امیر زبده در چالش کورش کبیری

به گزارش ردکارپت فیلم: از ۱۹ سالگی وارد حوزه مدلینگ شد و اولین عکاسی مدلینگ رو هم تو سن ۲۰ سالگی شروع کرد. وقتی هنوز ۲۳ ساله بود تبدیل به یک مدل ایرانی برای برند کت و شلوار آلمانی دش شد.

تا اولین حضور حرفه ایش تو عرصه فوتومدلینگ رقم بخوره. قبول پیشنهاد مدلینگ برای نمایندگی های عینک و ساعت هم قدمهای بعدیش تو صنعت مد بود. سالها کار و فعالیت تو حوزه مد از این مدل ایرانی یک چهره موندگار ساخت، طوری که ازش به عنوان پدر مدلینگ ایران نام برده میشه.

خروجی تجربه های موفقش تو حوزه مد و همکاریش با برندهای مختلف ایرانی و خارجی تاسیس مدرسه مدلینگ در سال ۱۳۸۹ بود؛ مدرسه ای که با هدف ارتقای فرهنگ لباس پوشیدن تو کشورمون ساخته شد. چاپ کتاب راهنمای عملی مدلینگ و دریافت تقدیرنامه از همایش های برندینگ هم دستاوردهای دیگه ای از این مدل ایرانیست. بالا رفتن از نردبان موفقیت اما فقط به حوزه مد و پوشاک محدود نمیشه، این فرد کسیه که الان داره قدم های محکم تری تو عرصه سینما برمیداره.

خودش بر این باوره که مدلینگ شغلشه ولی سینما جاییه که می تونه استعدادهای تازه ای از خودشو به نمایش بگذاره. اینها خلاصه ای از چیزهاییه که «امیر زبده» تو گفتگوی امروزش با چالش با ما در میون گذاشته. با ما همراه باشید.

بذار از اینجا شروع کنیم؛ اصلا مدلینگ چیه؟

مدلینگ یه علم و درواقع یه صنعته که هم شامل اشخاصی میشه که میتونن توی اون فعالیت بکنن و هم شامل اشیا و اجسامی میشه که تو اون حوزه حضور دارن. درواقع یه مدل باعث میشه که یه شی و یا یک کالا بیشتر دیده بشه و بیشتر به فروش برسه. تو حوزه مدلینگ همه می تونن کالای خودشونو تبلیغ بکنن و اونو به نمایش بذارن.

چند نوع مدلینگ وجود داره؟

یه نوع از مدلینگ، فوتومدلینگه که درواقع همون عکاسی از مدله. یه نوع دیگه از مدلینگ هم بهش میگن کت واک، یعنی حالتی که تو اون مدل روی استیج راه میره تا کالاها در معرض دید عموم قرار بگیره.

تو تمرکزت بیشتر روی فوتومدلینگ بوده و یا کت واک هم انجام دادی؟

من از سن ۱۹ سالگی وارد حوزه مدلینگ شدم. اوایل شروع به کارم کت واک هم انجام دادم و اولین عکاسی مدلینگ رو هم تو سن ۲۰ سالگی با یکی از کارگردانای مطرح سینما شروع کردم و بعد از اون رفته رفته قدم های بزرگتری تو عرصه مدلینگ برداشتم.

ورود به عرصه مدلینگ به خواست خودت بود؟

نه؛ این خواست شخصی من نبود. همیشه وارد هرجایی که می شدم به من می گفتن که استایل خوبی داری و حرکات و ایستایی بدنت مناسبه. خودمم همیشه ژست های خاصی می گرفتم که به عرصه مدلینگ می اومد.

چجوری وارد این حوزه شدی؟ یعنی خودت وارد این عرصه شدی و یا کسی مشوق حضورت تو این عرصه بود؟

ورود من به این عرصه خیلی اتفاقی بود. زمانی که برای تهیه یک کت و شلوار خاص از برند دش آلمان که نمایندگیش تو ایران بود مراجعه کردم صاحب برند به من پیشنهاد کرد که مدل برندش بشم. من قبول کردم و این تعامل باعث شد که هم من به عنوان یه مدل دیده بشم و هم برندی که با اون کار می کردم بیشتر دیده بشه. تا جایی که یادم میاد این موضوع مربوط به سال ۲۰۰۳ میلادیه که عکسای منو روی بیلبورد و درب ورودی جردن نصب کردن.

پس درواقع تو مدل ایرانی این برند آلمانی شده بودی؟

آره درسته؛ من یه مدل ایرانی بودم برای یک برند آلمانی. یه بار هم که همراه زن داییم به یه عینک فروشی به اسم سلیم اپتیک رفتیم در حالی که داشتم عینکها رو تست می کردم یه خانم دکتری اونجا به من گفتن که عینکها به استایل صورتت میاد. زن داییم گفت که این خودش اصلا مدله و همین باعث شد که وارد حوزه مدلینگ برای تبلیغ عینک هم بشم. بنابراین حضورم تو این عرصه با همکاری با برندهای مختلف در حال شکل گرفتن بود و من بعد از اون تونستم پله های موفقیت توی این حوزه رو بالا برم.

مدل خوب چه فاکتورهایی داره؟ یعنی تو چه فاکتورهایی داری که تونستی تبدیل به یک سوپر مدل بشی؟

سوپر مدل کسیه که عکسش رو مجله های مختلف دیده بشه. در کل یه مدلینگ مرد باید جذابیت خاصی داشته باشه، یعنی اینکه وقتی مردم عکسشو می بینن کمتر از ۵ ثانیه چهره اش تو ذهن مردم نقش ببنده. اولین فاکتور برای یه مدل خوب بودن اینه که تناسب اندام داشته باشی؛ منظورم این نیست که یه مدل حتما باید ۲ متر قد داشته باشه.

مثلا یه مدل معروفی به اسم آقای دیوید گندی که برای برند دولچه و گابانا کار می کنه قدش حدودا ۱ متر و ۸۷ سانته ولی تناسب اندام خوبی داره. شانول پری هم که یکی از سوپرمدل های معروف دنیاست قد ۱ متر و ۸۲ سانتی داره. یه مثال سینمایی هم آلن دلونه که قد حدودا ۱ متر و ۸۳ سانتی داره اما بسیار خوش استایله.

آلن دلون یه شخصیت کاریزماتیک و صورت و چهره بسیار جذابی هم داره. بنابراین شرط اول برای مدل بودن داشتن تناسب اندام و درواقع داشتن یه جذابیت و کاراکتریه که بتونه با بیننده ها ارتباط برقرار کنه.

یه مدل خودش انتخاب می کنه که چه چهره ای داشته باشه؟ تا جایی که من دیدم تو به عنوان یه مدل استایل ثابتی داری و چهره ات در طول این سالها تغییر نکرده.

برای یه مدل خیلی خوبه که گه گداری چهره و استایلش رو عوض کنه. اما من چون جدیدا وارد سینما شدم ترجیح می دم که بعد از ورود به سینما استایلم و فرمت چهره م رو عوض کنم. در آخرین فیلمی که بازی کردم به اسم ویترین، اول فیلم نقش خیاط رو بازی می کنم که بعد تبدیل به مدل می شم. توی این فیلم داستانی چهره و فرمت صورتم کاملا متفاوته.

اما در کل این حرف درستیه که یه مدل باید مدام در حال رصد کردن چهره اش باشه تا بفهمه که چی به چهره اش میاد. خیلی از مدل های دنیا ته ریش میذارن چون صورت رو استخونی تر نشون میده و چهره متفاوتی از مدل ها رو به نمایش میذاره. من ۱۹ سال پیش روزی یه ساعت سوت می زدم که صورتم لاغرتر و استخونی تر بشه. حتی آدامس سقز که خیلی سفته رو از عطاری می خریدم و اونو می جویدم تا فرمت صورتم به شکلی که باید تبدیل بشه.

کسی بهت توصیه کرده بود که این کارا رو انجام بدی؟

نه من خودم بر اساس تجربیاتی که بقیه مدلا داشتن و بر اساس فیلمایی که توی یوتیوب از مدلای معروف دنیا دیده بودم فهمیده بودم که چه کارایی می تونه برای شکل دهی به فرمت دادن به صورت یه مدل نتیجه بخش باشه. دلیلش اینه که حرفه مدلینگ برام خیلی جدی بود و من به طور جد پیگیرش بودم.

البته این حرفه برای من اولش مثل یه سرگرمی بود که بعدها تبدیل به یه شغل شد. حدود ۱۸ سال پیش عکس منو روی بیلبورد زدن تا نشون بدن که کسی هست که می تونه برای مردم جذاب باشه؛ یادم میاد اون زمان برند ایکات برند معروفی بود اما من هیچ وقت با این برند کار نکردم چون خیلی از برندهای ایرانی هستن که بهای زیادی به مدلا نمی دن و دستمزدی به مدلا پرداخت نمی کنن. بنابراین من لزومی نمی دیدم با صاحبای چنین برندهایی کار کنم.

تو همه عکسهایی که تو مجلات مختلف ازت می بینم یه چیز جالب و بامزه داری؛ اونم اینه که نگاه خوبی داری.

آره، یکی از فاکتورهای یه مدل خوب بودن اینه که یه نگاه خوب داشته باشی. مهم ترین عامل تو سینما نگاه درست داشتنه. اینکه بتونی با نگاهت بخندی، گریه کنی و حتی خشم و نفرت و دوست داشتن رو نشان بدی. پس یکی از فاکتورهای اساسی تو حوزه مدل و فشن و فوتوشوتینگ رو نگاه درست می دونم.

درسته، ولی تمام احساسات فرد قراره از یک فریم که تو جلد مجلات وجود داره خارج بشه. سوالم اینه که تو لحظه عکاسی به چی فکر می کنی که بتونی این احساسات رو نشان بدی؟

چیزی که همیشه به شاگردام می گم اینه که برای اینکه بتونن نگاه درست داشته باشن ۱۰ ثانیه قبل از شات گرفتن چشماشونو ببندن و تو لحظه عکاسی چشماشونو باز کنن و به چیزی فکر نکنن. من همیشه فکر می کردم که چشمایی معمولی دارم و نمی تونم نگاه خوبی داشته باشم اما بیشتر افرادی که با من در ارتباط بودن به من می گفتن که یکی از بهترین نگاه ها رو دارم و می تونم نگاه درستی به دوربین نشون بدم.

تو زمان شوتینگ عکاسی به موضوع خاصی هم فکر می کنی؟ و یا فقط رو عکاسی و ژست گرفتن تمرکز می کنی؟

نه، عکاسی از مدلینگ مثل بازیگری نیست که وقتی بخوای گریه کنی به اتفاقات قبلی زندگی ات فکر کنی.

نه بحث من فقط گریه کردن نیست و نمی خوام از حافظه عاطفی استفاده کنم. بحثم اینه که تو زمان عکاسی به اینکه به چه کسی و به چه دلیلی دارم نگاه می کنم فکر می کنی؟

نه، یه سری فاکتورهای حوزه سینما و حوزه مد به هم نزدیکن و این دو تا تو یه سری از فاکتورها هم با هم اختلاف دارن. حوزه اختلاف این دو تا جاییه که تو سینما به کاراکتر شخصیت داده می شه ولی تو حوزه مد فقط یه شخصیت تئاتری از فرد درمیارن چون دیالوگی وجود نداره و مدل فقط باید با گفتار بدنی و میمیک صورت با مخاطب و محصول ارتباط برقرار کنه. به این مقوله تو حوزه مد روانشناسی در مد هم میگن، یعنی اینکه باید با اون کالا و یا محصول ارتباط روانی برقرار کنی تا محصول به شکل بهتری به مردم نشون داده بشه.

یعنی چه کار خاصی انجام می دی؟ مثلا اگه بخوای لباس تنتو در معرض دید بذاری چیکار می کنی؟

اگه بخوام یه تی شرت رو به مردم نشون بدم بدنم رو سفت تر می کنم که جذب بدنم بشه و به بهتر دیده شدنش کمک کنه. اگه بخوام تبلیغ گوشی انجام بدم لبخند به لب هام میارم و حتی با چشمام میخندم تا حس خوبی رو از گوشی به مخاطب القا کنم. برای اینکه یه مبلمان رو هم تبلیغ کنم به شکل کاراکتری روی مبل می شینم که انگار من رئیسم و مبل حس ریاست رو به من منتقل می کنه.

از دستات چه استفاده ای می کنی؟

از دستام زمانی استفاده می کنم که بخوام یه پرفورمنسی رو تو مدلینگ نشون بدم. سرکلاس هم به شاگردام همیشه می گم که اگه می خواید حس دستتون درست دربیاد با دستتون بازی کنید و یه جایی اونو متوقف کنید، یعنی به صورت خیلی عادی دستها رو باز و بسته کنید بدون اینکه به اون فکر کنید.

بذار سوالمو جور دیگه ای بپرسم. وقتی تو یه جایی به پله می خوریم ناخودآگاه از پله بالا و یا پایین می ریم و هیچ وقت فکر نمی کنیم که با پای چپ بریم و یا پای راست؛ و یا وقتی به دستگیره های در می رسیم ناخودآگاه درو باز و یا بسته می کنیم. حسی که تو با دستات می گیری جزو ناخودآگاهت شده؟ مثلا تو موقعیت عکاسی به این فکر می کنی که دستتو تو چه حالتی نگاه داری و یا این حس وارد ذات و غریزه ات شده و این کارو به صورت ناخوداگاه انجام می دی؟

این اتفاق به صورت ناخودآگاه می افته. مثلا من همیشه می گم یه مرد زمان نشستن دو تا زانوهاش رو نباید روی هم بذاره و این چیزیه که به صورت ناخوداگاه همیشه انجامش می دم.

مساله دیگه ای که در مورد تو صدق می کنه اینه که رها هم هستی؛ درسته؟ و اینکه رهایی برای مدلینگ خوبه؟

رها بودن به طور کلی خوبه به ویژه تو زمان شوتینگ عکاسی. یعنی یه مدل باید رها باشه و خودش رو آزاد کنه. اما اگه یه مدل تو جمعی قرار بگیره و بخواد خودش رو نشون بده باید یه مقدار با حالتی که تو زمان عکاسی داره تفاوت داشته باشه. یعنی به عضلات بدن و پا کاراکتر بده که دیگران بدونن با بقیه متفاوته؛ چه تو طرز نشستن و چه تو طرز نگاه کردن و عضلات صورت. به طور کلی رها بودن یکی از فاکتورهاییه که تو زمان شوتینگ عکاسی خیلی لازمه.

بیشتر عکاسیهات تو استودیو اتفاق می افته؟

عکاسیها بیشتر تو محیط داخلی انجام می شه و من به شخصه عکاسی داخلی با فون خاکستری رو بیشتر می پسندم، چون در حال حاضر تو دنیا هم عکاسی ها با فون خاکستری انجام می شه. با این حال عکاسی بیرونی رو ترجیح می دم چون نور خورشید و رفلکتور در دسترسه.

از جوابایی که دادی می خوام به جای دیگه ای برسم. گفتی داخل استودیو کار می کنی اما ترجیح خودت اینه که بیرون و زیر نور طبیعی خورشید کار کنی. اما تو استودیو نورپردازی وجود داره و تو به عنوان یک مدلینگ جلوی نورپردازی قرار می گیری و با خودت میگی که الان نور از این طرف تابیده و با توجه به شناختی که از صورتت داری ساعتها به خودت نگاه می کنی که کدوم زاویه چهره ام مقابل دوربین قرار بگیره و درواقع به این فکر می کنی که چجوری به دوربین نگاه کنم تو زمان عکاسی. بنابراین نورپردازی برات اهمیت داره؟ یعنی دقت می کنی که زاویه نور از کدوم طرف تابیده؟

چون نور کول لایت، فیل لایت و بلک لایت رو می شناسم به این نورا عادت کردم. اوایل کار این مساله برام اهمیت داشت اما الان دیگه برام اهمیتی نداره، چون باهاش اخت شدم و این رو می دونم که باید کجا بایستم تا فرم بینی قوس دارم صاف و کات صورتم مثل قدیم بیفته، چون صورت کات دار برای یه مدل خیلی مهمه. صورت نچرال هم برای یه مدل خیلی اهمیت داره یعنی نباید به بینی و ابروت دست بزنی. هرچند فرم بینی من برای مدلینگ خوب نیست ولی من بینیم رو عمل نکردم با این حال اینقد سر شوتینگ های عکاسی رفتم که می دونم باید به چه حالتی قرار بگیرم که بینیم بهتر دیده بشه. این مساله با توجه به شناختی که از نورا دارم اتفاق می افته.

یعنی از قبل نگاه می کنی که بیینی زاویه نورا کجاست؟

ببین عکاس هم تو این مساله به من کمک زیادی می کنه. یکی از انواع ارتباطات خوب، ارتباط بین یه مدل با عکاسه، مثل رابطه یه بازیگر با کارگردان. من با عکاسای حرفه ایم همیشه رابطه خوبی دارم و حتی با عکاسای آماتوری که کار می کردم هم راحت بودم و اجازه نمیدادم که اونا اذیت بشن.

این ارتباط رو چجوری بدست میاری؟ یعنی تو و عکاس با هم تعامل می کنید که حرکات و زاویه ها چجوری باشه؟

خیلی از عکاسای حرفه ای عکس رو به ما نشون نمی دن. اگه عکس رو به ما نشون بدن می تونیم متوجه ایراد خودمون بشیم و دفعه بعد تکرارش نکنیم. به طور کلی سعی می کنم رابطه ام با عکاسا صمیمی تر باشه. در حال حاضر چون خیلی از عکاسا منو می شناسن رابطه ام با اونا اونقدر خوب و صمیمی می شه که خروجی کار هم به همون اندازه عالی و پرفکت میشه.

بنابراین میشه گفت رابطه خوب با عکاس خروجی کار رو مفیدتر و بهتر می کنه؟

آره، یکی از درسهای مد و فشن و مدلینگ هم اینه که باید رابطه مدل با عکاس خوب باشه.

قصد داری وارد حوزه بازیگری هم بشی. رابطه ت با بازیگری چطوریه؟

بازیگری کار خیلی سختیه و اصلا قابل قیاس با کار مدلینگ نیست، اما فیلم ویترین که اخیرا تو اون بازی کردم واقعا درس بازیگری به من یاد داد. این فیلم طوری بود که فهمیدم بازیگر واقعا سختی می کشه. مثلا من ساعت ۸ شب گریم می شدم و ساعت ۱۰ صبح از من پلان می گرفتن.

این سکانس ها توی یه بوتیکی تو پاسداران گرفته می شد، ولی من اصلا متوجه اینکه تو خیابان پاسداران بودیم نمی شدم. توی این فیلم نقش یه مانکن رو بازی می کردم، درواقع یه خیاطی که تبدیل به مانکن می شد. سکانس نهایی فیلم که بسیار عالی شده بود همون ۱۰ صبحی بود که من واقعا پاسداران رو نمی دیدم. همینجا بود که فهمیدم بازیگری دنیای دیگه ای داره. خیلی لاکچری سر کار مد می رفتم اما تو بازیگری دیگه شکسته شدم و افتادم. ولی من واقعا بازیگری رو دوست دارم.

در حال حاضر هدف بازیگری رو دنبال می کنی؟

آره من بازیگری رو الان بیشتر دوست دارم. مدلینگ شغل منه. مثل طراحای لباسی که اهمیت زیادی به بدنشون نمی دن چون پدر این کار شدن؛ من هم مثل اونا هستم. مدلینگ تو خون و ذات من و درواقع مثل بچمه اما الان می خوام یه چیز دیگه ای رو از خودم رو کنم.

در مورد بازیگری در حال خوندن چیزی هستی؟ یعنی مطالعه انجام می دی؟

نه، بازیگری رو به صورت تجربی یاد گرفتم. مثلا اولش تو یه فیلم کوتاه ۹ دقیقه ای بازی کردم.

منظورم اینه که به همون اندازه که برای مدلینگ وقت گذاشتی برای بازیگری هم می خوای وقت بذاری؟

این تو توان من نیست و می خوام فقط به صورت تجربی بازیگری رو یاد بگیرم. پدرم به من می گفت که تو هیچ کاری ادعا نکن، چون ممکنه که تحصیلات یه کاری رو هم داشته باشی اما یه استادکار تو رو بخوابونه. این حرف کاملا درست بود چون یه استادکار تجربه داره و به نظر من تجربه تو هر کاری حرف اول رو می زنه. اگه چیزی رو به صورت تجربی یاد بگیری خیلی بهتره.  البته منظورم این نیست که تحصیلات آکادمیک نمی تونه خوب باشه.

نه بحث من تحصیلات آکادمیک نیست، بحث من اینه که این تجربه رو چجوری می خوای بدست بیاری؟ مثلا وارد تئاتر می شی یا با بچه هایی که فیلم کوتاه درست می کنن همکاری می کنی؟ یا نمایش نامه میخونی؟ فیلم نامه می خونی؟ نقش ها رو برای خودت اتود می زنی؟

فیلنامه زیاد خوندم و اتود هم اگه وقت داشته باشم گه گداری جلوی آینه انجام می دم اما کلاس بازیگری رو با اینکه به من پیشنهاد دادن که برم اما متاسفانه فرصت اون رو نداشتم به کلاس بازیگری برم و در خدمت اساتید بزرگوار بازیگری که از دوستان من هستن باشم و با اونها کار کنم. می دونم که برای بازیگری راه زیادی در پیش دارم و تو بازیگری به فکر اسب رویایی مد و فشن نیستم؛ برای رسیدن به اسب رویایی تو سینما راه زیادی مونده. مگه اینکه شانس بیارم. تو سینما اول از هر چیزی شانس مهمه و خوب می شد که همونطور که تو عرصه مدلینگ شانس به من روی آورد تو عرصه سینما هم تکرار می شد ولی خب تو حوزه سینما راه درازی پیش رو دارم.

الان که می خوای وارد عرصه بازیگری بشی میونه ت با بازیگرایی که می بینی استایلشون رو حفظ نمی کنن چطوریه؟ به طور کلی با آدمایی که می بینی برای مدلینگ خوبن اما فاکتورای لازمو رعایت نمی کنن میونه ات چطوریه؟

یه سالی تو جشن حافظ تو کارت دعوت قید شده بود که لطفا با کت و شلوار تشریف بیاورید. اما یه بازیگر معروف سینمای ایران با پوتین وارد جشن شده بود. هرچن جشن حافظ در مقایسه با جشنای خانه سینما و غیره جشن خیلی رسمی ای نبود؛ البته منظور من این نیست که جشن حافظ جشن مهمی نیست و علی معلم اسطوره منه و بسیار دوستش داشتم، منظور من فقط اینه که روی کارت دعوت قید شده بود که پوشش رو با کت و شلوار رعایت کنید و این برام خیلی جالب بود. برای یه بازیگر واقعا پوشش مهمه. لازم نیست کت و شلوار خیلی گرون قیمت بپوشی فقط یه تیپ معقولی که به چهره ات بیاد لازمه. هر لباسی که می پوشی باید به پوست صورتت بیاد به رنگ ابروها و موهات و چشمهات بیاد و طوری باشه که لباس و کفشهات رو هم با اون بتونی ست کنی. متاسفانه ما ایرونیا تو زمینه خودآرایی اطلاعات زیادی نداریم.

یه کتاب به اسم مدلینگ هم تالیف کردی؟

آره؛ یه کتاب مدلینگ بر اساس الگوهای ایرانی- اسلامی تالیف کردم و از حرفای ائمه هم توی اون استفاده کردم چون به ائمه اعتقاد دارم. امام رضا رو واقعا دوست دارم.

توی این کتاب به آداب سخنوری و آداب زبان بدن اشاره کردی درسته؟

آره یه سری آرشیوه از سخنان افراد بزرگ و یه سری هم تجربیاتیه که تو این چند سال جلوی دوربین داشتم. کتاب خوبی بود و به نظر من ایرادی نداشت و دو یا سه سال پیش که تو تهران پخش شد فروش خوبی داشت اما نظر افرادی که تو وزارت ارشاد بودن این بود که چاپ این کتاب باید متوقف بشه. بهرحال تو هر کشوری باید به قوانین و مقرراتش احترام گذاشت.

به نظر خودت چیزی بوده که ازت نپرسیده باشم؟

چیزی که برای من جالبه اینه که الان تو ایران برندایی که در حال کار و فعالیت هستن اکثرا لوگوهاشونو از خارج از کشور میارن. بهتره از بچه های داخل کشور استفاده کنن. این مساله برای مدلینگ های داخلی خوبه و به اونها تو عرصه مد کمک می کنه. چن وقت پیش با یکی از صاحبای برندهای معروف صحبت می کردم و می گفت که مدلهامون رو از ایتالیا میاریم. متاسفانه به مدلینگ های داخلی توجه زیادی نمی شه و خیلی از اونها بیکارن و بعضیاشونم سرکار رفتن. کاش توجه بیشتری به بچه های ایرانی بکنن.

تو گفتی شاگرد هم داری؟ به شاگردهات آموزش مدلینگ می دی؟

آره به اونا آموزش مد و بهپوشی می دم.

یعنی به اونا می گی که چی بپوشن؟

درواقع یه استایلیست میاریم، ست کردن و راه رفتن و نگاه کردن درست و سربرگردوندن و نشستن و به طور کلی آداب رفتارهای انسانی در مد رو به اونها یاد می دیم. ممکنه یکی بگه آداب رفتارهای انسانی در مد چیه. یه سری آداب و اصول تو حوزه مد وجود داره که به اون رفتارهای انسانی تو مد می گن.

تو عکسا خودت انتخاب می کنی که کدوم ژست عکس بشه و یا عکاس و برند انتخاب می کنن؟

اوایل کار به این مساله اهمیت زیادی می دادم، اما الان خود عکاس و ترجیحا برند انتخاب می کنه که چه ژستی داشته باشم. نمیشه نسبت به عکس بدی که برند استفاده می کنه اعتراض کرد چون سلیقه برنده. وقتی به برند می گن که از فلان مدل استفاده کن مدل هم دیگه حق اینو نداره که بگه کدوم عکس رو استفاده کن.

منظورم اینه که تو لحظه عکاسی وقتی مثلا دستتو روی سرت گرفتی عکاس بهت می گه که دستت رو کجای سرت بذاری و یا خودت اینو انتخاب می کنی؟

این یه مساله دیگه ست تو عرصه مدلینگ. تو این عرصه گاهی یه کارفرما بر اساس یه سناریوی نوشته شده از تو چیزی می خواد و یه مدل حق نداره تصمیم بگیره که چیکار کنه. ولی یه مواقعی این اختیارو داری که با دستت بازی کنی. البته بازی کردن با دست هم باید درست باشه چون گاهی دست می تونه صورت رو خراب کنه.

میونه ات با بچه هایی که این روزا تو فضای مجازی و تو سیستم مد و فشن غرق شدن چطوریه؟ مثلا مادر پدرایی که برای بچه هاشون پیج انستاگرام درست می کنن و یا دختر و پسرایی که برای خودشون پیج راه انداخته ان. اول از مادر و پدرا بگو که بحث و جدل پشتش زیاده چون خیلیا میگن که بچه ها رو به سمت و سوی دیگه ای سوق می دن.

بهتره این سوال رو بپرسیم که اگه از بچگی درست پوشیدن رو به ما یاد بدن بهتر نیست؟ حداقلش اینه که فضای یه بچه عوض می شه و کمتر فساد تو جامعه شکل میگیره.

بنابراین موافق این هستی که پدر و مادرا بچه هاشون رو به عکاسی ببرن؟

آره فقط تا حدی که بچه رو با پوشش اخت بدن و ست کردن لباسو به بچه ها یاد بدن. این مساله بهتر از اینه که بچه بزرگ بشه و بره دنبال مواد مخدر.

منظور من همین دوره بچگی کودکه. اینکه به فکر بازی کردن نباشه و دنبال چیزی مثل مد باشه.

به نظر من اخت شدن با لباس می تونه روان بچه ها رو آروم کنه به ویژه بچه هایی که حالتی پرخاش گونه دارن. هر فردی با هر پوششی وقتی میره جلوی آینه و لباسهای مختلفی رو با هم ست می کنه از نظر روانشناسی هم خود به خود آروم تر می شه.

پس به نظرت این مساله باعث آزار و اذیت کودکان نمی شه؟

اگه افراطی توی اون وجود نداشته باشه نه و حتی به کودک کمک می کنه که حس روانیش نسبت به پوشش درست بشه.

در مورد بزگترا چطور؟ بلاگرها؟

اکثر بلاگرها برای کسب درآمد این کار رو انجام می دن. انستاگرام این میدان رو در اختیار این افراد قرار داده تا بنونن کسب درآمد بکنن. به نظر من انستاگرام و فیس بوک جاییه که می شه توش کارآفرینی کرد.

بنابراین موافق این هستی که بلاگرها از این طریق کسب درآمد می کنن و به صنعت مد و فشن تو لطمه ای وارد نمی شه؟ و نمی گی که چرا اینا این کارو کردن؟

نه چنین چیزی نمی گم. من مد و سینما رو همیشه با هم مثال می زنم چون به هم نزدیک ان. سینما سلیقه ایه مد هم سلیقه ایه. موقعی که یه لباسی می پوشی ممکنه از دید یه شخصی زیبا باشه و از دید یه شخص دیگه زشت باشه. یا هزاران فیلم به جشنواره می رن و خیلی از فیلم ها با ساختاری قوی جایزه نمی گیرن، اما یه فیلم دیگه موفق به دریافت جایزه می شه. من به بحث های سیاسی کاری ندارم و فکر می کنم که این مسائل سلیقه ایه. بنابراین اگه کسی از من ایراد بگیره سلیقه اش محترمه. من نمی تونم بگم چرا این اومده این پستو گذاشته و به صنعت من خدشه وارد می کنه.

پس با این فضای دخترا و پسرا موافقی؟

آره ولی این مساله باید کشوری باشه. یه شخصی به من می گفت که هرجا اسم مدلینگ میاد اگه خرابکاری بشه گردن تو می افته چون تو بنیان گذار این صنعت تو کشور هستی. من تو جامعه ای زندگی کردم که همیشه سعی کردم از همون ابتدای کار با قوانینش پیش برم. اگر تو امریکا هم زندگی می کردم با قوانین امریکا پیش می رفتم و الان که تو ایران زندگی می کنم باید با قوانین ایران جلو میرم. کاری که خلاف مقررات باشه رو انجام ندادم. تو کتابی که نوشتم هم خیلی از آرشیوها از صحبت های پیامبراست. پس این کارا از نظر من ایرادی نداره فقط باید قانونی باشه.

اگه قرار باشه به بچه های این نسل که می خوان وارد عرصه مد و فشن بشن بگی که هدفی رو دنبال کنن بهشون چی می گی؟

به اونا می گم که مد رو به صورت تجربی یاد بگیرن نه به صورت آکادمیک چون تو ایران اصلا آکادمیک وجود نداره. تو جلسات عکاسی شرکت کنن و خودشونو به هر بهایی نفروشن. تو کارای اول و دوم ایرادی نداره اما از کارای بعدی نگن که ما حاضریم بدون دریافت دستمزد کار کنیم. این باعث می شه که کارفرما هم حس بدی داشته باشه و خود شخص هم حال خوبی نداره وقتی بخواد جایی بره و بدون دستمزد کار بکنه. هدفی که تعیین می کنم برای این افراد اینه که به هر قیمتی دیده نشن. اول کار دیده شدن خوبه اما تو ادامه مسیر کسب درآمد مهمتره.

خارج از لباس و کت و شلوار شده جایی بری و از اون خوشت اومده باشه و خواسته باشی بدون دستمزد با اون کار کنی؟

آره، من مدلینگ ساعت رو خیلی دوست دارم. البته اونقدر پولدار نیستم که ساعت گرون استفاده کنم. اما در هر حال سعی کردم با برند ساعت به نحوی مدارا کنم و یا به صورت تهاتری باهاشون کار کنم. یعنی می گم من مدل می شم اما ساعت می گیرم جای دستمزد. مثلا یکی از برندهای ساعت برند polo سوئیس بود که سال ۲۰۰۹ باهاش کار می کردم.

بزرگترین پشیمونی زندگیت چیه؟

این بوده که نتونستم با پدرم روز آخری که دیدمش خوب خداحافظی کنم و بعد از اون فوت کرد. خیلی خوش لباس و خوش تیپ بود و تو سن ۶۲ سالگی که از دنیا رفت بهترین لباسها و استایل رو داشت ولی از کار مد خوشش نمی اومد و همیشه می گفت به نظر من یه مطرب هستی. به نظر من اسم مطرب هم بد نیست و همیشه می گفتم که یه روز منو روی جلد مجله ها می بینی. وقتی روی مجله ها عکسای منو دید گفت تازه فهمیدم که تو برای صنعت مد چیکار کردی.

بزرگترین افتخار زندگیت چیه؟

بزرگترین افتخارم تو عرصه مد اینه که کلمه مدلینگ رو تو ایران جا انداختم. بزرگ ترین افتخار تو زندگیمم این بوده که با تلاش و سعی و بدون کمک کسی به اینجا رسیدم. خیلی از کسایی که دیدم با پشتوانه پدر و مادرشون تو عرصه مد خوش درخشیدن اما من دست روی زانوی خودم گذاشتم و ناامید نشدم. تو فیلم فرار از شاوشنگ مورگان فریمن نامه ای رو از تیم رابینز می خونه که توش نوشته بهترین چیز تو زندگی امیده و من هیچوقت ناامید نشدم.

سه تا از آرزوهات رو بگو؟

آرزوی اولم اینه که همیشه سلامت باشم. چون اگه سلامت نباشم نمی تونم کار کنم. آرزوی دومم اینه که بتونم یه روزی مادرم رو خوشحال کنم با رسیدن به چیزی که دوست داره بهش برسه. سومین آرزوم هم اینه که بچه هایی که تو حوزه مد با من کار کردن به جای خوبی برسن که خیلی از اونها رسیدن و خیلیا هم متوقف شدن که بخاطر همین ناامیدی بوده.

هیچ سوال خودمونی هست که نپرسیده باشم؟

نه فقط چون یک شناخت نسبی ازت دارم خیلی دوست داشتم بدونم که به کار مد علاقه داشتی؟

من به همه چیزهایی که به دیده شدن مربوط باشه علاقه دارم. یه بخشی از این دیده شدنه و بخش دیگه اون هم محبوبیته و بخشی از اون هم چیزهاییه که از بچگی برامون جذاب بوده.

محبوبیت و شهرت رو من خیلی دوس دارم بخاطر اینکه شهرت برای آدم پول میاره. نه اینکه فقط من پول رو دوست داشته باشم همه پول رو دوس دارن ولی شهرت چیز خیلی خوبیه.

با پول به دیگران هم میشه کمک کرد. اگه مثلا صد میلیون پول داشته باشی و کاری با اون صد میلیون نداشته باشی این صد میلیون می تونه تقسیم بشه بین آدمای دیگه و دست و دل تو برای کمک کردن به بقیه آدما هم باز می شه.

من همیشه می گم زمانی که بتونی با پولی که داری یه آدم رو خوشحال کنی تو خدای اون آدمی.

به نظر من خدا یعنی خود، وقتی می گیم به نام خدا یعنی به خودت بیا خودت رو بشناس و معبود هم حتما به تو کمک می کنه. خدا برای همه خیر می خواد و اونقدر هم بیکرانه که می تونی ۱۱ میلیارد از خدا بگیری. چون همیشه می گه از من کم نخواه زیاد بخواه. صد میلیارد تو جهان بیکران خدا چیزی نیست.

در هر صورت آرزوی الانم اینه که شر ویروس کرونا هم کم بشه تا بتونیم راحت صحبت کنیم و با همدیگه دست بدیم. افراد زیادی قربانی شدن و تو عرصه سینما هم بزرگان زیادی رو از دست دادیم. انشالا که اتفاقهای خوبی بیفته و ما بزرگان دیگری رو از دست ندیم و برای مردم ایران هم آرزوی سلامتی می کنم و انشالا که همیشه پایدار و سلامت باشن.

عوامل سریال چالش:

طراح، تهیه کننده و کارگردان: کورش کبیری

اجرا: سلمان فرخنده

دستیار و برنامه ریز: لوتوس موسوی

دستیار یک کارگردان: ابوالفضل طارمی

مدیر تصویر برداری: تورج زنگیشه ای

تصویر برداران: رضا دیبا، آرش زنگیشه ای، محمد شاه حسینی

مدیر پروژه: مهسا افسری

عکاس: محمد جواد زنگیشه ای

مدیر هنری: کیانا همتی

طراح صحنه: ایمان رفاقتی

دکور: کورش کبیری

طراح لباس: حنا قره گوزلو

منشی صحنه: فلورا رحیم بیگ لو

طراح گریم و اجرا: الهه مبرهن، سعید مبرهن

موسیقی: نازنین رضایی

خواننده تتیراژ: مسیح وحید

آهنگساز و تنظیم: حامد برادران

شاعر: محمد رضا یوسفی

مدیر تولید: مریم فراهانی

تدوین و وله های گرافیک: علی احمدی

تتیراژ ابتدا: مهرداد اکبری

مجری طرح: گوشه چشم

شبکه های اجتماعی: شادی عادل راد


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند