فریدون فرخزاد | |
---|---|
زادهٔ | ۱۵ مهر ۱۳۱۵ تهران، شاهنشاهی ایران |
درگذشت | ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ (۵۶ سال) بن، آلمان |
علت درگذشت | ترور |
مدفن | آرامگاه شهر بن، آلمان |
محل زندگی | ایران، آلمان، آمریکا، فرانسه |
ملیت | ایرانی |
تحصیلات | دکترای ناتمام حقوق سیاسی |
محل تحصیل | دانشگاه مونیخ |
پیشه |
|
سالهای فعالیت | ۱۳۴۷−۱۳۷۱ |
والدین | محمد فرخزاد
توران وزیریتبار |
خویشاوندان |
|
زندگینامه
پیش از انقلاب
فریدون در ۱۵ مهر ۱۳۱۷ در خیابان امیریه، چهارراه گمرک تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانی متولد شد. فریدون فرزند توران وزیریتبار و سرهنگ محمد فرخزاد است. از دیگر اعضای خانواده او میتوان خواهرش فروغ فرخزاد و خواهر بزرگترش پوران فرخزاد را نام برد. بزرگترین فرزند خانواده فرخزاد مهندس مهرداد فرخزاد است که به عنوان آخرین بازمانده خانواده فرخزادها روز یکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷ در بیمارستانی در تهران درگذشت. خواهر کوچکتر فریدون، گلوریا و برادران او، امیرمسعود و مهران نیز از دنیا رفتهاند. فریدون مدتی در دبستان رازی و بعد در دبیرستان دارالفنون درس خواند و سپس به آلمان رفت. در مونیخ، وین و برلین حقوق سیاسی خواند. پایاننامهٔ فوق لیسانس علوم سیاسی را دربارهٔ تأثیر عقاید مارکس بر کلیسا و حکومت آلمان شرقی نوشت و از دانشگاه مونیخ در مقطع کارشناسی ارشد (M.A) فارغالتحصیل شد. سپس در دوره دکتری حقوق سیاسی در همان دانشگاه، مشغول به تحصیل شد اما تحقیق در رساله دکتری را که در مورد وضعیت حقوق سیاسی احزاب در لهستان بود، ناتمام گذاشت و به ایران بازگشت. او در سال ۱۹۶۲ در آکسفورد با «آنیا بوچکووسکی»، زنی آلمانی که علاقهمند به تئاتر و ادبیات بود، ازدواج کرد. فرزند نخست آنها، «اوفلیا»، در روزهای آغازین زندگی درگذشت و فرزند دوم آنها «رستم» نام داشت که در آسایشگاهی در آلمان نگهداری میشد و در روز چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ درگذشت. فرخزاد و بوچکووسکی پس از مدتی از هم جدا شدند. فرخزاد برای بار دوم، با دختری ایرانی به نام ترانه سندوزی ازدواج کرد که آن نیز منجر به جدایی شد.
فریدون فرخزاد از نوجوانی به شعر و سرودن آن علاقه داشت و ازدواج با آنیا او را در کار شعر جدیتر ساخت. شعرهایش را به زبان آلمانی برای روزنامه زوددویچه تسایتونگ و نیز مجله دوزبانهٔ کاوه فرستاد که پیش از او شعرهای سیروس آتابای را نیز انتشار داده بودند. چیزی نمیگذرد که مارتین والزر نویسنده معروف، یازده شعر او را برای انتشار در یک جنگ ادبی که انتشارات زورکامپ قصد چاپ آن را داشته برمیگزیند.
فرخزاد سرانجام در سال ۱۹۶۴ نخستین مجموعه شعر مستقل خود را با عنوان «فصل دیگر» انتشار داده که تحسین بعضی منتقدان معروف را برانگیخت. شاعر معروف آلمان «یوهانس بوبروفسکی» نیز پیشگفتاری برای «فصل دیگر» نوشت.
«نه مرگ آنقدر تلخ است، نه زندگی آنقدر شیرین، که انسان برای این دو شرفش را بدهد.» (گفتاری از فریدون فرخزاد)
پنج ماه بعد از انتشار، جایزه ادبی شعر برلین را نیز از آن خود ساخت که اعطای آن با سخنرانی یوهانس بوبروفسکی همراه بود. او درمورد فرخزاد و سیروس آتابای گفت:
این شاعران ایرانی به ما نشان دادهاند که در دنیای مملو از وحشت جنگ، هنوز میتوان زیست!
اشعار آلمانی وی از سوی ناشران بزرگ کتاب آلمان به عنوان بهترین اشعار سال برندهٔ جایزه شد و در کتابی که همه ساله منتشر میشود آثار فریدون فرخزاد در ردیف ده شاعر و نویسندهٔ سال چاپ شد. «فصل دیگر»، در ردیف آثار گوته و شیللر قرار گرفت. شعر فرخزاد که دربارهٔ برلین بود نیز جایزهٔ ادبیات برلین را گرفت.
فریدون فرخزاد چند سالی عضو آکادمی ادبیات جوانان مونیخ بوده و در سال ۱۹۶۶ به رادیو و تلویزیون این شهر نیز راه پیدا کردهاست. در رادیو سلسله برنامههایی همراه با طنز و توأم با موسیقی خاورمیانه از جمله ایران تهیه میکرده و در تلویزیون مجموعه فیلم رنگی خیابانهای آلپ را ساختهاست.
او در ۱۹۶۷ روی موزیک محلی (فولکلور) ایران، موزیک مدرن ساخت و با این موزیک به فستیوال موزیک اینسبورگ اتریش راه یافت که جایزهٔ اول را هم دریافت نمود. فریدون فرخزاد به جز زبان فارسی به زبانهای آلمانی، انگلیسی و فرانسوی سخن میگفت.
در بازگشت به ایران با درخواست او برای تدریس در دانشگاه، مخالفت شد «چون پایاننامه ام راجع به مارکس و مسائل سوسیالیستی بود در هیچکجا به کارم نگرفتند و من مدت یکسال بدون کوچکترین حق و حقوق، گرسنه و درمانده در وطن، آواره بودم.»
فریدون فرخزاد، به جز داشتن تحصیلات آکادمیک در علوم سیاسی، شاعر، نویسنده، برنامهپرداز، کارگردان، بازیگر، خواننده و مبتکر چندین برنامه تلویزیونی، از جمله برنامه موفق «میخک نقرهای» در ایران بود. تعداد زیادی از هنرمندان مشهور حال حاضر ایران را او به مردم معرفی نمود که ستار، ابی، مرتضی، شهره و شهرام صولتی، لیلا فروهر، نوش آفرین و سلی از جمله آنان هستند. او میکوشید شیوه ویژه خود را در زمینه برنامهپردازی داشته باشد. بخشهایی از شعرهای او به کابارههای سیاسی اروپایی شباهت داشت و در لابلای تکههای سرگرمکننده، انتقادهایی از سیاستهای روز را میگنجانید. فرخزاد در رابطه با مجریگریاش در تلویزیون گفتهاست: «همیشه سعی میکنم مردم را در یک برنامه سه ساعته تلویزیونی که پر از خنده و شوخی و آواز و رقص است متوجه مطالبی بکنم که ارزش دارد بر روی آنها فکر بشود.»
او در سال۱۳۵۰ در فیلم دلهای بی آرام، به کارگردانی اسماعیل ریاحی و بازی ایرج قادری و شهلا ریاحی نیز ایفای نقش کرد.
فرخزاد در زمینه موسیقی نیز فعالیت داشت و ملودیهای روز غربی را در پیوند با شعر فارسی میخواند مثل «آداجیو» یا «آیا برامس را دوست دارید؟» و گاه ترانههایی مثل «آواز خوان، نه آواز» و «شهر من تهران» را خود میساخت. آلبومهای موسیقی بسیاری نظیر کسی میآید، خاطره یک، شب بود بیابان بود، شهر من، آفتاب میشود و آهنگهای طلائی از او منتشر شدهاست.
پس از انقلاب
فریدون فرخزاد پس از انقلاب در پاسخ به درخواست سازمان فدائی برای همکاری هنرمندان با این سازمان، به «کارگاه هنر» ستاد چریکهای فدائی رفت اما یکی از فرماندهان وقت سازمان دستور داد «فوراً این بچه قرتی را از ستاد بیرون میاندازید.» در همین هنگام او به دادگاههای انقلاب اسلامی احضار شد و مدت کوتاهی را در بازداشت به سر برد و سپس به پاریس و بعد شهر لس آنجلس در آمریکا مهاجرت کرد. او کتاب در نهایت جمله آغاز است عشق، را در این شهر منتشر کرد. فرخزاد دربارهٔ انتشار کتابش در لس آنجلس میگوید: «اینجا، شهر نیست، جنگل است. شورهزار است، کویر است، مرداب است و بوی تعفن آن جهان را پر کردهاست! شاید کتاب من نسیم معطری باشد به مشام جانهای خسته از خیانت و جنایت! و خجالت میکشم که چاپ اول کتابم در لس آنجلس منتشر میشود.»
فرخزاد پس از ترک لس آنجلس ابتدا در شهر هامبورگ آلمان و سپس شهر بن، ساکن شد و به فعالیتهای سیاسی علیه جمهوری اسلامی پرداخت. او یک پادشاهی خواه میهنپرست بود و در همه برنامههایش این را آشکارا بیان میکرد. در این راستا آثاری نیز از خود به جای نهادهاست. آهنگهایی چون پادشاه، همرزمان و ژاله.
فریدون فرخزاد به سال ۱۹۹۱ در فیلم دومش عشق من، وین نقش یک مرد مسلمان متدین را ایفا کرد. او در همین سال برای شرکت در جشنوارهٔ فیلم استکهلم که فیلم «عشق من، وین» را نمایش میداد به سوئد رفت. این فیلم در جشنواره استکهلم با استقبال زیادی هم از سوی سوئدیها و هم ایرانیها روبرو شد.
او پس از انقلاب کنسرتهای متعددی در شهرهای گوناگون جهان برگزار میکرد. فرخزاد همچنین به مدت چهار سال، برنامههای رادیویی «سلام همسایهها» را که برای ایران پخش میشد، تهیه میکرد. آخرین کتاب شعر فرخزاد به نام «من از مردن خستهام» در انتقاد از حکومت مذهبی ایران بود.
پوران فرخزاد خواهر فریدون فرخزاد میگوید که در سالهای جنگ ایران و عراق، فریدون سه بار به عراق سفر و به نوجوانان اسیر ایرانی در عراق کمک کردهاست. در آبان ماه ۱۳۶۷ او یک برنامهٔ گلریزان تلویزیونی را در لسآنجلس برای گردآوری کمک به کودکان قربانی جنگ ایران و عراق ترتیب داد. یک سال بعد پلیس لسآنجلس تحقیقاتی را در این آغاز و او را متهم کرد که ۲۸ هزار و ۵۰۰ دلار از کمکها را اختلاس کرده و به اروپا گریختهاست. و نیز متهم به جعل یک چک تقریباً ۱۳ هزار دلاری شد. در نهایت خود او داوطلبانه در فروردین ۱۳۷۱ به کالیفرنیا بازگشت و خود را به مقامهای قضایی تسلیم کرد. او به قید وثیقه آزاد شد، اما پروندهٔ قضایی به مرحلهٔ محاکمه نرسید و کمتر از پنج ماه بعد، فرخزاد به قتل رسید.
زندگی شخصی
اسفندیار منفردزاده مدعی شد که فرخزاد همجنسگرا بودهاست. وی در این باره گفت: مانع اصلی او گرایش جنسی اش بود که از آن خجالت نمیکشید؛ آن را میدانست و میخواست که مردم هم آن را بفهمند.
وی در اجرایی در استرالیا به گرایش جنسیش به مردان نیز اشاره کردهبود:
من ۱۰ سال با یک زن زندگی کردم و بینهایت عاشق آن زن بودم. این جملهها را به شما میگویم که بدانید من خردهبردهای با شما ندارم و به هیچکدام شما یک سِنت بدهکار نیستم. ولی شهامت اخلاقی انسان این را ایجاب میکند که مثل یک مرد بایستد و به مردم بگوید که من اینگونه فکر میکنم. من ۱۰ سال بعدی زندگیام با یک مرد زندگی کردم و بینهایت عاشق آن مرد بودم.
— فریدون فرخزاد
فرخزاد در طول زندگی دو بار ازدواج کرد و طلاق گرفت. اولین ازدواج او در سال ۱۹۶۲ با یک زن آلمانی-لهستانی به نام آنیا بوچکوفسکی که در آکسفورد با او آشنا شد، انجام شد. او نیز مانند فرخزاد به شعر و تئاتر علاقه داشت و پس از آشنایی با او بود که فرخزاد شروع به سرودن شعر کرد. حاصل این ازدواج پسری به نام رستم بود. فرخزاد و آنیا بعداً از هم جدا شدند و طلاق گرفتند. در ۴ بهمن ۱۳۵۲ با دختری ایرانی به نام ترانه سندوزی ازدواج کرد که آنهم پس از چند ماه، منجر به طلاق شد.
فرخزاد به زبان آلمانی با شعر میگفت و مینوشت.
ترور
«نه مرگ آنقدر تلخ است، نه زندگی آنقدر شیرین، که انسان برای این دو شرفش را بدهد.» (گفتاری از فریدون فرخزاد)
فریدون فرخزاد در ۹ مرداد ۱۳۷۱ (۳۱ ژوئیه ۱۹۹۲) در محل سکونتش در شهر بن بر اثر ضربات چاقو به قتل رسید. به گزارش روزنامهٔ آلمانی قاتلین تنها در دهان وی، سی و هفت ضربهٔ کارد آشپزخانه از پشت به او فرود آوردند و جسد مثله شدهٔ او در حالی کشف شد که کاردی در کتف او وجود داشت.
هفتصد مارک قرض بانکی، چند ماه اجارهٔ عقبمانده و خاکسپاری غریبانهٔ جسد سلاخیشدهٔ فرخزاد در «گوری رایگان در شهر بن»، انزوای هنرمند پرآوازهای چون او را تصویر و برخورد بیرحمانهٔ جامعهٔ تبعیدی ایرانیان با او را نشان میدهد.
قتل او به عوامل جمهوری اسلامی ایران نسبت داده شدهاست. از آنجا که پروندهٔ قتلهای زنجیرهای ایران پیگیری نشد، عاملان و آمران این قتل نیز مشخص نشدند.
رادیو فردا گزارش میدهد که پلیس آلمان نشانههایی اصلی از یک عملیات دولتی ایران را درین باره یافته بوده و دستاندرکاران این قتل یکی از آشنایان فرخزاد را برای کشتن او بکار گماشتهاند.
گمانههای بسیاری دربارهٔ دلایل قتل فریدون فرخزاد وجود دارد. از جمله میرزا آقا عسگری (مانی) که کتاب «خنیاگر در خون» دربارهٔ فرخزاد، به قلم او منتشر شده، انتقادهای عیان فریدون فرخزاد از استبداد سیاسی و مذهبی حاکم بر ایران را از انگیزههای قاتلان میداند و تأکید میکند «جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد.»
ایرج مصداقی، فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق، نیز در گفتگویی که به مناسبت نوزدهمین سالگرد درگذشت فریدون فرخزاد با رادیو فردا انجام داد، گفت به باور او کشتهشدن فرخزاد «قطعاً به دست عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی» انجام شده بود. مصداقی برای دفاع از نظریهٔ خود قتلهای زنجیرهای انجامشده در ایران را مثال میآورد و تأکید میکند در این شکل قتلها، عوامل اطلاعاتی قربانی را به اصطلاح رایج میان خود «کاردی» میکردند، اتفاقی که دقیقاً در مورد فرخزاد نیز انجام شد و الگوی قتل بسیاری از مخالفان دیگر از جمله «داریوش و پروانه فروهر و کوروش آریامنش (رضا مظلومان) و…» در این مورد نیز تکرار شد.
اسماعیل پوروالی، روزنامهنگار ملیگرای ایرانی و از دوستان فرخزاد، در همان سالی که فریدون فرخزاد به قتل رسید، در مطلبی که در ماهنامهٔ روزگار نو چاپ شد نوشت: «نام فریدون فرخزاد زمانی در فهرست مهدورالدمها قرار گرفت که در سفری به عراق جهت اجرای برنامه برای اسرای ایرانی و یافتن راهی جهت کمک به اسرای خردسال و نوجوان، مذاکراتی را با مقامات امنیتی این کشور در رابطه با برادر سعید محمدی، نوازنده و خواننده جوانی که فرخزاد او را کشف کرده و مشوق و حامی او بود انجام داد.» برادر سعید، علیاکبر محمدی، خلبان هواپیمایی آسمان و از واحد ویژه پرواز بلندپایگان جمهوری اسلامی بود که گاه خلبانی پروازهای علی خامنهای و علیاکبر هاشمی رفسنجانی را بر عهده داشت. به گفتهٔ پوروالی عراقیها به فرخزاد پیشنهاد کرده بودند که با کمک علیاکبر محمدی، هاشمی رفسنجانی را با گریز از ایران به بغداد تحویل دهد و در مقابل زمینهٔ آزادی سعید فراهم شود.
علیاکبر محمدی سرانجام در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۶۵ موفق میشود با یک فروند جت فالکن-۲ که به منظور انجام پرواز آزمایشی از فرودگاه رشت به پرواز درآمده بود، با استفاده از حریم هوایی ترکیه، به بغداد بگریزد. هرچند رفسنجانی با او نبود اما عراقیها توانستند از این فرار استفادهٔ تبلیغاتی زیادی کنند. علیاکبر پس از یک ماه از عراق به آلمان غربی رفت، اما در ۲۳ دی ۱۳۶۵ در شهر هامبورگ به دست دو فرد ناشناس به قتل رسید. پوروالی مینویسد: «دستور قتل فرخزاد را ریشهری صادر کرده بود و تیم عملیات، زیر نظر فلاحیان انجام وظیفه میکرد.» «فلاحیان دستور بررسی و ارزیابی راههای بهقتلرساندن فرخزاد را به تیم بررسی و طراحی سپرد که زیر نظارت مستقیم سعید اسلامی (امامی) قرار داشت.» فرخزاد که برای دیدن مادرش در ایران دلتنگ بود با برخی مقامات اطلاعاتی ایران در آلمان تماس برقرار میکند و در نهایت پوروالی نام برخی مأموران اطلاعات را به عنوان قاتل فرخزاد معرفی میکند.
در درخواست رادیو فردا از سازمان بکاآ در مورد این پرونده در سال ۲۰۲۱، دولت آلمان اعلام کرد از آنجایی که این پرونده هنوز باز است، امکان اعلان رسمی در مورد آن نیست. تحقیقات رادیو فردا به استناد اعترافهای ابوالقاسم مصباحی جاسوس سابق جمهوری اسلامی ایران در اروپا، دو فرد را مسئول این ترور میداند که شخص اصلی مدت زیادی است درگذشتهاست و از دوستان فرخزاد در لس آنجلس بودهاست. بنا بر ادعای مصباحی، این شخص در ایران داراییهایی داشته که آنها بعد از انقلاب ۵۷ توقیف شدهبود و وی برای آزاد کردن داراییهایش در ایران دست به این قتل زدهاست.
شگرد جمهوری اسلامی برای کشتن وی
از سوی حکومت جمهوری اسلامی با برخی از شخصیتهای سرشناس مخالفان حکومت-که در بیرون از ایران اقامت داشتند-تماس برقرار شده و ادعا میشود که وضعیت در جمهوری اسلامی برای بازگشت مخالفان، به شرط ادامه ندادن فعالیت سیاسی، تغییر کرده و آنان میتوانند بدون نگرانی به ایران بازگردند؛ در حالی که بعدها روشن شد که هدف اصلی از چنین تماسها و گفتوگوهایی کشتن آنهاست که فریدون فرخزاد هم برای رسیدگی به وضعیت (بیماری) مادرش در ایران، این پیشنهاد را میپذیرد؛ ولی ترور میشود.
متهم شدن دیگران به ترور از سوی جمهوری اسلامی
برخی از عوامل وابسته به حکومت جمهوری اسلامی، ترور و سلاخی شدن فریدون فرخزاد را به سازمان درفش کاویانی نسبت دادهاند که البته این اتهام به دلیل دست داشتن خود حکومت جمهوری اسلامی در ترور وی، رد شدهاست.
نظر عاملان جمهوری اسلامی
اکبر خوش کوشک، از مهرههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی، در مصاحبهای با روزنامه قانون قتل فریدون فرخزاد را به علیرضا نوریزاده نسبت میدهد. وی در قسمتی از مصاحبهاش به این نکته اشاره میکند که فرخزاد قصد داشت به ایران برگردد و نوریزاده از این موضوع مطلع بودهاست و با توجه به مدارکی که در دست دارد میتواند اثبات کند این قتل با همدستی این اپوزیسیون ایران صورت گرفتهاست. وی در بخشی از مصاحبه خود خطاب به نوریزاده میگوید که سازمان فدرال اطلاعاتی آلمان (BND) از پشت پرده موضوع این قتل آگاه است همچنین اکبر خوش کوشک به این نکته اشاره میکند که به زودی اطلاعاتی بیشتری از پشت پرده این قتل منتشر خواهد کرد.
نبش قبر و جابهجایی پیکر
پس از قتل فریدون فرخزاد، پیکر وی در بخشی از گورستان شهر بُن در گور مجانی به خاک سپرده شد که متعلق به شهرداری آن شهر بود. با گذشت پانزده سال از زمان قتل، شهرداری بن برای تخریب آرامگاه فرخزاد و شماری دیگر از قبرهای نزدیک وارد عمل شد. در مقابل با تلاش جمعی از دوستداران فریدون فرخزاد به سرپرستی علیرضا قلیپور و هماهنگی با شهرداری شهر بن، قبر جدیدی برای نگهداری از بقایای پیکر فریدون فرخزاد خریداری و طی مراسمی فریدون فرخزاد در مکانی تازه و دائمی مجدد به خاک سپرده شد. آرامگاه وی در cimetière bonn nordfriedhof kölnstr ۴۸۷ شهر بن است. علیرضا قلیپور که وکالت رسمی خانواده فرخزادها را در خارج از کشور بر عهده دارد، میگوید قصد دارد پیکر فریدون فرخزاد را به ایران بازگرداند.
نمونه شعر
در گوشه این اتاق تاریک | یک باغ نشستهاست بیدار | |
از دوست ندیده جز مذلت | از غیر کشیده رنج بسیار | |
در ریشه هر گیاه سبزش | انبوه کسالت است و دیوار | |
بر بام بلند ابرهایش | خورشید نمیشود پدیدار | |
هر ثانیه اش هزار سال است | در فاصله نگاه و دیدار | |
این باغ منم که خسته از خویش | در خویش خزیدهام دوصد بار | |
عشق است که میدهد خزانم | عشق است که میکند گرفتار |
آثار
مجموعه اشعار
- من و آن من دیگر”
- در نهایت جمله آغاز است عشق
- فصلی دیگر (به آلمانی)
فیلمها
- عشق من وین در نقش علی محمد به کارگردانی هوشنگ الهیاری
- دلهای بیآرام در نقش فرهاد به کارگردانی اسماعیل ریاحی
برنامههای تلویزیونی و رادیویی
- برنامه رادیویی سلام همسایهها
- برنامه تلویزیونی میخک نقرهای
- برنامه تلویزیونی خیابانهای آلپ
- برنامه تلویزیونی دو ساعت با فریدون فرخزاد
- برنامه تلویزیونی میخک نقرهای شکسته
آلبومهای موسیقی
- کسی میآید (اسب سفید-برای جفتم-دریچه-دوست-انقلاب-انتظار-عشق-گفتگو-گل سرخ-کسی میآید-محالی-راه گشا)
- خاطره یک (سلام-آبشار-شب من-پیچک-خاکستر-آوازه خوان-افسوس-میگریزی-زد-بی تو هیچم-اسب-بوم بابا بومبا)
- خاطره دو (شرقی غمگین-موندم از بودنت-آرمانی-سنگدل-درو وانمیکنم-سیمپاتی-بخون بخون-اومدی-حالت شب-تاک-Green Field
- شب بود، بیابان بود (شب بود، بیابان بود-چشم تو-بهار-شهر من-هوسم عشق-حرف من-کوچه)
- شهر من (چشم من-بهار-شهر من-هوسم عشق-حرف من-کوچه-بی کلام بهار)
- سفر عشق
- دلم گرفته (اسب سفید-برای همیشه-برف زمستان-دلم گرفته-پسرم-سخن از عشق-تنها ماندم-یک گندم-من و تو)
- درو وانمیکنم (آبشار (کرال)-بخون بخون-درو وانمیکنم (کرال)-ای شرقی غمگین (کرال)-Green Field-حالت شب-من چه هستم-سنگدل)
- آفتاب میشود
- آشیانه (آبشار-آشیانه-از من نخواه-بهار-برای جفتم-بی تو میمیرم-بوم بابا بومبا-درو وانمیکنم-دل زارم)
- دیو تنهایی
- آهنگهای طلائی (سلام- صحبت سلام-آبشار (کرال)-صحبت آبشار-شب من-صحبت مهناز-بارون بهاری-صحبت اکی بنایی-آوازه خوان نه آواز-صحبت رامش-افسوس-صحبت از شمسی اشتری-زائر-صحبت از حمیرا-بی تو هیچم-آشیانه-افتاب-سنگ صبور-مرگ من-صحبت پایانی)
بدون دیدگاه