چون فیلمهای این کارگردانان هستند که تماشاگران را به سالنهای سینما میآورند و باعث ارتقا سطح فرهنگی آنها میشوند. در دهه هفتاد زمانی که کارگردانانی مانند فریدون جیرانی، سیروس الوند، مهدی فخیم زاده، اصغر هاشمی و یدالله صمدی شروع به ساختن آثار متفاوت و جذاب کردند سینمای ایران رونق گرفت و مردم را به سالنهای سینما آورد. از صحبتهای پیشین میتوان اینطور نتیجه گرفت که سینمای امروز ایران هم بیش از هر چیز به فیلمهای از جنس فیلمهای دهه هفتاد هجری شمسی نیاز دارد. فیلمهایی خوش ساخت و سرگرم کننده که مردم را با کیفیت خود به سالنهای سینما بکشانند.
مصطفی کیایی معمار اصلی «بازی را بکش»
مصطفی کیایی یکی از معدود کارگردانان سینمای ایران است که در سینمای بدنه فعالیت میکند و از همان ابتدا کوشیده است که با ساخت آثاری خوش ساخت تماشاگران را سرگرم کند و رونق بخش صنعت سینمای کشور باشد. او در سالهای اخیر وارد فضای تولید هم شده و میکوشد با تولید آثاری مشابه فیلمهای خودش چراغ سینمای بدنه را روشن نگه دارد. «بازی را بکش» تازه ترین فیلمی است که مصطفی کیایی (با کمک برادرش محسن) تولید کرده است. یک فیلم داستان گو، قهرمان محور و به شدت جذاب که میتواند با تبلیغات درست یکی از فیلمهای پرفروش سینمای ایران باشد.
سینمای ایران اگر میخواهد از دام کمدیهای مبتذل فرار کند و آثار پرفروشی داشته باشد که سطح سلیقه مخاطبین سینمای ایران را هم بالا ببرد به فیلمهایی مانند «بازی را بکش» احتیاج دارد. فیلمهایی که داستان دارند، ستارگان فیلم در آن خوب بازی میکنند، موضوع ملتهب و جذابی دارد و کارگردان هنگام ساخت فیلم کارش را جدی گرفته و کم فروشی نکرده است. در یک کلام فیلمی است که تماشاگر بعد از تماشای آن میگوید ارزشش را داشت که برای تماشای این فیلم از خانه بیرون بیایم و به سینما بروم.
«بازی را بکش»؛ یک نمونه موفق فیلم و مثال زدنی از فیلم عامه پسند
«بازی را بکش» با یک حادثه تکان دهنده آغاز میشود. حادثهای که بلافاصله تماشاگر را به درون فیلم میکشد و او را کنجکاو میکند تا ببیند قرار است چه اتفاقی برای قهرمان فیلم رخ دهد. نکته مثبت بازی را بکش این است که قهرمان اصلی فیلمش هویت و پیشینه مشخص و دقیقی دارد. موسی فیلم یک فوتبالیست قدیمی است. یک بازنده. مردی که علی رغم تمام تلاشهایی که انجام داده نتوانسته به حقش برسد.
او حالا خودش را وسط معرکهای میبیند که تنها با ورود به آن است که میتواند پاسخ پرسشهای خود را بگیرد. حل ماجرایی که برای موسی اتفاق اُفتاده تنها به خاطر کشف حقیقت نیست بلکه پاسخ به پرسشهایی است که سالها است ذهن موسی و تماشاگران را هم درگیر کرده است. موسی با پیگیری ماجرا چیزی را کشف میکند که او را به حقیقت بزرگ تری میرساند. حقیقتی درباره وجود فساد در فوتبال که زندگی تمام کسانی که درگیرش هستند را به تباهی میکشاند. «بازی را بکش» فیلم تعلیق و غافلگیری و گره گشایی است.
نویسندگان فیلمنامه به خوبی توانستهاند از رازهای فیلم گره گشایی کنند و تماشاگر را به دل حادثه ببرند. تماشای «بازی را بکش» به ما یادآوری میکند یک فیلم کلاسیک داستان گو اگر خوب نوشته و ساخته شود چقدر میتواند موثر و تکان دهنده باشد. در پایان نباید از کنار بازی خوب و متفاوت محسن کیایی به راحتی گذشت که با درخشش خود در این فیلم نشان میدهد که اگر نقش درستی برای او نوشته شود این توانایی را دراد که با یک بازی منسجم آن نقش را تبدیل به کاراکتری دوست داشتنی و به یادماندنی کند. تماشای «بازی را بکش» برای تماشاگر ایرانی واجب است، تا متوجه شود با فیلمهایی غیر از کمدیهای مبتذلی که سینمای ایران را به تسخیر خود درآوردهاند هم میتوان سرگرم شد.
بدون دیدگاه