بازیگر

متولدین ۱ ژوئن سینما ، تئاتر و موسیقی؛ مَریلین مونرو

به گزارش ردکارپت فیلم:  مَریلین مونرو (انگلیسی: Marilyn Monroe؛ با نام تولد نورما جین مورتنسون؛ ۱ ژوئن ۱۹۲۶ – ۴ اوت ۱۹۶۲) بازیگر و مدل آمریکایی بود. او که به بازی در نقش شخصیت‌های کمدی «بامب‌شل بلوند» معروف بود، به یکی از محبوب‌ترین سمبل‌های جذابیت جنسی دههٔ ۱۹۵۰ و اوایل دههٔ ۱۹۶۰ تبدیل گشت و نمادی از انقلاب جنسی آن دوره بود.

او فقط یک دهه بازیگر پردرآمد بود اما تا زمان مرگش در سال ۱۹۶۲ فیلم‌هایش ۲۰۰ میلیون دلار (معادل ۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹) در گیشه فروخت.[۱] او مدت‌ها پس از مرگش، همچنان نماد اصلی فرهنگ عامه است. در سال ۱۹۹۹، انستیتوی فیلم آمریکا نام مونرو را در رتبهٔ ششم فهرست بزرگترین افسانه‌های نمایش‌گر زن در دوران طلایی هالیوود قرار داد.

مونرو در لس آنجلس به دنیا آمد و بزرگ شد. بیشتر دوران کودکی خود را در خانه‌های پرورشگاهی و یتیم‌خانه گذراند و در ۱۶ سالگی ازدواج کرد. او در طول جنگ جهانی دوم در یک کارخانه مشغول کار بود. آن‌جا با عکاسی از اولین واحد فیلم متحرک آشنا شد و کار موفقیت‌آمیز مدل‌سازی عکس‌های قابل الصاق به دیوار را آغاز کرد که منجر به عقد قراردادهای سینمایی کوتاه‌مدت با استودیو قرن بیستم و کلمبیا پیکچرز شد. پس از مجموعه‌ای از نقش‌های کوتاه در فیلم، او در اواخر سال ۱۹۵۰ قرارداد جدیدی با فاکس بست.

در طی دو سال آینده، او با بازی در چندین کمدی از جمله به همان جوانی که حس می‌کنی و حقه‌بازی و در درام‌های برخورد در شب و زحمت در زدن به خودت نده به بازیگری محبوب تبدیل شد. هنگامی که فاش شد مونرو قبل از ستاره‌شدن عکس‌های برهنه می‌گرفته‌، با یک رسوایی روبرو شد اما این موضوع به حرفهٔ او آسیب نرساند و در عوض باعث افزایش علاقه‌اش به فیلم‌هایش شد.

تا سال ۱۹۵۳، مونرو یکی از پرفروش‌ترین ستاره‌های هالیوود بود؛ او در فیلم نوآر نیاگارا که به جذابیت جنسی او متمرکز بود، نقش‌های اصلی را داشت و با بازی در کمدی‌های آقایان موطلایی‌ها را ترجیح می‌دهند و چگونه می‌توان با یک میلیونر ازدواج کرد، تصویر ستاره‌ای او به عنوان «بلوند احمق» را تثبیت کرد. در همان سال، تصاویر برهنهٔ او به عنوان مرکز اصلی و روی جلد نخستین شمارهٔ پلی‌بوی مورد استفاده قرار گرفت.

او در طول فعالیت حرفه‌ای خود نقش مهمی در ایجاد و مدیریت چهره عمومی خود داشت، اما وقتی کلیشه‌ای انتخاب شد و دستمزد کمی از استودیو دریافت می‌کرد، ناامید شد. در اوایل سال ۱۹۵۴ به دلیل امتناع از یک پروژه سینمایی، مدت کوتاهی از فعالیت خود دور شد اما برای بازی در فیلم خارش هفت‌ساله (۱۹۵۵) که یکی از بزرگ‌ترین موفقیت‌های گیشه در زندگی حرفه‌ای او بود، به فعالیت خود بازگشت. هنگامی که این استودیو هنوز تمایلی به تغییر قرارداد مونرو نداشت، او در سال ۱۹۵۴ شرکت تولید فیلم خود را تأسیس کرد.

