اما در مومیایی ۳ مهتاب کرامتی پیله را شکست و خودش را به عنوان یک بازیگر تیزهوش و برازنده و شیرین نشان داد. همان طور که پیش بینی میشد موفقیت مومیایی ۳ موجب شد تا ستاره بختش صعود کند و در میانه دهه هشتاد نامش بلافاصله در کنار هدیه تهرانی و لیلا حاتمی و نیکی کریمی برده میشد و در یک دوره هفت هشت سال تقریبا میانگین در سالی سه فیلم ظاهر میشد. کرامتی بلند بالا با چهره نجیب و سیمای روشن خیلی زود به یکی از آیکونهای سینمای ایران بدل شده بود. نماد شیکی و برازندگی.
به نظر میرسید کارگردانها و تهیه کنندهها میخواهند از اوهمچون یک عروسک زینتی در فیلم هایشان استفاده کنند، اما خودش زودتر فهمید و رفت به دنبال شکستن این کلیشه ها. خطر کرد و ریسک کرد و نتیجه اش را گرفت. نمونه مهمش بازی در نقش زنی از طبقه فرودست در فیلم بیست بود که یک سیمرغ نقشهای مکمل را به دست آورد. یا بازی متفاوتش در فیلم سخت آتش سبز و نقش بسیار سختش درعصریخبندان.
در میانه دهه نود و شکست تجاری چند فیلمش این شایعه را دامن زد که او مثل بهرام رادان شانسی در گیشه ندارد و فیلم هایش شکست میخورند. در همین سالها شایعه دیگری درباره زندگی و سبک زندگی خصوصی اش منتشر شد که زهردار بود و البته که هیچگاه ثابت نشد. مهتاب کرامتی سابقه یک ازدواج کوتاه با بابک ریاحی پور نوازنده مشهور گیتار راک در عنفوان جوانی را از سر گذرانده است… ت.
از میانه دهه نود کرامتی شاید سرخورده از توقف روند صعودی اش در سینما و خسته شدن از رقابت با نوستارههای جوان و تازه نفس (نقشهایی که چند سال قبل به او پیشنهاد میشد حالا مستقیما نصیب سحر دولتشاهی میشد که فیزیک مشابهی با او داشت) رفت به سمت تهیه کنندگی سینما و چند مستند داستانی موفق تولید کرد. بخصوص از صفر تا سکو در مورد خواهران منصوریان. او یک مزون لباس موفق زد و همین طور بیزینسهای مختلف دیگری را توسعه داد. آخرین بارهایی که او رادیدیم یک نقش تلف شده در سریال آشفته و نامفهوم میدان سرخ بود و یک نقش بی جان در سریال ناتمام و ناکام رقص روی شیشه (روبه روی بهرام رادان) و حالا سال هاست که از مهتاب کرامتی خبر نداریم. مهتاب کرامتی فردا پنجاه و چهارمین سال زندگی خود را به اتمام میرساند.
بدون دیدگاه