به گزارش ردکارپت فیلم: پارسال سقف بلیت ۷۰۰ هزار تومان بود؛ ولی امسال بهراحتی ۱/۵میلیون تومان شد در عرض یک سال قیمت بلیتها صددرصد افزایش پیدا کرده است آقای ایکس و همکارانش که نبض بازار کنسرت در دستشان است میتوانند ۳ ماه دیگر که سال تمام میشود ۱ میلیون به قیمت بلیتها اضافه کنند و یک بلیت را ۲/۵ بفروشند و آب از آب تکان نخورد.
حداقل حقوق یک فر مجرد پس از کسر بیمه ۸۸۰۳۵۵۱ میلیون تومان است و اگر همین فرد ازدواج کند دارای یک یا دو فرزند شود حداقل حقوقش به ۱۰۷۳۶۷۸۷ میلیون تومان میرسد در این میان یکخانه ۷۰ متری هم اجاره کند کم کمش ماهی ۵ میلیون تومان باید اجارهخانه بدهد که تقریباً میماند ۵ میلیون دیگر، با باقیمانده پولش باید گوشت بخرد، مرغ بخرد، برای فرزندانش لباس، دارو، لوازم موردنیاز مدرسه، شهریه مدرسه، کتابهای کمکدرسی و… تهیه کند اصلاً دیگر جای یک شب تفریح لاکچری هم میماند؟ قطعاً نه!
پس فرهنگ کجای کار است؟
خودمان را بگذاریم جای مرد یا زن جوانی که بهتازگی تشکیل خانواده دادهاند، بهیقین اولین چالشی که از تصوراتمان سر بیرون میآورد، مشکل اقتصادی است. از پول لباس، پول غذا، پول برق و آب و گاز، شارژ ساختمان بگیرید تا پول یک کیک کوچک و.. خرجی است که یک زوج جوان درگیر آن است.
وقتی من بهسختی میتوانم شکمم را سیر کنم فرهنگ به چه کارم میآید؟ آیا کنسرت فلان خواننده برای من گوشت میشود؟ لباس میشود به تنم؟ بنزین میشود در ماشینم؟ تازه اگر ماشین داشته باشم.
قشر متوسط بیش از نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهد، حالا که اکثر این قشر فرهنگ را بوسیدند گذاشتند در جیبشان چه بلایی به سر فرهنگ و هنر ایران آمده است؟ برای اینکه بین هنرمند و جامعهای که با بحران اقتصادی دستوپنجه نرم میکند، بتوان رابطهای معنادار پیدا کرد، نقش نهادها مؤثر است، نهادهایی که از درآمدهای کلان ملی و محلی سهم دارند و باید برای فرهنگ هزینه کنند، جامعهای که با هنر و فرهنگ پیوند نداشته باشد، به بحرانهایش اضافه شده و فروپاشی هویتی و شخصیتی و ملی در سطح اجتماعی و فردی رخ میدهد. برای جواب آن چه از کف جامعه و خانواده و هزینههایش شروع شده و تا سطح کلان ادامه مییابد، باید سرنخها را پیدا کرد. اگر هنر و کالاهای فرهنگی آن قدر گران باشند که دسترس عامه مردم و طبقه متوسط قرار نگیرد، عملاً عدالت اجتماعی زیر سؤال رفته و مسئلهای به بحرانها و فاصله طبقاتی اضافه خواهد شد.
کنسرت تفریح بچه پولدارهاست؟
«حمیدرضا عاطفی» مدیر اجرایی خانه موسیقی در توضیح مبنای قیمتگذاری بلیتهای کنسرت بیان کرد: هزینه تمام امکانات و تجهیزات مانند هزینه سالن و عوامل اجرایی مثل جا و مکان، نور، صدا و کارهای آیتی، بلیتفروشی و دستمزد خواننده و گروه موسیقی بهعلاوه درصد سودی که برای سرمایهگذاری تعیین شده جمع و در آخر بر تعداد صندلیها تقسیم میشود و قیمت هر بلیت به دست میآید.
بیپولی یقه فرهنگ را گرفته
عاطفی با یادآورشدن نبود توان خرید بلیتهای کنسرت برای قشر متوسط و ضعیف گفت: دلیل اصلی مشکلات اقتصادی که در کشور وجود دارد است که روزبهروز بیشتر هم میشود. هزینه بالا سالنها و برگزاری کنسرت، آن را به یک امر لاکچری تبدیل کرده است که فقط یک قشر خاص با درآمد بالا توان خرید بلیتهای آن را دارند و قشر متوسط و میانی جامعه هم مانند گروههای ضعیف جامعه که هیچ ارتباطی با کنسرت و امور فرهنگی ندارند کمکم رفتن به کنسرت، تئاتر و.. را به فراموشی میسپارند و این نکات وضع هنر را روزبهروز بدتر میکند.
نشاط حق همه است که دریغ میشود
عاطفی در ادامه بیان کرد: کنسرت یکی از محدود رویدادهای هنری است که نشاطی را برای مردم به همراه دارد پس این نشاط حق تمام مردم کشور است پس دولت و شهرداری باید امکانات و بسترهای لازم را برای اجرای کنسرتهای ارزانقیمت فراهم کند که اولین قدم آن در اختیار گذاشتن سالنهای رایگان یا حداقل با قیمت مناسب برای تهیهکنندگان و هنرمندان است؛ اما خب باتوجهبه وضع پیشآمده تا به اکنون اقداماتی صورت نگرفته است.
بلیت ارزان، وظیفه ما نیست
او در پاسخ به نقش خانه موسیقی در برطرفکردن مشکل قیمت بلیت کنسرتها بیان کرد: خانه موسیقی تنها میتواند مطالبات صنف را به اطلاع مسئولان برساند و پیگیری این مطالبات را بکند که تا به امروز خانه موسیقی در هر دولت چه در نشستهای خبری چه با ارسال نامه این مطالبات را بیان کرد؛ چون خانه موسیقی مانند وزارتخانهها و شهرداریها وظیفه و رسالت رفع این مشکلات را ندارد و صرفاً میتواند برای حل این کمبودها پیگیری کند.
این کارشناس موسیقی با اشاره به نقش رسانه در رساندن صدای مردم به گوش مسئولان گفت: رسانه همصدای هنرمندی است که تحصیلات عالی دارد و سالها کار کرده است؛ ولی امروز برای مشکل مالی امکان رفتن روی استیج را ندارد و همصدای مردمی است که دوست دارند در این رویدادهای فرهنگی شرکت کنند ولی درآمد اندکشان کفاف هزینه بالا این کنسرتها را نمیدهد. این درخواستها تنها از طریق رسانه به مسئولان دولتی و شهرداریهای کشور میرسد تا اینکه اقدامی برای رفع این مشکلات صورت گیرد.
نبض بازار ضعیف میزند
علی شیرازی کارشناس موسیقی درباره مبنای قیمتگذاری بلیت کنسرتها بیان کرد: ما هنوز هم خوانندگانی داریم که در سالنهای کوچک با ظرفیت ۲۰۰ یا ۳۰۰ نفر اجرا میکنند و بلیت این خوانندگان زیر ۳۰۰ هزار تومان است؛ اما ما از خوانندگان خیلی مشهور صحبت نمیکنیم. با بررسی سابقه کنسرت در ایران اولین چیزی که به چشم میآید سازوکاری است که آقای رجبپور (تهیهکننده و کنسرت گذار) از آن اینگونه یاد کرده است برای خواننده مانند یک کالا همچون خیارشور، کنسرو و… برندسازی اتفاق میافتد و با جور کردن دنبالکننده سیستم عرضه و تقاضا را به وجود میآید.
او ادامه داد: پارسال سقف بلیت ۷۰۰ هزار تومان بود؛ ولی امسال بهراحتی ۱/۵میلیون تومان شد در عرض یک سال قیمت بلیتها صددرصد افزایش پیدا کرده است آقای ایکس و همکارانش که نبض بازار کنسرت در دستشان است میتوانند ۳ ماه دیگر که سال تمام میشود ۱ میلیون به قیمت بلیتها اضافه کنند و یک بلیت را ۲/۵ بفروشند و آب از آب تکان نخورد.
شیرازی دربارهی شکاف طبقاتی در جامعه گفت: بین دو جوانی که تازه ازدواج کردهاند و شاید سالی یکبار به کنسرت بروند با کسانی که خیلی راحت کنسرت شادمهر را به قیمت ۱۰۰۰ دلار در استانبول میخرند درهی عمیقی وجود دارد در مقابل این افراد که بلیت ۱/۵ میلیونی برایشان چیزی نیست. قشر متوسط جامعه برای اینکه خرجشان به دخلشان بخورد کنسرت را چه زمانی که ۳۰۰ هزار تومان بود چه الان که ۱/۵ میلیون تومان است و چه در آینده که به ۳ میلیون برسد از زندگی خود حذف میکنند.
قشر متوسط را چه به شام ۵ میلیونی
علی شیرازی کارشناس موسیقی با یادآورشدن مشکل اقتصادی و درآمدی گفت: فرض کنید آقایی که سقف حقوقش با کلی اضافهکاری و دو یا سه شغله بودن به ۲۰ میلیون تومان میرسد بخواهد یک شب با دو فرزند خود به کنسرت برود حتی اگر بلیت ۱ میلیونی تومانی بگیرند و هر کدام یک شام ساده به قیمت ۵۰۰ هزار تومان بخورند میشود ۱/۵ میلیون تومان که در نهایت با هزینه حملونقل ۵ میلیون آب میخورد که این مبلغ ۲۰ درصد حقوق یک ماه این آقا را شامل میشود درحالیکه برای یک شخص دیگر نصف حقوق یک ماهش برای یک شب تفریح ساده میرود حالا فکر کنید که در ایران بسیار زن سرپرست خانواده وجود دارد که به طور ظالمانهای حقوق کمتری از یک مرد دریافت میکنند پس برای این اقشار کنسرت وجود ندارد همانطور که خرید شب عید، تهیه آجیل، سفر خارجی و حتی سفر داخلی وجود ندارد؛ چون تعطیلات برای افرادی شده است که توان رزرو هتل را داشته باشند وگرنه با حقوق ۱۰،۱۵ میلیونتومانی اگر بخواهید در چادر هم اسکان بگیرید کمکم نفری ۵ میلیون خرج یک سفر داخلی میشود. بهجای همه این تفریحات اولویتهایشان که گوشت و لباس و.. وجود دارد.
چرا هنرمندان سر جای خود نیستند؟
علی شیرازی برای رفع مشکلات گرانی بلیت کنسرتها پیشنهاد کرد: راهحل این بحران اول به دست حل مشکلات اقتصادی است که تمام جنبههای زندگی مردم را درگیر کرده است و دوم عبور از وضع ناهنجار موسیقی امروز است که بسیاری از افراد صاحبنام این عرصه یا مهاجرت کردهاند یا منزوی شدهاند و آن کسانی که در جامعه و بین مردم محبوب میشوند هم با برنامهریزیهای کسانی به اینجا رسیدند که نبض جامعه به دست آنهاست. امروزه هنرمندان در جای خود نیستند و اکثر هنرمندان ما نیمی از سال در تور کنسرتهای خارج از کشور به سر میبرند اینکه هنر ایران در بیرون از مرزهای ایران هم در جریان باشد خیلی ارزشمند است؛ اما این وقتی به دل مینشیند همه چیز در خود کشور در حالت طبیعی باشد؛ مانند قدیمها که تمام صداها، ترانهها و استعدادها درون کشور و در کنار هم بودند.
همین که دیوار نشود کافیست
شیرازی با اشاره به نقش دولت در این گرانیها گفت: دولت نهتنها باید کارش را در حوزه اقتصاد درست کند؛ بلکه باید درایت، توانایی و اراده خود را در حل مشکلات اقتصادی نشان دهد که تابهحال این نکات از سمت دولت دیده نشده است به شکلی که اگر ۱۵ میلیون تومان پول را پسانداز کنیم و قیمت سکه و دلار ثابت بماند باز هم ارزش این پول به مقدار تقریبی ۱ میلیون تومان کاهش مییابد؛ چون قیمت کالاها از دیروز تا به امروز افزایش پیدا میکند در چنین شرایطی چیزی به اسم کنسرت که دولت میانه خوبی با آن ندارد حتی ذرهای دغدغه دولتمردان نیست پس کمترین توقعی که میشود از دولت داشت این است که مانع اهل هنر نشود همین برای ما کافی است.
تمام این کمبودها و بحرانها، ایران را در عرصه موسیقی به جایی رساند که دیگر حرفی برای گفتن ندارد و به یاد خوانندگانی که نامشان را بر لبان مردم جهان انداختند اکتفا کند.
بدون دیدگاه