او سال ۱۹۵۵ را به ساخت این شرکت اختصاص داد و شروع به مطالعهٔ بازیگری متد زیر نظر لی استراسبرگ در اکتورز استودیو کرد. در اواخر همان سال، فاکس به او قرارداد جدیدی اعطا کرد که به او امکان کنترل بیشتر و حقوق بیشتر می‌داد. نقش‌های بعدی او شامل ایستگاه اتوبوس (۱۹۵۶) که با تحسین منتقدان همراه بود و اولین تولید مستقل او در شاهزاده و مانکن (۱۹۵۷) بود. نقش‌آفرینی در فیلم بعضی‌ها داغشو دوست دارن (۱۹۵۹) موفق به کسب گلدن گلوب بهترین بازیگر زن شد و یک موفقیت مهم و تجاری برای او بود. آخرین فیلم تکمیل‌شده او درام ناجورها (۱۹۶۱) بود.

زندگی خصوصی آشفتهٔ مونرو بسیار مورد توجه قرار گرفت. او با اعتیاد و اختلالات خلقی دست و پنجه نرم می‌کرد. ازدواج مونرو با ستاره بازنشستهٔ بیس‌بال جو دی‌ماجیو و نمایشنامه‌نویس آرتور میلر بسیار عمومی شد و هر دو به طلاق انجامید. در ۴ اوت ۱۹۶۲، او در ۳۶ سالگی بر اثر مصرف بیش از حد باربیتورات در خانه‌اش در لس آنجلس درگذشت. مرگ مونرو یک خودکشی احتمالی اعلام شد، اما چندین نظریه توطئه در دهه‌های پس از مرگ او مطرح شده‌است.

زندگی‌نامه و حرفه

۱۹۲۶–۱۹۴۳: دورهٔ کودکی و نخستین ازدواج

مونرو با نام نورما جین مورتنسون در روز ۱ ژوئن ۱۹۲۶ در مرکز پزشکی یواس‌سی شهرستان لس آنجلس در لس آنجلس، کالیفرنیا به دنیا آمد. مادرش، گلادیس پیرل بیکر از خانواده‌ای فقیر از غرب میانه بود که در اوایل قرن به کالیفرنیا مهاجرت کرده بود. گلادیس در ۱۵ سالگی با جان نیوتن بیکر، مردی بد لحن و نه سال بزرگ‌تر از خود ازدواج کرد. آن‌ها صاحب دو فرزند به نام‌های رابرت (۱۹۱۷–۱۹۳۳) و برنیس (زادهٔ ۱۹۱۹) شدند.

او با موفقیت درخواست طلاق و حضانت تنهایی در سال ۱۹۲۳ داد، اما بیکر خیلی زود بچه‌ها را ربود و با آن‌ها به زادگاهش کنتاکی رفت. به مونرو گفته نشده بود که او خواهر دارد و برای نخستین‌بار در بزرگ‌سالی با برنیس ملاقات کرد.

پس از طلاق، گلادیس به عنوان برش‌گر فیلم نگاتیو در صنایع ادغام فیلم کار کرد. در سال ۱۹۲۴، او با مارتین ادوارد مورتنسن ازدواج کرد، اما آن‌ها فقط چند ماه بعد از هم جدا شدند و در سال ۱۹۲۸ طلاق گرفتند. هویت پدر مونرو ناشناخته است و او بیشتر از بیکر به عنوان نام خانوادگی خود استفاده می‌کرد.

اگرچه گلادیس از نظر روحی و مالی برای یک کودک آماده نبود، اما در اوایل کودکی مونرو پایدار و شاد بود. گلادیس دخترش را نزد والدین‌خوانده مسیحی تبشیری آلبرت و آیدا بولندر در شهر روستایی هاوتورن قرار داد؛ او همچنین شش ماه نخست را در آنجا زندگی کرد تا اینکه مجبور شد به دلیل کار به شهر بازگردد. او سپس آخر هفته‌ها به ملاقات دخترش می‌رفت. در تابستان سال ۱۹۳۳، گلادیس با وام از شرکت وام صاحبان خانه یک خانه کوچک در هالیوود خریداری کرد و مونرو هفت‌ساله را با او به آن‌جا برد. آنها خانه را با مهمان‌داران، بازیگران جورج و مود اتکینسون و دخترشان، نلی مشترک کردند.

در ژانویه ۱۹۳۴، گلادیس دچار یک فروپاشی روانی شد و به اسکیزوفرنی پارانوئید مبتلا شد. پس از چند ماه در یک خانه استراحت، او به بیمارستان دولتی متروپولیتن سپرده شد. او بقیه عمر خود را در بیمارستان و خارج از بیمارستان گذراند و به‌ندرت با مونرو در ارتباط بود. مونرو نگه‌دار بیمار شد و دوست مادرش گریس گدارد، مسئولیت امور او و مادرش را بر عهده گرفت.

در چهار سال آینده، وضعیت زندگی مونرو بیش‌تر تغییر می‌کند. در ۱۶ ماه اول، او زندگی خود را با خانواده اتکینسون ادامه داد و در این مدت مورد آزار جنسی قرار گرفت. او که همیشه دختری خجالتی بود، اکنون دچار لکنت زبان شد و گوشه‌گیر شد. در تابستان سال ۱۹۳۵، او مدت کوتاهی در کنار گریس و همسرش اروین «داک» گدارد و دو خانواده دیگر ماند، و در سپتامبر، گریس او را در خانه یتیمان لس آنجلس قرار داد. این یتیم خانه «یک مؤسسهٔ نمونه» بود و توسط هم‌سن‌وسالان او با عبارات مثبت توصیف می‌شد، اما مونرو احساس می‌کرد که رها شده‌است.

گریس با تشویق کارمندان پرورشگاه که فکر می‌کردند مونرو از زندگی در یک خانواده خوشبخت تر خواهد بود، در سال ۱۹۳۶ سرپرست قانونی او شد، اما او را تا تابستان ۱۹۳۷ از یتیم خانه خارج نکرد. اقامت دوم مونرو با گدارد فقط چند ماه طول کشید زیرا همسرش داک او را مورد آزار و اذیت قرار می‌داد؛ او سپس دوره‌های کوتاهی را با اقوام و دوستان و بستگان گریس در لس آنجلس و کامپتن، زندگی کرد.

تجربه‌های کودکی مونرو بود که برای نخستین‌بار او را به بازیگری تبدیل کرد: «من دنیای اطرافم را دوست نداشتم چون نوعی ترسناک بود […] وقتی شنیدم این بازیگری است، گفتم این همان چیزی است که می‌خواهم باشم […] بعضی از خانواده‌های پرورشی من برای بیرون آوردن از خانه من را به سینما می‌فرستادند. در جلوی من، آنجا یک صفحه بزرگ با یک بچه کوچک تک و تنها بود، و من آن را خیلی دوست داشتم.»

مونرو در سپتامبر ۱۹۳۸، هنگامی که زندگی را با عمه گریس، آنا لوور در ساوتل را آغاز کرد، خانه دائمی‌تری پیدا کرد. او در دبیرستان امرسون جونیور ثبت‌نام کرد و با لوور به خدمات هفتگی علوم مسیحی می‌رفت. مونرو دانش‌آموز متوسطی بود اما در نوشتن بسیار عالی بود و در روزنامهٔ مدرسه همکاری می‌کرد. به دلیل مشکلات سلامتی لوور، مونرو در حدود اوایل سال ۱۹۴۱ برای زندگی با خانواده گدارد به ون نایز بازگشت. در همان سال، او شروع به تحصیل در دبیرستان ون نایز کرد.

در سال ۱۹۴۲، شرکتی که داک گدارد را استخدام کرد، او را به ویرجینیای غربی منتقل کرد. قوانین محافظت از کودکان در کالیفرنیا مانع از آن شد که خانواده گدارد مونرو را از ایالت خارج کنند و او مجبور شد که به یتیم خانه برگردد.

برای راه حل، او در ۱۹ ژوئن ۱۹۴۲ درست پس از تولد ۱۶ سالگی با پسر ۲۱ ساله همسایهٔ خود، کارگر کارخانه، جیمز دوگرتی، ازدواج کرد. پس از آن مونرو دبیرستان را رها کرد و خانه‌دار شد. او به خود پی برد و با دوگرتی ناسازگار بود و بعداً اظهار داشت که او در طول ازدواج «از کسالت می‌میرد». در سال ۱۹۴۳، دوگرتی به عضویت ناوگان بازرگانی درآمد و در جزیرهٔ سانتا کاتالینا مستقر شد، جایی که مونرو با او نقل مکان کرد.

زندگی حرفه‌ای

او با جذابیت‌های جنسی و استعداد بالای طنزگویی در سال ۱۹۵۳ در فیلم چگونه می‌توان با یک میلیونر ازدواج کرد درخشید. مریلین مونرو در این فیلم نقش پولا، دختری نزدیک‌بین را ایفا می‌کند که دائم با در و دیوار برخورد می‌کند. تصویری که مریلین مونرو در این فیلم از خود نشان داد چنان گیرا و فریبنده بود که توانست بر تصویر بتی گریبل، ستاره زن آن زمان و همبازی‌اش در این فیلم سایه بیندازد.

مریلین مونرو با صدای خود چندین ترانه نیز خوانده‌است. می‌خواهم که دوستم بداری در فیلم بعضی‌ها داغشو دوست دارند و هم‌چنین الماس‌ها بهترین دوست یک دخترند در فیلم آقایان بلوندها را ترجیح می‌دهند از مشهورترین ترانه‌های به جای مانده از این ستاره هالیوود به‌شمار می‌روند.

با تصویر پین‌آپ بر روی اولین جلد مجله پلی‌بوی به تاریخ دسامبر ۱۹۵۳ بود که این مجله به شهرت جهانی رسید. در این دوران شایعاتی مبنی بر رابطه داشتن او با جان اف. کندی، رئیس‌جمهور وقت آمریکا وجود داشت. شایعه‌ها هیچ‌گاه ثابت نشده‌اند، اما تا به امروز این شایعات به قوت خود باقی‌مانده‌اند. در سال ۱۹۵۵ میلادی، تصویری جاودانه از مریلین مونرو در فیلم خارش هفت ساله به کارگردانی بیلی وایلدر تقریباً به قیمت پایان ازدواج دوم وی تمام شد.

جو دی ماجیو، ستاره بیس‌بال و همسر آن زمان مریلین مونرو، که بر سر فیلمبرداری این صحنه حضور داشت، چنان حسادتی در خود احساس کرد که در برابر صدها تماشاگر حاضر از کوره دررفت. زندگی مشترک این دو تنها ۹ ماه دوام داشت و در نهایت به جدایی ختم شد. مرلین مونرو موهایی تاب‌دار داشت، در سال‌های آخر عمرش موهایش را که به دلیل صاف‌کردن بیش از اندازه آسیب دیده بودند، با روسری از گزند نور شدید خورشید حفظ می‌کرد.

در سال ۱۹۵۵ با آرتور میلر که نمایشنامه‌نویس بود ازدواج کرد و یهودی شد. مریلین مونرو جوان در سال‌های آخر زندگی با شکست‌هایی مواجه شد و به افسردگی شدید دچار شد، در سال ۱۹۶۱ از آرتور میلر جدا شد و یک سال بعد درگذشت.

زندگی او روی پرده، یک زندگی رؤیایی بود که سینما ساخته بود، اما در دنیای واقعی مشکلات و تفاوت‌هایی داشت که مردم از مرلین مونروی محبوبشان انتظار نداشتند. شخصیت و انتظاراتی که سینما ساخت فراتر از توانایی‌ها و گاهی متفاوت با خواسته‌های او بود. وی در جایی گفته‌است: «من یک زن بازنده‌ام. مردها، زیادی از من انتظار دارند؛ به خاطر تصویری که از من ساخته شده و خودم هم در ساخت آن کمک کرده‌ام؛ من سمبلی از تنها چیزی هستم که مردان از آن استقبال می‌کنند»

او یکی از مشهورترین ستارگان سینما، نماد جذابیت جنسی و ستاره پاپ در قرن بیستم است. برخی وی را جذاب‌ترین زن قرن بیستم دانسته‌اند و به اعتقاد رابین میور او پر عکس‌ترین چهره زن جهان است.

شاگرد اکتورز استودیو

مریلین مونرو در سال ۱۹۵۵ در آموزشگاه هنرپیشگی «اکتورز استودیو» در نیویورک دوره هنرپیشگی گذراند.

لی ستراسبرگ (۱۹۰۱ – ۱۹۸۲) از سال ۱۹۴۸ مدیر این آموزشگاه معتبر بود که بازیگرانی مانند مارلون براندو، پل نیومن، جیمز دین، جک نیکلسون، داستین هافمن؛ رابرت دنیرو وآل پاچینو را برای هالیوود پرورش داد. آموزشگاه هنرپیشگی «اکتورز استودیو» بر پایه سیستم بازیگری کنستانتین استانیسلاوسکی، نظریه‌پرداز بزرگ تئاتر روس، کار می‌کرد. مریلین مونرو با لی استراسبرگ و همسر او آنا دوست شد و رابطه خود را با آن‌ها حفظ کرد. او در مرحله پایانی زندگی تمام یادداشت‌های خصوصی خود را به دست لی استراسبرگ سپرد.

روابط عاشقانه

این پارادوکس بزرگ زندگی مریلین مونرو بود:

اگر مردی را دیوانه وار دوست داشت، آن مرد مریلین را دوستش نمی‌داشت و اگر مردی مونرو را دوست داشت، مریلین علاقه‌ای به او نداشت.

شاید همین مسئله هم باعث شد این بازیگر مشهور هالیوود زندگی پرهیاهویی را تجربه کند. گریس مکی، فردی که حق حضانت مریلین را بر عهده داشت، پیشنهاد ازدواج او با جیم دوگرتی را داد. مرلین ۱۶ ساله بود و جیم تازه از دبیرستان فارغ‌التحصیل شده بود و بازیکن فوتبال در دبیرستان بود.

در دوران جنگ و پس از آن ازدواج افراد جوان پس از دبیرستان بسیار رایج بود. آنان در ۱۹۴۲ ازدواج کردند و زمانی که جیم به ارتش برای جنگ فراخوانده شد، مریلین به شغل مدل عکاسی روی آورد. در سال ۱۹۴۶ زمانی که آن‌ها از هم طلاق گرفتند، مونرو تبدیل به مدل عکاسی معروفی شده بود که تصاویرش در همه مجلات کشور خودنمایی می‌کرد.

بین سال‌های ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۲ عکس‌های برهنه‌ای از او گرفته شد. عکس‌های برهنه او در ۱۹۵۳ بر روی صفحات پلی بوی به چاپ رسید، که برایش بسیار اضطراب‌آور بود، چرا که عکس‌های هیچ هنرپیشه‌ای تا آن تاریخ در هالیوود به‌طور برهنه گرفته نشده بود. چاپ این عکس‌ها که بعدها در هر کافه‌ای در کشور دیده می‌شد برای او اضطراب‌آور بود.

یکی از علل ازدواج مریلین با جو دی ماجیو، قهرمان بیسبال در سال ۱۹۵۴ عکس‌های برهنه‌ای بود که او را بسیار نامطمئن از وضعیت خویش کرد و می‌توانست به اخراج او از استودیوی فاکس بینجامد.

جو قهرمان بیسبال، مردی مهربان اما خشن بود که خود را مالک مریلین می‌دانست. زندگی آنان پر از تنش بود و دوران این ازدواج بیش از ۹ ماه طول نکشید.

در سال ۱۹۵۵ ازدواج آرتور میلر نمایش‌نامه‌نویس برجسته آمریکایی با مریلین رخ داد. زندگی آنان ۵ سال به طول انجامید، او سه بار مجبور به سقط جنین شد. این موضوع تأثیرات روحی اسف باری روی مریلین گذاشت و به قرص‌هایی که پزشک تجویز می‌کرد اعتیاد پیدا کرده بود. آرتور میلر نویسنده نیز آدم سختی بود و سر صحنه فیلمبرداری دخالت می‌کرد و به کارگردان می‌گفت که مثلاً بخشی از فیلم‌نامه را که مربوط به مریلین است، باید تغییر دهند.

نویسنده کتاب «شور و تضاد» بر این باور است که مریلین به عشق آزاد اعتقاد داشت و رابطه نزدیکش را با جو دی ماجیو در تمام سال‌های زندگیش با آرتور میلر حفظ کرد. این در حالی است که رابطه آزاد جنسی در هالیوود به ندرت وجود داشت. در کتاب خاطرات راف رابرت، دوست صمیمی مونرو، اشاره شده که مریلین در آن عنوان کرده خوشحال است که با جو به این توافق رسیده که رابطه عاشقانه‌شان را با هم ادامه دهند و در عین حال با افراد دیگر هم رابطه جنسی داشته باشند.

پس از موفقیت در فیلم «خارش هفت ساله» در سال ۱۹۵۵ روابط مریلین با هالیوود به تیرگی گرایید. او از بازی در فیلم «چگونه می‌توان مشهور شد» سر باز زد و به جای آن به نیویورک نقل مکان کرد تا با مطالعه تحت نظر لی استراسبرگ در استودیوی بازیگران برای همیشه از شر نقش کلیشه‌ای «بلوند احمق» رهایی یابد.

گرایش‌های فمینیستی مریلین مونرو

جنبش فمنیستی پس از مرگ مریلین مونرو آغاز گشت. با وجود این مونرو در زمره اولین فمینیست‌ها قرار می‌گیرد. مریلین کنترل کامل بر تصویر خود در رسانه داشت و به ایجاد کمپانی تهیه فیلم برای مبارزه با سیستم نابرابر و به شدت سکسیست و مردسالار هالیوود همت گماشت.

او استودیوی خود را ایجاد کرد ولی هالیوود از آن استقبالی نکرد، هالیوود تمایل داشت که او را در نقش کلیشه‌ای «بلوند احمق» ببیند و نقش‌های آبکی ملودرام به او بدهد. او می‌خواست که پله‌های ترقی را طی کند و به آن افتخار می‌کرد، در عین حال هنرپیشه موفقی بود. این درگیری‌ها بالاخره در ۱۹۶۲ منجر به اخراج مریلین گشت.

لویس بنر معتقد است که مریلین خود را سوسیالیست می‌دانست و از جنبش مدنی آمریکا حمایت می‌کرد. او همواره می‌گفت که شهرتش را مدیون مردم است و نه هالیوود. لویس بنر می‌گوید: «مونرو اگر زنده بود، کودکی را به فرزندی قبول می‌کرد و از طرفداران حقوق بشر می‌شد.»

مشکلات روحی

مریلین مونرو از بیماری اختلال دوقطبی رنج می‌برد. گاهی دچار افسردگی شدید بود و گاهی شاد و خوشحال بود. لویس بنر نویسنده کتاب «شور و تضاد» می‌گوید: «زمانی که توانست به پدرش نه بگوید، احتمالاً بهبودی در شرایط روحیش پدیدار شده بود که توانست به این درخواست جواب رد بدهد.»

دوره‌هایی که مریلین دستخوش حال روحی بالا (شیدایی) و پایین (افسردگی) می‌شد، از سوی دوستانش تأیید شده‌است. مونرو پس از دوران افت و افسردگی دوباره خود را بازمی‌یافته و به سیکل شیدایی و شکوفایی می‌رسیده و می‌توانسته کارهایش را سروسامان دهد.

از زاویه تاریخی بسیاری از زنان ومردان پر آوازه هنرمند از فرمی از اختلال دو قطبی رنج می‌بردند، برای مثال ویرجینیا ولف نیز دچار چنین حالتی بود. علاوه بر آن مریلین مونرو از لکنت زبان نیز رنج می‌برده، در موقع فیلمبرداری اگر دچار لکنت می‌شد، دوباره می‌بایست صحنه را تکرار می‌کرد.

مرگ مبهم پس از چند دهه و میراث پس از آن

آخرین حضور برجسته مریلین مونرو در انظار عمومی به ۱۹ مه ۱۹۶۲ بازمی‌گردد که او در مراسم جشن تولد جان اف. کندی در سالن مدیسون اسکوئر گاردن بر صحنه ظاهر شد و ترانه تولدت مبارک، آقای رئیس‌جمهور را در حضور او اجرا کرد.

مرلین مونرو در تاریخ ۴ اوت ۱۹۶۲ میلادی، در کالیفرنیا درگذشت. علت مرگ وی، «مصرف بیش از حد داروی خواب‌آور» ذکر شد. دلیل رسمی مرگ وی «خودکشی» بر اثر «مصرف بیش از حد داروهای خواب‌آور و آرام‌بخش» اعلام شد، اما ادعاهای مبنی بر حصول یک توطئه و مجموعه حوادث اسرارآمیزی که منجر به مرگ وی شد، همواره بحث‌برانگیز بوده‌است.

مریلین مونرو در ۸ اوت ۱۹۶۲ میلادی، در یکی از آرامگاه‌های مشهور شهر لس‌آنجلس، به نام گورستان وست‌وود به خاک سپرده شد. پلیس علت مرگ را میزان بالای نمک اسید باربیروتیک در بدن وی و بر اثر خودکشی اعلام کرد.

لویس بنر نویسنده کتاب ”شور و تضاد” احتمال خودکشی او را کم می‌داند، چرا که می‌گوید او در فرم بسیار مناسبی بود و برنامه‌های مختلفی برای زندگی داشت. او معتقد است: «رابرت کندی برادر جان اف کندی و دادستان وقت عالی آمریکا با او رابطه پنهانی داشت. همسایه‌ها و سرایدار اوایل بعد از ظهر روز پنجم اکتبر، رابرت کندی را در منزل مریلین دیده‌اند.» بنر می‌گوید: «همه گزارش‌های پلیس در عرض چند هفته مفقود شد. رابرت کندی با دپارتمان پلیس ارتباط داشت.»

نویسنده کتاب معتقد است که احتمالاً مافیا برای جلوگیری از افشای روابط پنهانی مرلین با جان اف. کندی رئیس‌جمهور و رابرت اف. کندی برادر وی، مریلین را به قتل رسانده‌اند. البته این یکی از سناریوهای قتلی است که پس از پنج دهه در هاله‌ای از ابهام فرورفته‌است.

پس از مرگ مریلین هفته‌ای سه بار گل‌های سرخی بر سر خاک وی به مدت ۲۰ سال فرستاده می‌شد. این فرد کسی نبود جز جو دی ماجیو، معشوقه یکی از پر آوازه‌ترین بازیگران قرن بیستم. هم‌اینک یک بازرگان آمریکایی به نام ریچارد پانچر در قبر بالای وی دفن شده‌است که در سال ۱۹۸۶ درگذشت. وی وصیت کرده بود که با صورت بر روی زمین در قبر گذاشته شود.

در سال ۲۰۰۹ میلادی، بیوهٔ این بازرگان آمریکایی تصمیم گرفت که قبر همسرش را که در بالای قبر مرلین مونرو واقع شده‌است را بفروشد و پس از آن، همسرش را در یک آرامگاه خانوادگی دفن کند. وی علت به حراج گذاشتن قبر همسرش را پرداخت آخرین قسط خانه‌اش در بورلی هیلز اعلام کرد.

هم‌چنین هیو هفنر مؤسس و مالک پلی‌بوی، قبر مجاور مریلین مونرو را با پرداخت مبلغ ۷۵ هزار دلار خریده‌است.

یادداشت‌های شخصی مریلین مونرو

بیشتر قطعاتی که در کتاب درج شده، نامه‌های شخصی و یادداشت‌های ساده روزانه هستند، اما برخی از قطعات با دقت بیشتری نوشته شده‌اند، شاید به این امید که روزی ویرایش و چاپ شوند. او به ویژه به دلیل اندام موزون، حرکات دلفریب و صدای گرم، «بمب سکسی» لقب گرفت، اما نه او و نه کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند این لقب را نمی‌پسندیدند.

سینماگران بزرگی مانند بیلی وایلدر و جان هیوستن که با مریلین مونرو کار کرده بودند، گفته‌اند که او تنها جذاب و دلفریب نبود بلکه در ایفای نقش‌های کمدی هم استعدادی بی‌نظیر داشت. آنچه تاکنون ناشناخته مانده بود، این است که مریلین مونرو دستی در نوشتن هم داشته‌است. او مجموعه‌ای از یادداشت‌های روزانه و حتی چند شعر از خود را به جا گذاشته که اکنون برای اولین بار به چاپ می‌رسد. مریلین مونرو از ستارگان هالیوود نادری بود که به کتاب و ادبیات علاقه داشت و مرتب به کتابفروشی سر می‌زد و کتاب می‌خرید.

او با آثار نویسندگان بزرگی مانند فیودور داستایفسکی، ساموئل بکت، جوزف کنراد، ارنست همینگوی و جان استاین‌بک آشنایی داشت و از سال ۱۹۵۶ تا سال ۱۹۶۱ همسر آرتور میلر، نمایشنامه‌نویس نامی آمریکا بود. مریلین مونرو از روی نیاز درونی و نه برای انتشار دست به قلم برده بود.

او این یادداشت‌ها را عمدتاً از سال ۱۹۴۳ تا ۱۹۶۲ نوشته‌است، روی هر چیزی که دم دست او بوده‌است: از دفتر یادداشت تا کاغذ مارک‌دار هتل یا دستمال رستوران؛ از دستور آشپزی گرفته تا یادداشت‌هایی دربارهٔ خودکشی. مریلین مونرو، برخلاف تصور همگان در نوشته‌های خود زنی خویشتن‌دار است. از همه چیز حرف می‌زند، احساسات نهانی، دردها و ترس‌های خود را بیان می‌کند، اما از زندگی جنسی خود هیچ چیز نمی‌گوید.

یکی از شعرهای او دربارهٔ خودکشی با پریدن از روی پل بروکلین است. مونرو در این شعر گفته که این پل زیباتر از آن است که آدم خودش را از بالای آن پرت کند.

فیلم خصوصی

در سال ۲۰۰۸ میلادی فردی ناشناس فیلمی از سکس دهانی مریلین مونرو را در یک حراج به مبلغی بیش از یک میلیون دلار خرید تا مانع از توزیع فیلم شود.

در دسامبر ۲۰۰۹ فیلمی ۴ دقیقه‌ای که مونرو را در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ خوشحال و آسوده در کنار دوستان‌اش در حال سیگار کشیدن و نوشیدن شراب نشان می‌داد به قیمت ۲۷۵٫۰۰۰ دلار به‌فروش رسید.

خریدار این فیلم صامت ۱۶ میلی‌متری تصمیم دارد آن را در وبگاه ebay به بالاترین پیشنهاد بفروشد. شخصی که فیلمبردار این فیلم بوده ادعا کرده‌است سیگاری که در فیلم دیده می‌شود ماری‌جوانا بوده‌است.

جراحی پلاستیک

یک پرونده پزشکی از مریلین مونرو، شایعات طولانی دربارهٔ عمل‌های جراحی پلاستیک مریلین مونرو را تأیید می‌کند.

این پرونده پزشکی که از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۲را در بر می‌گیرد، علاوه بر تعدادی یادداشت پزشکی، حاوی ۶ قطعه عکس رادیولوژی است.

مایکل گوردین، یک جراح پلاستیک ساکن لس‌آنجلس، در این پرونده به شکایت مریلین مونرو از «بدشکلی چانه» اشاره کرده و از کاشت غضروف در چانه او در سال ۱۹۵۰ خبر داده‌است که به تدریج «حل» شده بود. همچنین این پرونده حاکی از این است که نوک بینی او مورد عمل جراحی پلاستیک قرار گرفته‌است.

این عکس‌ها تصاویر اشعه ایکس از بینی، سقف دهان، و استخوانهای صورت او را نشان می‌دهد. تاریخ ثبت عکس‌ها با اشعه ایکس به هفتم ژوئن ۱۹۶۲ برمی‌گردد، یعنی دو ماه پیش از مرگ مونرو در پنجم اوت ۱۹۶۲، زمانی که جسدش در خانه‌اش در کالیفرنیا پیدا شد.

بر اساس اطلاعات این پرونده، او در اسناد پزشکی به نام مستعار «دوشیزه جوآن نیومن» معرفی شده، اما نشانی خانه او دقیقاً همان نشانی خانه مریلین مونرو در برنت وود است.

فیلم‌شناسی

  • سال‌های خطرناک (۱۹۴۷)
  • اسکودا هو! اسکودا هی! (۱۹۴۸)
  • دختران گروه کر (۱۹۴۸)
  • عاشق‌پیشه (۱۹۴۹)
  • بلیط توماهاوک (۱۹۵۰)
  • جنگل آسفالت (۱۹۵۰)
  • همه‌چیز درباره ایو (۱۹۵۰)
  • گلوله آتشین (۱۹۵۰)
  • صلیب راست (۱۹۵۱)
  • داستان شهر مادری (۱۹۵۱)
  • به همان جوانی که حس می‌کنی (۱۹۵۱)
  • آشیانه عشق (۱۹۵۱)
  • بیا قانونی‌اش کنیم (۱۹۵۱)
  • برخورد در شب (۱۹۵۲)
  • ما متأهل نیستیم! (۱۹۵۲)
  • زحمت در زدن به خودت نده (۱۹۵۲)
  • حقه‌بازی (۱۹۵۲)
  • خانه پر او. هنری (۱۹۵۲)
  • نیاگارا (۱۹۵۳)
  • آقایان موطلایی‌ها را ترجیح می‌دهند (۱۹۵۳)
  • چگونه می‌توان با یک میلیونر ازدواج کرد (۱۹۵۳)
  • رود بی‌بازگشت (۱۹۵۴)
  • هیچ شغلی مثل نمایش نیست (۱۹۵۴)
  • خارش هفت‌ساله (۱۹۵۵)
  • ایستگاه اتوبوس (۱۹۵۶)
  • شاهزاده و مانکن (۱۹۵۷)
  • بعضی‌ها داغشو دوست دارن (۱۹۵۹)
  • بیا عشق بورزیم (۱۹۶۰)
  • ناجورها (۱۹۶۱)
  • چیزی برای بخشیدن (۱۹۶۲–تکمیل‌نشده)

 


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند