن اولی خوب نشده چنین داستانهایی سر هم میکنی؟
و اما اصل ماجرا چیست؟ کافی است کمی به عقبتر برگردیم و حافظه تاریخیمان را به کار بیندازیم تا حساب کار دستمان بیاید. شبیه این بلوا را قبلترها هم داشتهایم. کی؟ دقیقه وقتیکه پای یک پروژه مهم و پرخرج وسط میآید. فیلم پرخرج مجید مجیدی را به خاطر دارید. همانکه یوسفعلی میرشکاک در پشت صحنه برنامه هفت که معلوم نیست چجور پشت صحنهای بوده که عالم و آدم آن را دیدند گفت: طرف برای اینکه غش نکنه تو ۸۸ اون ور این پروژه رو بهش دادن. در زمان همان پروژه و به ویژه وقتی آمار و ارقام مالی پروژه اینطرف و آنطرف درز کرد رسانههای ما پر شد از همین شعارهای شبه انقلابی. جماعتی گمان کردند ایوای حالا که وقت تقسیم غنائم است چرا ما باید عقب بمانیم! و از آن جایی که شرط گرفتن چنین پروژههایی را نه داشتن صلاحیت فنی و هنری که میزان شعارهای نامعقول و حرص درآور میدانستند شروع کردند به از یکدیگر سبقت گرفتن. در بخشهای دیگر فرهنگی هم ماجرا از همین قرار است. تولید نوابغی مثل رائفی پور و حسن عباسی را هم در همین کانتکست باید دید و فهم کرد. غرض این که از وقتی خبر پروژه سریال موسی به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا بیرون آمد و آن آمار و ارقامی که البته صحت و سقمش هنوز معلوم نیست جماعتی به طمع افتادهاند که جا پای حاتمی کیا بگذارند و اگرنه بهاندازه او دست کم حقوحقوق حقه خود را از حلقوم نهادهای انقلابی بیرون بکشند. برای افخمی فرقی نمیکند که در کف خیابان چه اتفاقی میافتد. درست مثل همکارش فرخ نژاد که میگفت هشتاد میلیون ایرانی فدای یک تار موی فرزندم او هم معتقد است همه کشتهشدههای آبان ۹۸ و جانباختگان این ایام فدای زندگی لاکچری من! اگر هم میگوید کشتهشدگان آبان ۹۸ قابل درکند و قابل ترحم! نه از آن بابت که واقعاً با آنها احساس همدردی کند بلکه فکر میکند بالاخره ماجرای آبان یک قسمتش برمیگردد به حسن روحانی و زدن حسن روحانی در همه این سالها نهتنها آزار و اذیتی در پی نداشته بلکه مزایایی هم در برداشته. به لحن و بیان او نگاه کنید. وقتی دارد درباره آسیب دیدگان حرف میزند هیچ نشانهای از همدردی و همدلی و رحم و شفقت دیده نمیشود. پوزخند هم میزند و احتمالاً آن پوزخندها را فاکتور هم میکند. گران هم حساب میکند. مثل همه آن پوزخندهایی که قبلاً زده و گران حساب کرده. پوزخندهایی که احتمالاً چون قیمتش را طرف مقابل به دلخواه افخمی پرداخت نکرده برای همین هم کارش را کامل تحویل نگرفته. مثل آن سریال بلاتکلیف و آن فیلمی که قریب به یک دهه سرمایهگذارانش را سرِ کار گذاشت و در نهایت هم چیزی تحویلشان نداد که بیرزد. من چون خیلی وقت است دست افخمی و امثال او برایم رو شده دیگر اعصابم از این حرفها به هم نمیریزد. از کوزه همان برون تراود که در اوست. دلم به حال کسانی که بابت این خزعبلات هم پول میدهند نمیسوزد. سزای مغز کافر پتک ملحد. فقط یک نکته: عزیزانی که دلتان به این شعارهای صدتا یک غاز خوش است و فکر میکنید با حمایت از بهروز افخمی و امثال او راهی به دهی میبرید اگر در این دادوستدها چیزی هم گیر شما میآید که دمتان گرم. کلوا وشربوا. فقط حواستان باشد:
با تمام توانتان بخورید
شاید این شام آخرین شام است
اما اگر جدی جدی فکر میکنید با این خاصهخرجیها چیزی هم از حیث فرهنگی به داشتههای جبهه خودی افزودهاید سخت در اشتباهید. بروید این سرمایهها را لااقل بهپای جوانهای مستعد بریزید وگرنه از این جماعت لافوگزاف چیزی جز باد به کف اندر حاصل نخواهید کرد. والسلام.
بدون دیدگاه