کلیشۀ فرهنگی

وقتی «فمینیسم» ابزار دست هالیوود می‌شود

به گزارش ردکارپت فیلم: «یاغی» با زمختی تمام، کلیشۀ فرهنگی «زن سفیدپوست بی‌گناه، و مرد قهوه‌ای و سیاه‌پوست خطرناک» را مورد تقویت و حمایت قرار می‌دهد.

فیلم اکشن / اسلشر و پرضرب و آهنگ «یاغی»، اکران شده در اوت ۲۰۲۰ در ایالات متحده، فیلمی درجه ب و تکراری است که از تزریق قدرت غران زنانه به آن کمک شایانی می‌گیرد. روایت فیلم باظرافت یا باملاحظه ویژه‌ای رقم نمی‌خورد، اما دقیقاً در نتیجه همین مسئله، فیلم با صداقت عجیبی نگاه هالیوود به قدرت‌یابی فمینیسم را نمایش می‌دهد. مگان فاکس نقش یک مزدور خفن را بازی می‌کند که به مخاطب به‌عنوان یک شخصیت زن قوی ارائه می‌شود؛ زیرا مشابه مردان، به خارج از کشور رفته و به تعدادی انسان سیاه‌پوست و قهوه‌ای‌پوست شلیک می‌کند.

فمینیسم و کلونیالیسم (استعمارگری) در فیلم‌های اکشن از نظر ایدئولوژیک در هم تنیده هستند. لازمه وجود پروتاگونیست زن در یک روایت اکشن، این است که آن شخصیت یک منجی سفیدپوست، یا یک سفیدپوست قدرتمند همانند کلیشه‌ای که در تارزان داریم، یا در حالت ایدئال، هر دوی این‌ها باشد.

مگان فاکس در نقش سَم، رهبر یک گروه مزدور است که وظیفه دارند آسیلیا (با بازی جسیکا ساتون) را نجات دهند. یک گروه قاچاقچی انسان آسیلیا را دزدیده‌اند، به این امید که بتوانند از او به‌عنوان اهرم فشاری بر پدرش که فرماندار آن منطقه است استفاده کنند. در این مسیر سَم تصمیم می‌گیرد دو دختر دیگر را نیز نجات بدهند و در نتیجه از نقشه‌شان منحرف شده و در یک مزرعه متروکه شیر پناه می‌گیرند. سَم مجبور می‌شود با تروریست‌های قاچاقچی و یک ماده شیر یاغی مبارزه کند، و در این میان همزمان با دفاع از اقتدار خود در برابر چالش‌های موجود، این نکته را نیز تثبیت می‌کند که «آدمکش‌های واقعی، جنس مؤنث هستند.»

https://foreignpolicy.com/wp-content/uploads/2020/11/Megan-Fox-Rogue-movie.jpg?resize=1536,1024&quality=90

تصویر: سیساندا هنا، مگان فاکس، و برندون آرت در فیلم «یاغی»

فاکس مثل بسیاری از زنان دیگر هالیوود، در سال‌های اخیر درباره جنسیت‌زدگی و زن‌ستیزی در این صنعت صحبت کرده است. در فیلم «پسران بد ۲»، از او که در آن زمان ۱۵ سال داشته، خواسته شده که در نقش سیاهی‌لشکر، بیکینی و کفش پاشنه بلند ۳۰ سانتی بپوشد. بعدتر، در سر صحنه فیلم‌های «تبدیل‌شوندگان»، مایکل بِی کارگردان فیلم بدون هیچ توصیه فنی مربوط به بازیگری به او گفته: «فقط سکسی باش». به نظر می‌رسد فیلم «یاغی» با سکانداری یک کارگردان زن به نام ام. جِی. باست، تاحدودی پاسخی به رفتارهای تحقیرآمیز و نگاه‌های جنسی کارگردانان مرد نسبت به او در گذشته است. او در تمام مدت فیلم، همواره در لباس جنگی است و حتی گرد و اثری از یک داستان فرعی رمانتیک نیز برای شخصیت او نمی‌بینیم. برخلاف نگاه مایکل بی، او صرفاً یک وسیله تزئینی پوچ و تهی نیست؛ بلکه او شایسته، پرجاذبه، متکی به خود، و قهرمان بلامنازع فیلم است.

البته سَم فقط بخاطر شخصیت کم‌حرف و انزواطلبش قهرمان نیست. او همچنین به این خاطر قهرمان است که زنان سفیدپوست را از دست آفریقایی‌های خطرناکی که آن‌ها را به شکنجه و خشونت جنسی نامشخص اما مسجل تهدید می‌کنند، نجات می‌دهد.

بطور خلاصه، فیلم با زمختی تمام کلیشۀ فرهنگی «زن سفیدپوست بی‌گناه، و مرد قهوه‌ای و سیاه‌پوست خطرناک» را مورد تقویت و حمایت قرار می‌دهد. در گذشته نیز از این روایت‌ها به منظور توجیه اعدام‌های فراقانونی (لینچ کردن) و خشونت‌های نژادپرستانه علیه مردمان سیاه‌پوست استفاده شده است؛ سیاه‌پوستانی نظیر اِمِت تیل ۱۴ ساله که به خطا به سوت زدن برای یک زن سفیدپوست متهم شد، یا پرونده «سنترال پارک» در ۱۹۸۹ که در آن پنج سیاه‌پوست به اتهام تجاوز به یک زن سفیدپوست به خطا محکوم شدند. هالیوود هنوز از تصاویر قاچاقچیان و تجاوزکاران مرد سیاه‌پوست و قهوه‌ای‌پوست برای توجیه خشونت افراطی استفاده می‌کند؛ همانند آنچه در «ربوده شده» (۲۰۰۸) یا دنباله اخیر و بسیار ضعیف مجموعه رمبو به نام «رمبو: آخرین خون» (۲۰۱۹) دیده‌ایم. با پیروی از همین سنت، در بخش اعظم «یاغی» نیز شاهد آن هستیم که سم به کشتارهای فراقانونیِ مردان رنگین‌پوستی دست می‌زند که در حال آزار و اذیت دختران سفیدپوست هستند.

در پایان فیلم، دیگر شخصیت‌ها سَم را با شیری مقایسه می‌کنند که در حال محافظت از بچه شیرهایش است؛ در آخرین صحنه فیلم، متن یک آگهی اطلاع‌رسانی در مورد شرارت‌های شکار غیرقانونی و مزرعه‌داری شیر نمایش داده می‌شود. غلبه خونین سم بر مردان آفریقایی، عملاً قدرت و درندگی به او داده که از نظر تاریخی با آفریقا مرتبط است، و فیلم با ارائه روایت مستقیم استثمارگرانه خود به‌عنوان مداخله در جهت حقوق حیوانات مورد تأکید قرار می‌دهد. حتی در یک صحنه، سم مردی آفریقایی را نجات داده و به او اطمینان می‌دهد که مرد شده است. سم داور سنت‌های فرهنگی سیاه‌پوستان و منجی حیات وحش آفریقاست؛ حیات وحشی که آفریقایی‌های خودخواه و کوته‌نظر در این مزارع قدردانش نیستند. مثل تارزان، آلن کواترمین، فانتوم، یا دیگر قهرمانان استعمار، سفیدپوست بودن سم به او امکان می‌دهد تا قدرت، نگهبانی، و اصالت آفریقا را کامل‌تر و اخلاق‌مدارانه‌تر از خود سیاه‌پوستان آفریقا ظهور و بروز بدهد.

قدرت‌یابی سم بواسطه تصرف امپریالیستی بطرز عجیبی مستقیم بوده، اما منحصر به فرد نیست. بسیاری از منتقدین اشاره کرده‌اند که دو فیلم ابرقهرمانی برجسته که نقش اصلی‌شان زنان هستند – زن شگفت‌انگیز (۲۰۱۷) و کاپیتان مارول (۲۰۱۹) – همچنین از عناصر رمزی و غیرمستقیم امپریالیستی و میلیتاریستی (نظامی‌گرایانه) به نفع قدرت‌یابی فمینیسم استفاده می‌کنند. زن شگفت‌انگیز، با لباسی قرمز، سفید، و آبی، در کنار دوست‌پسر آمریکایی‌اَش که خلبان جنگنده است اخلاق‌مدارانه در جنگ جهانی اول برنده می‌شود و گروهی از مردمان اروپا با نژادهای گوناگون را نجات می‌دهد. کاپیتان مارول، که خودش پیش‌تر خلبان جنگنده بوده، از قتل عام موجوداتی خزنده‌صورت و تغییرشکل‌دهنده به نام اسکرول‌ها – شبیه به کلیشه‌های ضدیهودی دارد – به دست یک نژاد نظامی‌گر درنده، جلوگیری می‌کند. در این فیلم‌ها زنان سفیدپوست از طریق مرتبط شدن با مداخله نظامی آمریکا، بصورت رمزی و غیرمستقیم قهرمان معرفی می‌شوند. این زنان، قوی، مستقل، پرجاذبه، و خوب هستند، زیرا افراد ضعیف‌تر را نجات می‌دهند.

روایت‌هایی که از نژادپرستی و استعمارگری به منظور باد کردن زن سفیدپوست قهرمان استفاده می‌کنند، بطور ویژه‌ای مستقیم و زمخت هستند، زیرا ما مخاطبان به دیدن قدرت‌یابی زنان در اکشن‌های هالیوودی به این نحو عادت نداریم. اما آن‌ها صرفاً همان داستان‌های معمول قهرمانان سفیدپوست مرد را به قهرمانان زن‌شان نیز می‌دهند.

مجموعه «جیمز باند»، قهرمانش را به مناطق دور دست می‌فرستد تا او بتواند مردان ترش‌رو و اغلب غیرسفیدپوست را بکشد و با زنان اغلب غیرسفیدپوست و شگرف همبستر شود. (قدرت‌یابی مردانه در فیلم‌های اکشن نسبت به قدرت‌یابی زنانه بطور قابل توجهی بیشتر شامل هرزگی‌های جنسی می‌شود). تونی استارک جنگ‌سود (با بازی رابرت دائونی جونیور) در «مرد آهنی» (۲۰۰۸) با سفر به افغانستان، و استفاده از ابر زره خود برای نجات افغان‌های خوب و کشتن افغان‌های بد، حسن نیت قهرمانانه خودش را نشان می‌دهد. او عملاً یک پهپاد اخلاق‌مدار است. و در فیلم «استخراج»، شخصیت کریس همزوورث، راهش را در بنگلادش با کشت و کشتار باز می‌کند، و برتری او با تصاویر پر از جنازه در خیابان‌ها و صحنه‌های مختلف مورد تأکید قرار می‌گیرد.

فیلم‌هایی نیز هستند که قدرت‌یابی زنانه را از طریق کلیشه‌های نژادپرستانه استعمارگری تعریف نمی‌کنند. مجموعه فیلم‌های ژانر «استثمار سیاهان» در دهه ۱۹۷۰ ساخته پم گریر، «ببر خیزان، اژدهای پنهان» (۲۰۰۰) اثر انگ لی، و «مکس دیوانه: جاده خشم» (۲۰۱۵) همگی توانسته‌اند از طریق مواجهه صریح‌تر با فمینیسم و / یا استفاده از پروتاگونیست‌های غیرسفیدپوست، از تن دادن به پیش‌فرض‌های هالیوود اجتناب کنند. مبارزه شخصیت‌ها شارلیز ترون و پم گریر برای سرنگونی ساختار قدرت مردسالار که به آن‌ها و خواهرانشان ظلم می‌کند، کاملاً متفاوت است از رفتن سَم به آفریقا و شلیک کردن به تعدادی آدم به اسم دفاع از قدرت یک فرماندار فاسد.

اما سوای از چند استثنا، این حقیقت باقی است که هالیوود اغلب در تصور مدلی از قدرت‌یابی که شامل سلطه بر مردمان به حاشیه رانده شده و استعمار شده نباشد، دچار مشکل است. ساده‌ترین راه برای نشان دادن قوی و مهلک و خفن بودن یک قهرمان (سفیدپوست) این است که او را در منطقه‌ای خارجی قرار بدهید و شروع کند به قتل و کشتار. همان‌طور که قدرت جغراسیاسی جهانی از سلب مالکیت منابع دیگران نشئت می‌گیرد، قدرت‌یابی نمادین نیز از تثبیت قدرت گرفتن حق حیات از همان دیگران ناشی می‌شود. «یاغی» خودش را به‌عنوان اثر زاویه‌دار خطرناک و هیجان‌انگیزی [از روند معمول هالیوود] معرفی می‌کند، اما متأسفانه به هیچ وجه از خود یاغی‌گری نشان نمی‌دهد. اگر ارزشی هم داشته باشد، آن ارزش، بازخوانی مشخصاً بی‌پرده حلقه‌های آشنا میان سفیدپوست بودن، و نمادگرایی قدرت برای قهرمانان اکشن هر دو جنسیت مرد و زن است.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند