سریال سازی

چند برش برای سریال «زخم کاری»

به گزارش ردکارپت فیلم: اگرچه فیلمسازی و سریال سازی تا حد زیادی از ابزارهای مشترکی مثل نور، تصویر، بازیگری، ادبیات و… استفاده می‌کنند، اما دو مدیوم کاملا متفاوت هستند. اولین وظیفه یک سریال، برخلاف فیلم و سینما توانایی جذب مخاطب انبوه است. در این زمینه «زخم کاری» موفق عمل کرده است.

بارها نوشتم و گفته‌ام، یک فیلمساز موفق الزاما سریال‌ساز موفقی هم نیست و برعکس. بر این عقیده‌ام که مهدویان(کسی که این حجم از خلاقیت را در «ایستاده در غبار» از خود نشان می‌دهد، به بقیه آثارش کاری ندارم، «شیشلیک» را هم اصلا ندیده‌ام) فیلمساز موفق‌تری است تا یک سریال ساز. هرچند که مهدویان در «زخم کاری» نشان می‌دهد این مدیوم را هم می‌شناسد و در آن از استانداردها کم نمی‌آورد، اما مدیوم او سینما است.

این شوخی واژگان حیرت‌آور و بی‌نظیر و کم‌نظیر را کنار بگذارید. این واژگان نه برای این سریال،که برای هیچ فیلمی در یک نقد یا یادداشت جدی جایی ندارند. «زخم کاری» یک سریال استاندارد خوب است، بازی‌های سریال در کل تمیز هستند. جواد عزتی بسیار خوب است و بازی‌اش از ستون‌های سریال. دو کاراکتر تین ایجر سریال ضعیف هستند و نمی‌فهمم چرا مرتضی امینی‌تبار در نقش میثم اینقدر اصرار به امیر جدیدی بودن دارد.

«زخم کاری» تا قسمت پنجم یک سریال معمولی است، از قسمت ششم به بعد موتورش روشن می‌شود و فضای دیوانه‌ایی را خلق می‌کند که به شدت مخاطب را درگیر می‌کند. سریال هدف‌گیری بسیار هوشمندانه‌ایی دارد. جای مگسک را درست وسط سیبل نشانه رفته است. دست گذاشتن روی موضوعی به شدت جهان شمول، درون هیولاوار انسان‌ها، جنون طمع، حرص بیشتر خواهی، بیماری افزون‌خواهی.

در کمتر یادداشتی به عناصر فنی پرداخته می‌شود. از هنر سجاد پهلوان‌زاده به عنوان تدوین‌گر و تاثیرش در بالا رفتن سطح کیفی سریال نمی‌توان به سادگی گذشت. هرچقدر موسیقی حبیب خزایی‌فر در سه قسمت ابتدایی سریال عنصر منفی و بازدارنده سریال بود، اما از قسمت چهارم به بعد قدم به قدم در حال تبدیل شدن به یکی از بهترین و موثرترین عناصر سریال است. نور و قاب و تصویرها می‌توانست در راستای روند داستان سریال تبدیل به کاراکتر و شخصیت شوند، این اتفاق رخ نمی‌دهد. این یک انتخاب و سلیقه است و نه نمره‌ایی منفی، چرا که تمیز و قابل قبول هستند، اما می‌توانست وارد بافت جنون‌آمیز سریال شود، که نمی‌شود.

«زخم کاری» یک سریال تر و تمیز، خوش روایت و پر مخاطب، مخصوصا از قسمت ششم به بعد است. با عیوبی مانند تمام آثار ساخته شده. نه شاهکار است و نه بی نظیر در تاریخ که به نظرم رسیدن به همین عناصر نام برده شده کاری بسیار دشوار و به معنای موفقیت است. تمام شکست‌ها از جایی می‌آید که تصمیم می‌گیریم شاهکار خلق کنیم و دنیا را عوض کنیم. به نظرم مهدویان این موضوع را به خوبی درک کرده و به آن عمل نموده است.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند