به گزارش ردکارپت فیلم: حدود ۳۰ سال است که در این فضا هستم، حالا فقط به خاطر تعهد به خودم، تئاتر، سابقه کاریام، تجربه و جایگاهم است که همچنان دارم کار میکنم ولی حقیقت این است که این روزها کار کردن در تئاتر به لعنت ابلیس نمیارزد. اینها بخش از جملات آرش دادگر است که به گفته خودش ۲۴ سال است در تئاتر کارگردانی میکند و ۳۰ سال است که در فضای این هنر دم میزند.
او این روزها نمایش «پیش از کشتن» را در سالن شهرزاد روی صحنه میبرد، اما با اینکه از اجرای نمایشش رضایت نسبی دارد، از وضعیت فعلی تئاتر حالش چندان خوش نیست و گله دارد که فضای تئاتر به برکت کسانی که او «دوستان زبل» مینامدشان به دورهمی تبدیل شده، دورهمیهایی که هر روز رنگ و لعابش بیشتر میشود و اگر کسی خواهان حضور در این مهمانیهای پر زرق و برق نباشد، سرنوشت محتومش، انزواست.
دادگر در گفتگویی بخشی از دلمشغولیها و گلههای خود را مطرح میکند. هر چند معتقد است با بیان همین سخنان هم برای خودش دشمنتراشی میکند.
او سخنان خود را این گونه آغاز میکند: در شرایط امروز، کار تئاتر به لعنت ابلیس نمیارزد و اگر تعهدم به خودم، به تئاتر، جایگاهم، سابقه و گذشتهام نبود، شاید حاضر نبودم با چنین شرایطی هزینه بدهم و کار کنم. زیرا وضعیت تئاتر آنچنان توسط دیگران خراب شده و دوستان منتقد هم هیچ نگفتهاند که امروز رسیدهایم به جایی که تماشاگر فقط به دنبال سرگرمی است.
دادگر ادامه میدهد: الان تئاترِ توهم خریدار دارد؛ اینکه همه چیز خوب و خوش است و اگر از آن کارگردان بپرسی حالا که حالت خوش است، برآیند آنچه میگویی چیست، پاسخی ندارد. این تز دکترین بعضی از دوستان زبل ماست و نتیجهاش این شده که تفکر پیشکش! ذهن تماشاگر دیگر حتی توان پردازش هم ندارد چون به جای تئاتر به مهمانی عادت کرده است.
دادگر با ابراز تاسف از رواج سرگرمی در تئاتر اضافه میکند: در این بلبشو وقتی تئاتری سرگرمکننده نباشد، با عنوانهای «نفروش» و «آشفته» توصیف میشود. هیچ کسی هم حرفی نمیزند در حالیکه پیشتر منتقدانی بودند که آگاهیبخشی را وظیفه خود میدانستند.
دادگر از نبود تفریحات متنوع در ایران ابراز تاسف میکند و میگوید: سالنهای تئاتر پر از تماشاگران جوان است، جوانان به دنبال چه هستند؟ آنان بیش از همه چیز به سرگرمی نیاز دارند ولی وقتی در کشورمان اسباب سرگرمی وجود ندارد، به تئاتر پناه میآورند در حالیکه تئاتر جای سرگرمی نیست. سرگرمی، فقط یکی از بیشمار وجوه تئاتر است که بدبختانه این روزها به اصل مطلب تبدیل شده.
او البته اعتقاد دارد که این وضعیت توسط کسانی از بدنه تئاتر هدایت شده و در این زمینه توضیح میدهد: آنچه دوستان زبلمان میخواستند اتفاق افتاد؛ دورهمی شدن تئاتر! آنان فقط به دنبال دورهمی و مهمانی هستند. در این میان چه کسی منزوی میشود، کسی که دنبال چیزی فراتر از دورهمی است. کسانی هم که خواهان دورهمی هستند، برای حفظ این وضعیت، ناچارند هر روز تزیینات این دورهمی را ارتقا ببخشند. زمانی بحث بر سر انتخاب بازیگر بود ولی الان تئاتر به سمت ماشینری رفته. همان بلایی که بر سر سینما آمد که از محتوا تهی شد، حالا گریبان تئاتر را هم گرفته است.
دادگر از دلزدگیهای بعضی دوستان همنسل خودش مانند حسین کیانی که چندی پیش با نمایش «پروین» در تالار اصلی تئاتر شهر روی صحنه بود، صحبت میکند: حسین کیانی برایم جملهای دردناک نوشته بود با این مضمون که ما نسلی بودیم که یاد گرفتیم تئاتر کار کنیم و هنوز هم چنین میکنیم ولی تئاتر را رها کردهاند. بحث کار من و او نیست. کشور ما بسیاری از هنرهای خود را از دست داده که تئاتر هم یکی از آن از دست رفتههاست.
او که میداند تئاتر بخش مهمی از مخاطبان خود را که متعلق به قشر متوسط بودند، از دست داده چون این قشر دیگر توان پرداخت هزینه بلیتهای تئاتر را ندارد، ادامه میدهد: طبقه متوسط در این وضعیت اقتصادی، نابود شد؛ طبقهای که اصلیترین مخاطبان تئاتر برآمده از آن بود. از سوی دیگر هزینههای تولید یک اثر نمایشی بسیار بالاست و این درد امثال من و حسین کیانی است که میخواهیم در این شرایط تئاتر اجرا کنیم! در حالیکه مخاطبان تئاتر، تغییر کردهاند.
دادگر که نمایش خود را در سالن شهرزاد اجرا میکند، تایید میکند که تماشاگران این سالن با تماشاگران همیشگی نمایشهای او متفاوت هستند ولی میگوید که از این سالن ممنون است که به او فرصت اجرا داده و ادامه میدهد: در دهه سوم حضورم در فضای تئاتر هستم اما چرا نباید در یکی از سالنهای دولتی روی صحنه بروم، از سال ۹۹ در نوبت اجرای تماشاخانه ایرانشهر هستم. این سالن به من فرصتی هم برای اجرا داده، اما چه زمانی؟ آذر امسال همزمان با جام جهانی! منصفانه نگاه کنید از آغاز سال تا به امروز چه کسانی در تماشاخانههای دولتی روی صحنه رفتهاند. در همین تماشاخانه ایرانشهر هنرجویانی اجرا داشتند که اولین حضورشان در تئاتر بود! آنها کارشان را با اجرا در تماشاخانه ایرانشهر آغاز کردهاند! حال آنکه نسل ما برای رسیدن به سالنهای حرفهای تئاتر از هفتخوان رستم گذر کرده بودیم. در این میان سالن شهرزاد کاری را انجام داد که وظیفه یک سالن دولتی بود و من از این بابت ممنونشان هستم. هر چند خود نیز میدانم طیف تماشاگران این سالن متفاوت است.
این مدرس تئاتر البته خاطرنشان میکند: بگذارید این را هم بگویم مدیران هم در تئاتر تصمیمگیرنده نیستند چون یک گروه مافیا تئاتر ایران را میگرداند. همان دوستان زبلمان که از این پس آنان را اشکال هندسی میخوانم، آنها هستند که درباره همه چیز تئاتر اعمالنظر میکنند.
او از روزهای دشوار تئاتر در دوران کرونا چنین یاد میکند: بعد از کرونا راننده تاکسی یک نایلون دور صندلیاش کشید که به نوعی از خودش محافظت کند ولی ما تئاتریها چه کردیم، نشستیم و غر زدیم و این مهمترین استراتژی ما بود! بحثم تعامل کردن نیست ولی باید راه کار کردن و بقا را در هر وضعیتی بیاموزیم اما این کرونا بلای بدتری هم بر سرمان آورد.
دادگر که تاکید دارد قصدش گلهگذاری و شکایت کردن نیست، ادامه میدهد: فقط یک گله دارم؛ اینکه میان ما دیگر همکاری و همفکری نیست. همه به جزیرههایی تنها تبدیل شدهایم که در خلوت خود غصه میخوریم و دیگر گفتگویی میانمان جریان ندارد، هیچ کس با هیچ کس سخن نمیگوید. این تنهایی درد کشیدن، با ورود کرونا بیشتر هم شد و این همان بلای بزرگتری است که از آن گفتم.
او که جزو نسلی است که در نیمه دوم دهه هفتاد بالیده و در دوران طلایی تئاتر رشد کردهاند، اضافه میکند: هر چه سنمان بالاتر میرود، باید پختهتر شویم ولی گویی ما به جای پختگی به بازنشستگی میاندیشیم و اینکه فضا را برای جوانان باز کنیم. اما مگر تئاتر، تیم ملی فوتبال است که نسل جوان جایگزین نسل قبلی میشود؟! این وضعیت برآمده از این است که تئاتر ما از محتوا خارج شده و دوران سلطه فرم، معلوم است که جوانان برندهاند، آن هم در این دورهمیهای رنگین. این همان چیزی است که سینمای ما را به نابودی کشید و حالا تئاترمان را هم به قهقرا برده است!
نمایش «پیش از کشتن» نوشته شهرام احمدزاده و کارش ارش دادگر هر شب ساعت ۱۹ و سی دقیقه در سالن شماره ۲ شهرزاد روی صحنه میرود.
این نمایش بهصورت کارگاهی شکل گرفته است و بازیگرانی همچون امین طباطبایی، عمار عاشوری، امیر رجبی، ندا حبیبی، الهام ابنی، آبان زارعی، سعید راستی، شیرین صفایی، محراب رستمی، آیت بیغم، هانیه بهری، سید شهابالدین خاضعحق، یونس افسری، مینا امامی، مهدی سلطانی، هانیه موسوی، محمد خدایی و آرش دادگر در آن به ایفای نقش میپردازند.
بدون دیدگاه