ایرانی

فیلم سینمایی‌ای که عبدالجبار کاکایی را ترانه‌سرا کرد

به گزارش ردکارپت فیلم: عبدالجبار کاکایی ترانه‌سرای صاحب سبک ایرانی می‌گوید که تحت تأثیر یک فیلم سینمایی به ترانه‌سرایی گرایش پیدا کرده و ترانه مشهور “کبوتر” را سروده است.

عبدالجبار کاکایی در مصاحبه‌ای ویدئویی با فانوسدار درباره دنیای هنر و سینما و ارتباط آن با شعر و ترانه صحبت کرد.

او خود را مخاطب جدی سینما نمی‌داند اما می‌گوید فیلم‌هایی را که در حوزه علاقه‌مندی‌‌اش یعنی فلسفه و روان‌شناسی است دنبال می‌کند، خصوصاً آن‌که وقتی این‌چنین فیلم‌هایی را می‌بیند، رشک می‌برد که سینما چقدر از ادبیات بالاتر است.

کاکایی فیلم سینمایی «آژانس شیشه‌ای» را یکی از تأثیرگذارترین فیلم‌ها بر خود معرفی کرد. او گفت: «به‌یاد دارم که در دهه ۱۳۶۰ تحرکات اجتماعی فرهنگی ما با دیدن فیلم‌ها آغاز می‌شد، هر فیلم برابر با یک تحرک اجتماعی بود در حالی که شعر چنین کارکردی نداشت.»

“آژانس شیشه‌ای” مرا از شعر به ترانه برد

این ترانه‌سرای نام‌آشنای کشور می‌گوید که تا پیش از فیلم «آژانس شیشه‌ای» حاتمی‌کیا علاقه‌ای به ترانه‌سرایی نداشته اما با دیدن این فیلم از ریل شاعری به‌سمت ترانه گفتن رفته است، چرا که ترانه فضایی را ایجاد می‌کرده است تا بیشتر بتواند با مردم عادی گفت‌وگو کند. او می‌گوید که تا قبل از فیلم آژانس شیشه‌ای آحاد جامعه را مخاطب خود نمی‌دیده و تنها با کسانی که قدرت تعمق و تفکر داشتند صحبت می‌کرده است.

کاکایی به کارنامه سینمایی ایران پس از انقلاب نمره مطلوبی داد و حتی آن را برتر از آثار سینمای پیش از انقلاب دانست، وی معتقد است که عملکرد سینمای کشور را دهه به دهه باید مورد بررسی قرار داد. به‌گفته این شاعر پیشکسوت، در دهه ۱۳۶۰ سینما عنصر اول خلق موقعیت‌های فرهنگی در جامعه ایرانی بوده است، اما در دهه‌های بعد زمان اوج‌گیری سینمای ایران به‌سمت هنر فراهم شده است. او سینمای دهه ۱۳۶۰ را در جهت آرمان‌های عمومی جامعه معرفی کرد.

ماجرای ترانه مشهوری که از “آژانس شیشه‌ای” الهام گرفت

سرودن ترانه‌ای ماندگار توسط کاکایی که الهام‌گرفته از سکانس دیدنی فیلم سینمایی «آژانس شیشه‌ای» بود، یکی از تجربه‌های منحصر به فرد او در کارنامه هنری‌اش است. او ماجرا را این‌گونه شرح می‌دهد: “شاید خیلی از شخصیت‌های شعرهایم از سینمای بعد از انقلاب گرفته شده باشد. آن صحنه‌ای که پرویز پرستویی در فیلم آژانس شیشه‌ای از «غول» سخن گفت و کسانی را که به جنگ آن غول رفته بودند یادآوری کرد، برایم بسیار تأثیرگذار بود و غزل «آسمون بغضش رو خالی می‌کنه، آدمو حالی به حالی می‌کنه، کوچه‌ها رنگ زمستون می‌گیرند…» را الهام‌گرفته از همان سکانس سرودم، در پایان این ترانه آمده است: «بعضی‌ها دشمن‌های خونی شدند، بعضی‌ها غول بیابونی شدند…»، عبارت غول بیابانی را دقیقاً از همان سکانس الهام گرفتم و شخصیت این شعر همان کاظم یا عباس است که البته بیشتر دوست دارم اسمش را عباس صدا بزنم!”

در برهه‌ای، سینما به‌سمت خواست مطلوب فستیوال‌های جهانی رفت

او معتقد است که در دهه‌هایی شاهد خلق محتواهایی در فیلم‌های فارسی بودیم که مورد توجه جشنواره‌های بین‌المللی قرار می‌گرفت. دعوت به تماشای کشور جهان‌سومی که درگیر معضلات اجتماعی است و طبیعتاً خواست مطلوب داوری‌های فستیوال‌های جهانی به‌شمار می‌رود، از جمله همین محتواها است.

کاکایی همچنین بیان داشت: ما جامعه مرفهی نیستیم که به توسعه هنر فکر کنیم، دل‌مشغولی چندم‌مان سینما است، در اینجاست که روح ناامیدی در کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس دمیده می‌شود و گردش اقتصادی و تجاری حرف اول را می‌زند، به همین دلیل است که رو به افول می‌رویم، بیشتر به‌سمت تجارت سینما می‌رویم و فیلم‌های روان‌شناسی و فسلفی خیلی کم ساخته می‌شود.

این شاعر و ترانه‌سرا که سابقه همکاری با چندین کارگردان سینمایی در سرودن ترانه‌های تیتراژ را دارد درباره نقش جشنواره فجر در ارتقای کمّی و کیفی سینمای ایران اظهارات قابل تأملی داشت. به‌گفته او، جشنواره‌ فیلم فجر در مقایسه با جشنواره موسیقی و شعر وضعیت مطلوب‌تری دارد چرا که مستقل از نامش حرکت کرده است. او گفت: “همه فکر می‌کردند که جشنواره‌های هنری موسوم به فجر، وظیفه تولید محتوا درباره فجر و انقلاب سال ۱۳۵۷ را دارند اما خوشبختانه در جشنواره فیلم فجر این سنت شکسته شده است و هنرمندان می‌توانند هر فیلمی را با هر موضوعی تولید کنند.”

داستان «نفس» شبیه به سرگذشتم بود، از آن حمایت کردم

کاکایی در این مصاحبه درباره چند فیلم سینمایی ایران نیز اظهارنظر مستقیم داشت، برای مثال ماجرای دفاعش از فیلم سینمایی «نفس» به‌کارگردانی نرگس آبیار را تعریف کرد. او می‌گوید: “در یک اکران خصوصی نفس را دیدم و خانم آبیار به من گفت که این فیلم برای ورود به جشنواره مشکل دارد. روز بعد یادداشتی را در خبرآنلاین نوشتم و از این فیلم حمایت کردم، فیلم به جشنواره رفت و جایزه گرفت.

این شاعر که اصالتاً اهل ایلام است، می‌گوید که از دیدن فیلم سینمایی نفس بسیار متأثر شده است. او گفت: “داستان فیلم نفس را در زندگی‌ شخصی خود تجربه کرده بودم و بعد از دیدن این فیلم، داستان اولین بمباران زادگاهم و فرارکردن به حاشیه رودخانه را نوشتم. «نفس» و «شیار۱۴۳» شناسنامه نسل من بود، چرا که بخشی از زندگی من در مرز و زیر بمباران و جنگ می‌گذشت.”

با دیدن اخراجی‌ها سرخورده شدم

او همچنین درباره فیلم سینمایی «اخراجی‌ها» به‌کارگردانی مسعود ده‌نمکی خاطره قابل‌توجهی بیان کرد: “فیلم اخراجی‌ها را به‌خاطر پناه بردن از باران شدیدی که در خیابان بود دیدم، اما سرخورده بیرون آمدم چرا که تعریف کاملاً متفاوتی از نسلی داده بود که من با آنان زندگی کرده بودم، همین را نوشتم و دوستان ناراحت شدند؛ آقای ده‌نمکی زنگ زد و گله کرد، به او گفتم که «من دهه ۱۳۶۰ را تجربه کرده‌ام و آدم‌های فیلم شما شباهتی به آن تجربه تصویری من نداشتند.»”

البته او در بخش دیگری از سخنانش درباره ۲ فیلم دیگر نیز سخن گفت: “شورش اجتماعی که در شخصیت من در دهه ۱۳۶۰ وجود داشت در فیلم‌های کارگردان‌هایی مثل حاتمی‌کیا متجلی می‌شد. من با «عروسی خوبان» و «بایسیکل‌ران» زندگی کردم.”

کاکایی در بخش دیگری از صحبت‌های خود به یک سؤال جواب داد که “آیا سینما دِینش را به شعر ادا کرده است یا خیر؟” او معتقد است که سینما دینش را به شعر ادا نکرده است و از سویی دیگر معتقد است که شعر و ادبیات می‌توانند کمک بزرگی به سینمای ایران بکنند، چرا که در شعر می‌‌توان پرتوهایی از سینما را پیدا کرد، علاوه بر این، قبل از اینکه سینما به وجود بیاید، بسیاری از تصورات تصویری در شعر و ادبیات وجود داشته است.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند