دوئل

خاطرات هنرمندی که یک عُمر، کارش گریم‌کردن بازیگران بود

به گزارش ردکارپت فیلم: زنده‌یاد مسعود ولدبیگی، گریمور پیشکسوت، در ویدئویی که خانه سینما به بهانه درگذشتش منتشر کرد، از خاطراتش درباره کار در فیلم‌ها و سریال‌هایی چون «از کرخه تا راین»، «کوچک چنگلی»، «دوئل» و «مختارنامه» گفت.

موزه سینما به بهانه درگذشت زنده‌یاد مسعود ولدبیگی، چهره‌پرداز و بازیگر پیشکسوت سینمای ایران، ویدئویی برگرفته از مصاحبه با او را که تحت عنوان «تاریخ شفاهی» در این موزه نگه‌داری می‌شود، منتشر کرد.

او در این ویدئو که ۲۰ بهمن ۱۳۸۹ در گفت‌وگو با زنده‌یاد زاون قوکاسیان ضبط شده است، چنین می‌گوید:

«من متولد ۱۳۱۴ هستم. زادگاهم کرمانشاه است. زمانی که تصمیم گرفتم با گروه تئاتری از کرمانشاه به گیلان بروم، خانواده‌ام به‌شدت مخالفت کردند، در حدی که سال‌ها از هم جدا شدیم.

زمانی که در رشت فعالیت می‌کردیم، متوجه شدم بازیگران خودشان به نسبت نقشی که دارند، خود را گریم می‌کنند، وسیله‌ای هم که برای گریم داشتند، جعبه‌ای با چند رنگ بود، رنگ‌هایی ساخته‌شده، دست‌ساز. اگر هم نیاز بود ریشی بگذارند، ریش کِشی می‌گذاشتند که روی صورت می‌افتاد و از بالا با کِش بسته می‌شد و سبیلی هم که استفاده می‌کردند، چیزی بود که با فنری در بینی فرومی‌رفت.

به هر حال از آن‌جا بود که من رفته‌رفته تا حدی که امکانات اجازه می‌داد، تغییراتی در کار گریم انجام دادم و به دلیل علاقه‌ای که داشتم در تئاتر سِمَت گریموری به من دادند.

شروع کار تصویر با «آتش بدون دود»

مشغول فعالیت در تئاتر بودم و دوستم که خداوند پایدارش کند، نصرت دستمردی، بازیگر سریال «آتش بدون دود» شده بود. ظاهرا صحبت گریم پیش آمده و ایشان مرا پیشنهاد داده بود. شروع آشنایی من با مرحوم نادر ابراهیمی از این‌جا بود و هم من خیلی به ایشان ارادت پیدا کردم و هم ایشان به من لطف داشتند. کار کردن در این سریال جزو لحظات خوب زندگی‌ام بود.

دیدن حساسیت ناصر تقوایی در «کوچک جنگلی»

در سریال «کوچک جنگلی»، از قبل کنار آقای جلال معیریان بودم. شروع کار با آقای ناصر تقوایی بود. ناگفته نماند که آقای تقوایی و چند کارگردان دیگر که اگر لازم باشد اسم‌شان را هم می‌برم در مورد گریم به‌شدت حساسند و هدایتی هم که می‌کنند درست است. ایشان در تمام تست‌هایی که در استودیو گلستان می‌زدیم حضور داشتند و هدایت‌مان می‌کردند.

گریموری که بازی هم می‌کرد

من اگر می‌خواستم صرفا بازیگری را انتخاب کنم از همان اول دنبال گریم نمی‌رفتم. بنابراین گریم را ترجیح دادم و بازیگری را کنار گذاشتم اما به دلیل سابقه‌ای که در بازیگری داشتم، گاهی در معذوریت اخلاقی گیر می‌افتادم. وقتی به من می‌گفتند فلانی اگر می‌شود برای این نقش کمکی به ما بکن! در چنین شرایطی گاهی بازی می‌کردم ولی به عنوان یک بازیگر مستقل که بیاید و کاری بکند، نه، آن‌طور نبود، صرفا از سر رفاقت و رودربایستی بود.

شیمی‌درمانی در «از کرخه تا راین»

تا آن زمان که «از کرخه تا راین» روی پرده نرفته بود، ما در سینما، تصویری از آدم شیمیایی نداشتیم. زمانی که به من پیشنهاد شد تصمیم گرفتم بی‌گدار به آب نزنم. چون تا آن زمان چهره‌ای کسی را که در حال شیمی‌درمانی و قدم‌به‌قدم وخیم‌شدن حالش بود از نزدیک ندیده بودم. پیگیری کردم و فهمیدم بخشی از بیمارستان امام خمینی مربوط به کسانی است که شیمی‌درمانی می‌شوند. داشتم در راهرو این بخش قدم می‌زدم که جوانی را دیدم، ایستاده با کلاهی بر سر که یک طرف صورتش مو نداشت. ماجرا را برایش گفتم که من کارم گریم است و قرار است در فیلمی، تغییرات ظاهری مرحله‌به‌مرحله شخصیتی در حال شیمی‌درمانی را نشان دهم. جوان فهمیده‌ای بود، دستم را گرفت، به گوشه‌ای خلوت رفتیم و کلاهش را برداشت. موی سرش تکه‌تکه ریخته بود و جای ریختگی‌ها شبیه پوست صورت بود و دیگر آن سبزی ریشه مو را نداشت. مقداری هم که مانده بود حالت کُرک داشت و رنگش را از دست داده بود. سوال کردم این اتفاق در چه مدت افتاده است و برایم توضیح داد. همین جوان الگوی من شد. یکی از دوستان سیاهی‌لشکر را در اختیارم گذاشتند و من روی صورت و مو او شروع به تست‌زدن کردم، آن‌قدر تست زدم تا آن چیزی که دیده بودم دقیقا پیاده شد. روی چهره آقای پیام دهکردی هیچ‌گونه تستی نزدیم چون باید بخشی از کار گرفته می‌شد و بعد از تمام شدن آن بخش به در مرحله شیمی می‌رسیدیم. برای ضبط به آلمان رفتیم و خدا را شکر می‌کنم که گریمی که تا آن زمان در سینمای ایران دیده نشده بود، درست اجرا شد.

خاطرات جالبِ هنرمندی که یک عُمر، کارش گریم‌کردن بازیگران بود
علی دهکردی در «از کرخه تا راین» 

«دوئل» با درویش

آقای درویش به اعتقاد من واقعا درویش است و واقعا آدم خوبی است، این را بدون تعارف می‌گویم. او آن‌قدر ارتباط گرم و صمیمانه‌ای با آدم‌ها دارد که گروه با جان‌ودل برایش فعالیت می‌کند. در بدو کار در «دوئل»، بعد از مطالعه و صحبت‌هایی که آقای درویش با من کرد، احساس کردم این فیلم، کاری خاص است، نمی‌شود همین‌طور از آن گذشت، توقع کارگردان بالاست و من باید خودم را به ذهنیاتش نزدیک کنم. بازیگران که انتخاب شدند حساسیت زیادی روی پژمان بازغی بود. شروع به تست زدن کردیم و در نهایت به نتیجه‌ای که می‌خواستیم رسیدیم. روی‌هم‌رفته می‌خواهم عرض کنم، «دوئل» تجربه‌ای بالاتر از همه تجربیات دیگرم و حتی ورای «از کرخه تا راین» بود.

خاطرات جالبِ هنرمندی که یک عُمر، کارش گریم‌کردن بازیگران بود
از راست: پژمان بازغی و سعید راد در «دوئل» 

بازی در نقش رهبر خوارج؛ «مختارنامه»

من واقعا برای کاری که کردم، در دنیای خودم، نزد خودم، به خودم افتخار می‌کنم. آن کار شادم کرد. خموده بودم و با پخش این سریال، تماس‌هایی که گرفته شد و تبریک‌هایی که شنیدم روحم تازه‌ شد. طوری که اگر دیگر به این کار ادامه ندهم و بازنشسته شوم، به آخرین کارم افتخار می‌کنم. افتخار می‌کنم که در آخرین لحظات کار حرفه‌ای‌ام اثری را ارائه دادم که از نظر خودم ارضاکننده بود.

بازیگران بسیاری کاندید بازی در نقش رهبر خوارج بودند و به آقای میرباقری معرفی می‌شدند اما او نمی‌پذیرفت و دنبال بازیگری خاص می‌گشت که گویا در دسترس نبود. یکی از دوستان که اطلاع داشت من گاهی بازی هم می‌کنم به میرباقری گفته بود چرا راه دور می‌روی وقتی ولدبیگی این‌جاست؟! به من خبر دادند که گاوت زاییده است! گفتم چه‌طور؟! گفتند میرباقری برای یکی از نقش‌ها کاندیدت کرده است! گفتم کدام نقش؟! گفتند رهبر خوارج که مدت‌ها منتظر بود بازیگری برایش پیدا کند.

به آقای میرباقری گفتم من خیلی درگیرم، گرفتارم، می‌بینید که از صبح تا دیر وقتِ شب فقط می‌توانم گروه گریم را اداره کنم، چه‌طور می‌توانم بیایم و در کنار شما بازی هم بکنم؟! گفت نگران نباش! به هر حال تشویقم کرد، من هم پذیرفتیم و توانستم رضایتش را جلوی دوربین فراهم کنم.

خاطرات جالبِ هنرمندی که یک عُمر، کارش گریم‌کردن بازیگران بود
زنده‌یاد مسعود ولدبیگی در نقش رهبر خوارج در «مختارنامه»

عبدالله اسکندری گفت تست گریم ولدبیگی را خودم انجام می‌دهم. ایشان لطف کرد و طرح را روی صورتم پیاده کرد و قرار شد یکی از همکاران اجرایش کند و این شد که نقش رهبر خوارج را در سریال «مختارنامه» انجام دادم.»


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند