به گزارش ردکارپت فیلم: الهام پاوهنژاد هم که مانند بسیاری از همکارانش از تعطیلی دوباره تئاتر و سینما گلهمند است، میگوید: چرا فکر میکنند هنرمندان بر گنج قارون نشستهاند.
این بازیگر از وضعیت بلاتکلیف تئاتر و تعطیلات مقطعی آن انتقاد میکند، نسبت به برخی از بی فرهنگیها در جامعه هشدار جدی میدهد و از ماجرایی تاسفانگیز سخن میگوید که طی آن، برخی از افراد در پیامهای خصوصی بر صفحات مجازی هنرمندان، خود را نیازمند جا میزنند و از آنان تقاضای کمک مالی میکنند.
او که قرار است در اجرای آنلاین نمایش«مرجان» بازی داشته باشد، درباره حضور خود در یک اجرای آنلاین توضیح میدهد: همانطور که همیشه گفتهاند، محدودیت به خلاقیت منجر میشود. ما هم فکر میکنیم در این دوران کرونا چگونه بر محدودیتهای کاریمان چیره شویم.
این بازیگر اضافه میکند: در این مدت بارها به این فکر کردهایم چگونه چراغ تئاتر را روشن نگه داریم . البته که مساله ما فقط آسیبهای روانی ناشی از بیکاری نیست بلکه مشکل بزرگتری به نام تنگناهای اقتصادی هم هست و با وجود گرانیهای اخیر، حتی اگر یک چاه پر از پول هم داشتیم، به ته آن رسیده بودیم!
پاوه نژاد با انتقاد از تعطیلی تئاتر و سینما ادامه میدهد: تنها صنفی هستیم که مدام تعطیل میشویم در حالیکه همه مشاغل به فعالیت خود ادامه میدهند؛ باشگاهها، آرایشگاهها و … هر یک به طریقی راه فعالیت را مییابند و کسی هم نمیتواند جلوی آنان را بگیرد چون مساله نان شب، شوخی نیست ولی تنها جایی که همیشه زورشان به آن میرسد، تئاتر و سینماست.
او یادآوری می کند: از اسفند سال گذشته که تئاتر تعطیل شد، حیات کاری بسیاری از فعالان آن ساقط شده است.
این کارگردان که قرار بود اوایل تابستان نمایش«کافه پولشری» را در کافه پردیس تئاتر شهرزاد اجرا کند، میافزاید: قرار بود اجرای ما تیر ماه آغاز شود که پیک دوم کرونا اتفاق افتاد و منصرف شدیم. البته که پیشبینی نمیکردیم در تابستان پیک دومی داشته باشیم . به هر حال این اتفاق افتاد و ما هم از خیر اجرا گذشتیم ولی در این مدت نه تنها از نظر روانی دچار آسیب شدهایم بلکه از نظر مالی هم صدمات بسیار دیدهایم و هیچ چشمانداز مشخصی مقابل خود نمیبینیم.
پاوهنژاد درباره اجرای آنلاین نمایش «مرجان» هم میگوید: سومین اجرای آنلاین آریان رضایی (نویسنده و کارگردان نمایش) است و همه تلاشمان را به کار میگیریم تا کار متفاوتی باشد. به هر حال کرونا ادامه دارد و باید به تجربه، راههای تازهای برای کار و درآمدزایی پیدا کنیم.
او درباره پیشبینی خود از استقبال تماشاگران، توضیح میدهد: قیمت بلیت نمایش ۲۵ هزار تومان است که واقعا پولی نیست بخصوص که یک خانواده همراه با هم میتوانند نمایش را ببینند ولی مساله مهمتر دل خوش است. با این همه اتفاق تلخی که هر روز میافتد، باید دید تماشاگر حتی برای دیدن یک نمایش آنلاین در خانهاش دل خوشی دارد.
این هنرمند تئاتر در ادامه با ابراز تاسف از کمتوجهی مسئولان هنری به وضعیت معیشتی هنرمندان اضافه میکند: نمیدانم دوستان عزیزی که در وزارت ارشاد مسئولیت دارند، اصلا به ما فکر میکنند، اصلا برایشان مهم هست که هنرمندان تئاتر چندین ماه است بیکار و بی درآمد هستند. اصلا به ما بگویند دارند چه کار میکنند یا حتی دارند چه کار نمیکنند. ظاهرا که بوی بهبود از اوضاع جهان نمیآید.
پاوهنژاد از تئاتر برادوی مثال میزند و توضیح میدهد: برادوی مشخص کرده تا پایان سال میلادی تعطیل است و تکلیف همه روشن شده است. آنها میتوانند برنامهریزی کنند ولی ما همه بلاتکلیف ماندهایم و این وضعیت دیوانهکننده شده است.
او با ابراز تاسف از اینکه همیشه در بزنگاهها، هنر قربانی میشود، میافزاید: به هر حال بخش تولید سینما و تلویزیون در حال فعالیت است ولی تئاتر همین را هم ندارد و رسما در صدر بیچارگیهاست، بدون هیچ تعارفی.
بازیگر نمایش«خدای کشتار» خاطرنشان میکند: این همه سال است حق بیمه پرداخت میکنیم. حال در این وضعیت بیمه بیکاری نداریم، هیچ آب باریکهای نیست که در این گرانی وحشتناک کمکحالی باشد.
او اضافه میکند: لابد فکر میکنند تئاتریها کارمند جایی هستند و شبها برای دل خوشی و از سر تفریح تئاتر اجرا میکنند.
پاوهنژاد در ادامه صحبت خود از ماجرایی عجیب و تاسف برانگیز هم سخن میگوید : در پیامهای خصوصیام بارها دیدهام افرادی به عنوان نیازمند تقاضای کمک مالی کردهاند. جالب است که کمترین توقع برخی از افراد، تبلیغات رایگان است. همه اینها نشانگر این تصور نادرست و غیرواقعی است که هنرمندان ثروتهای آنچنانی و بادآورده دارند.
او ابراز تاسف میکند: این ماجرا در حاشیهسازیهایی ریشه دارد که برای تخریب هنرمندان انجام میشود. به این معنا که هنرمند کسی است که با کمترین کار، بیشترین درآمد را دارد!
این بازیگر تاکید میکند: این پیامهای به ظاهر ساده که گاه حتی خندهدار به نظر میرسد، هشداری جدی در درون خود دارد و نشانگر سقوط فرهنگی ماست. این تقاضاها نمایانگر آن است که عدهای مناعت طبع و عزت انسانی را فراموش کردهاند و میخواهند بدون زحمت و تلاش، پول به دست بیاورند.
پاوه نژاد ابراز تاسف می کند: غرورمان چه شد، عزت نفسمان کجا رفت. این در حالی است که نیازمندان واقعی آنقدر شرم و مناعت طبع دارند که هرگز دوست ندارند کسی از ضعف مالیشان باخبر شود. نمونه این افراد را در زلزله روستاهای کرمانشاه از نزدیک دیدهام، با اینکه زندگیشان نابود شده بود، عزت نفسشان همچنان پابرجا بود.
او در پایان هشدار میدهد: فرهنگمان دارد نابود میشود، رواج فرهنگ گداپروری و طلبکاری، هولناک و فاجعهای است که باید برایش راه حل عاجلی بیندیشیم.
بدون دیدگاه