به گزارش ردکارپت فیلم: نگاهی به مجموعه «آفتابپرست» ساخته برزو نیکنژاد و شخصیت جمال پورشه با بازی پژمان جمشیدی که در نمایش خانگی عرضه شده است.
برزو نیکنژاد، با سابقهای طولانی در دستیاری کارگردان و برنامهریزی و در ادامه فیلمنامهنویسی، از سال۱۳۹۲با ساخت سینمایی «ناخواسته» وارد حوزه کارگردانی شد. این فیلم که در جشنواره فیلم فجر مورد تحسین واقع شد و نیکنژاد برای آن نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی در بخش نگاهی نو هم شد، چند سال در صف اکران ماند تا شاید مسیر فیلمسازی برزو نیکنژاد را تغییر دهد.
نیکنژاد هم بلافاصله «دردسرهای عظیم» (۱۳۹۳) را جلوی دوربین برد که یکی از موفقترین مجموعههای تلویزیونی در زمان خود بود و هنوز هم از تلویزیون بازپخش میشود. این کارگردان که فیلم اولش هنوز اکران نشده بود، در ادامه «زاپاس» را ساخت که هم یک سیمرغ بلورین نقش مکمل زن گرفت و هم اکران موفقی داشت تا نیکنژاد در راهی جدید قدم بگذارد و بهدنبال ساخت آثار طنز باشد.
نیکنژاد پس از موفقیت دردسرهای عظیم، «دردسرهای عظیم۲» را ساخت که نه به اندازه مجموعه قبلی اما در مجموع موفق بود و تا حدی مورد توجه قرار گرفت. بنابراین نیکنژاد به فیلمساز ثابت تلویزیون در ۲سال بعد تبدیل شد و ۲مجموعه طنز دیگر (قرعه و پنچری) ساخت.
این کارگردان پرانرژی که مدام بین سینما و تلویزیون در رفتوآمد بود، سینمایی «لونه زنبور» را در سال۱۳۹۶ساخت که از نظر فروش بسیار موفق بود. نیکنژاد در سال۱۳۹۷نخستین مجموعه نمایش خانگی خود («ساخت ایران۲») را کارگردانی کرد که آنچنان مورد توجه قرار نگرفت. او که به همراه سعید خانی – بهعنوان تهیهکننده – لونه زنبور را ساخته بود، پس از موفقیت تجاری این فیلم، به سینمای مورد علاقهاش بازگشت و با همراهی دوباره خانی «دوزیست» را در سال۱۳۹۸راهی جشنواره فجر کرد.
در شلوغی و تراکم فیلمهای جشنواره سیوهشتم، دوزیست – با اینکه فیلم قابلاحترام و خوشساختی است – آنچنان که باید و شاید موردتوجه قرار نگرفت و پس از موج فراگیر کرونا، اکرانش به سال۱۴۰۱موکول شد که نتوانست اکران موفقی داشته باشد. انگار که هر وقت نیکنژاد به سراغ آثار جدیتر میرود سنگی جلوی پایش قرار میگیرد و او بهخاطر ادامه فعالیت و امرار معاش محکوم به تغییر مسیر به سمت فیلمها و مجموعههای طنز است.
نیکنژاد در دوران کرونا هم – جز مجموعه «دوپینگ» که همراه با رضا مقصودی کارگردانی کرد – ۲ مجموعه را بهتنهایی ساخت که هر دو مورد توجه واقع شدند. «باخانمان» از مجموعههای موفق تلویزیون بود که یک حسام محمودی طناز به مخاطبان معرفی کرد و «دودکش۲» در ادامه بخش اول این مجموعه ساخته شد که به اندازه مجموعه اول موفق نبود اما همچنان مورد رضایت نسبی مخاطبان تلویزیونی واقع شد.
در نهایت برزو نیکنژاد بار دیگر به شبکه نمایش خانگی بازگشت و مجموعهای با نام «آفتابپرست» ساخت که به مفاسد اقتصادی در جامعه میپردازد. آفتابپرست داستان ۲دوست (جمال و منوچهر) است که یکی از آنها زنپوش میشود تا سوار خودرویی گرانقیمت شود و دوست دیگرش صاحب خودرو را تلکه کند اما بر اثر دستوپاچلفتی بودنشان دستگیر و زندانی میشوند. جمال پس از مدتی آزاد میشود اما منوچهر که بدهکار هم هست، ناچار باید در زندان باقی بماند. بنابراین از جمال میخواهد نزد خواهرش برود تا با کمک او، شرایط آزادی منوچهر از زندان فراهم شود.
در واقع نقطه شروع سوءتفاهمها همینجاست. منوچهر عکس دختری بهاصطلاح نتراشیده و نخراشیده را به جمال نشان میدهد و میگوید او خواهرم است و به هیچ عنوان به مردان محل نمیگذارد و اگر اسم مرا بیاوری، شاید با تو صحبت کند. جمال با مژگان قرار میگذارد و وقتی خواهر منوچهر را میبیند، با توجه به تفاوت بسیار زیاد با عکساش، تصورش نسبت به او تغییر میکند و یک دل نه صد دل عاشق مژگان میشود. با توجه به اینکه خانواده منوچهر پولی در بساط ندارند، جمال با همراهی مژگان بهدنبال راهحلی برای آزادی منوچهر است.
سوءتفاهم بعدی وقتی بهوجود میآید که مدارک جمال گم شده و او بهدنبال شناسنامه جعلی است و فامیلی پورشه را برای خود برمیگزیند. جمال وقتی به مسافرخانهای میرود، با اشتباه صاحب مسافرخانه به جای فرزند فرد معتمدی گرفته میشود و در آن محله برای خودش بروبیایی پیدا میکند. بیشتر موقعیتهای این مجموعه براساس سوءتفاهم بنا شده؛ جز موارد اشارهشده، اینکه جمال دست مفسدان اقتصادی را رو میکند نیز با سوءتفاهمی شکل میگیرد که آنقدر ادامه پیدا میکند تا کل باند آنها را نابود کند!
در واقع بیشتر با مجموعهای فانتزی طرف هستیم که تعدادی تیپ، نه شخصیت، در مکانهایی بهظاهر واقعی، در دورانی بهظاهر واقعی، کارهایی عجیب و غیرواقعی میکنند و هیچکس هم از رفتار آنها تعجب نمیکند! بهنظر میرسد همه در این فضای فانتزی ذوب شدهاند! حتی در ادامه جمال در یک هلدینگ که فساد مالی از سر و رویش میبارد، بهعنوان مسئول بخش مبارزه با فساد مشغول بهکار میشود! پژمان جمشیدی که بیشتر در مجموعهها و فیلمهای طنز حضور داشته، با بازی در نقش جمال چیزی به کارنامهاش اضافه نمیکند اما این نقش را بهروانی بازی کرده و کنشها و واکنشهای جمال را بهخوبی بروز داده است.
حمیدرضا آذرنگ اما شیرینترین نقش این مجموعه است و با اینکه پیشتر نقش طنز بازی کرده بود اما منوچهر نقش متفاوتی در کارنامه آذرنگ است. او زمانی که منوچهر زنپوش میشود یا زندانی است و یا پس از آزادی از زندان در زمانی که خودش را مدیر برنامههای جمال معرفی میکند، بازی یکدست و متوازنی ارائه داده و یکی از موفقترین بازیگران این مجموعه است.
جمال، مادری دارد که مدام در حال شرکت در برنامههای تلویزیونی و برندهشدن جوایز آن است! حالا اینکه آیا واقعاً این همه مسابقه تلویزیونی داریم و یک نفر میتواند در همه آنها برنده شود و زندگیاش را با آن تأمین کند، بماند،
اما اینکه صاحب مسافرخانه چطور حاجآقاپورشه – مثلاً پدر جمال – را میشناسد اما همسر و پسرش را تا حالا ندیده، واقعاً عجیب است و در همان حالوهوای فانتزی کار است. مادر جمال نقشی معمولی است که اگر توسط یک بازیگر معمولی اجرا میشد، قطعاً هیچ جذابیتی نداشت اما اجرای توانمند و همیشه درخشان گوهر خیراندیش، این تیپ را تبدیل به شخصیت کرده و او را از تخت و تکبعدیبودن خارج میکند.
الهام اخوان که با دیگر آثار نیکنژاد، بهخصوص «باخانمان» و دودکش۲، شناخته شده است، در آفتابپرست در نقش مژگان چیزی فراتر از آن دو مجموعه ارائه نمیدهد و نقشاش بیشتر در حد تیپ باقی مانده است. غلامرضا نیکخواه که با آثار مهران مدیری شناخته شده، انگار که پس از حضور در برنامه «جوکر» دوباره کشف شده باشد، تبدیل به یکی از پرکارترین بازیگران مجموعههای نمایش خانگی شده و بیشتر در نقش پدری منفعتطلب ظاهر میشود که بهدنبال تجدیدفراش است. با اینکه در این مجموعه هم در نقش پدر منوچهر، بامزه است اما ویژگی خاصی ندارد و او هم یک تیپ محض است.
در کنار جمال و مادرش و منوچهر و خواهر و پدرش، خبرنگاری مثلاً سمج – همراه پدر پیرش – حضور دارد که بهدنبال افشاگری از مفسدان اقتصادی است؛ چون تمام مال و اموالشان را بر اثر کلاهبرداری عدهای سودجو از دست دادهاند. باران کوثری تلاش زیادی در ایفای این نقش دارد اما موفق نیست. چرا؟ چون بازیگر بهزور میخواهد نقشی را که ظرفیت طنز چندانی ندارد، بانمک ایفا کند. چون تکلیف نویسنده و کارگردان با این شخصیت مشخص نیست.
او قرار است طناز باشد یا جدی؟ او متوهم است یا خلاق؟ او منفعتطلب است یا مصلح اجتماعی؟ از جمال و منوچهر میخواهد سوءاستفاده کند یا بهدنبال کمک به آنهاست؟ میخواهد دست مفسدان را رو کند یا بهدنبال انتقام شخصی است؟ با وجود این تا حد زیادی انگیزههای این خبرنگار مشخص است و مانند جمال ناگزیر و با سوءتفاهم وارد ماجراها نمیشود. البته تلاش کوثری برای ایفای نقشی متفاوت در کارنامهاش، قابلاحترام است اما بهنظر میرسد مهری گیرایی نقش مناسبی برای او نباشد.
میتوان کلی ایراد از این مجموعه گرفت که مثلاً آدمهایی که اینقدر از هوش و ذکاوت کمبهرهاند، چطور توانستهاند چنین هلدینگهایی داشته باشند و اینطور جیب مردم را خالی کنند؟ یا اینکه اگر به جای آتیلا پسیانی بازیگر دیگری در نقش کارآگاه پلیس بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد و آیا این تیپ ساده را هر بازیگر و نابازیگری هم نمیتوانست اجرا کند؟ یا بسیاری از موارد دیگر. با وجود این با تماشای این مجموعه لحظاتی خوش اما زودگذر را تجربه خواهید کرد.
یکی از ویژگیهای کارهای نیکنژاد، بهخصوص در کارهای طنزش، این است که بسیاری از شخصیتهای اصلی، تکیهکلام ثابتی دارند که این اتفاق در آفتابپرست هم افتاده اما به پررنگی سایر آثار نیکنژاد نیست. این کارگردان معمولاً از بازیگرانی استفاده میکند که سابقه همکاری با آنها را داشته تا درک متقابل از هم داشته باشند و بازیهای یکدست و روانی از آنها شاهد باشیم که در این مجموعه هم – تا حدی – این اتفاق افتاده است. به هر حال بیتوجهی و حمایت از کارهای اجتماعی سبب تغییر مسیر بسیاری از افراد در سینما و تلویزیون میشود که این موضوع شامل حال برزو نیکنژاد هم شده است و او هر گاه به طرف آثار جدیتر حرکت کرده با مشکلی مواجه شده که ناچار مسیرش را به طرف فیلمها و مجموعههای طنز کشانده است.
بدون دیدگاه