مسئولان از ساخت مدرسه سایکودرام حمایت نمی کنند

به گزارش ردکارپت فیلم: فرزاد خوشدست درباره شرایط ساخت مستند «خط باریک قرمز» با موضوع سایکودرام و حمایت نشدن آن توسط مسئولان می‌گوید: با ساخت مدرسه سایکودرام شاهد کاهش جمعیت کیفری کشور خواهیم بود اما مسئولان از این طرح حمایت نکردند.

مستند سینمایی «خط باریک قرمز» ساخته فرزاد خوشدست این روزها در گروه سینمایی هنر و تجربه روی پرده است. این فیلم مستند به ماجرای گروه نمایشی اشاره می‌کند که با حضور در کانون اصلاح تربیت و اجرای نمایش در جشنواره تئاتر فجر شرایطی را برای تغییر رفتارهای مجرمان نوجوان فراهم می‌آورد. این مستند سینمایی در جشنواره سینما حقیقت و فیلم فجر به نمایش درآمد و ضمن دریافت جوایز مختلف مورد توجه منتقدان و صاحب‌نظران قرار گرفت. فرزاد خوشدست در این مستند سینمایی تلاش می‌کند مراحل شکل‌گیری شخصیت افراد با ایده سایکودرام را به تصویر بکشد. با فرزاد خوشدست گفتگویی پیرامون این مستند و حاشیه‌های آن انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید:

در مستند «خط باریک قرمز» شما به سراغ سایکودرام یا نمایش درمانی رفتید. چقدر این موضوع می‌تواند با توجه به ظرفیت سینمای داستانی و مستند ایران ادامه پیدا کند؟ آیا جربه شما در «خط باریک قرمز» قابل تعمیم به دیگر فیلم‌ها می‌تواند باشد؟

سینمای ایران پیش از این تجربه‌های اندکی در زمینه سایکودرام داشتند. مرحوم یدالله صمدی در فیلم معجزه خنده به سراغ همین موضوع رفتند اما در بستر فیلم مستند این کار بسیار پر ریسک است به دلیل اینکه ممکن است نتیجه‌ای که مدنظر هست به دست نیاید و مسیر را اشتباه رفته و فیلم هدف درستی را دنبال نکند. اساسا این نوع فیلم‌ها وقتی پایه‌های پژوهشی قوی داشته باشد هر چقدر جلوتر برویم امکان موفقیت در آن وجود دارد. «خط باریک قرمز» با پژوهش بسیار زیادی آماده فیلمبرداری شد. البته در سینمای مستند ایران این گونه پژوهش‌ها دیده نمی‌شود. متاسفانه وقتی در جشنواره‌های داخلی به پژوهش یک مستند جایزه می‌دهند به فیلم‌هایی این جایزه تعلق می‌گیرد که یک راوی روی فیلم حرف می‌زند و جنس پژوهش‌هایی که در «خط باریک قرمز» وجود دارد به دلیل آنکه در خدمت پیشبرد خط اصلی و هدف اصلی فیلم است دیده نمی‌شود. ما در سینمای مستند برای اولین بار به سراغ سایکودرام رفتیم و نتیجه آن مطلوب بود و می‌تواند الگویی برای دیگر مستندسازان باشد که به سراغ این بستر کاری بروند.

غیرقابل پیش بینی بودن سایکودرام باعث شده پایان‌بندی فیلم شما در چندین نوبت چه در زمان جشنواره و چه در زمان اکران تغییر کند و هر بار سرنوشت یکی از بچه‌های کانون اصلاح تربیت مورد توجه قرار بگیرد؟

من آن چیزی که از سایکودرام در ذهنم بود در همان مدت ۵ ماه فیلمبرداری بهش رسیدم و اتفاق افتاد اما برای خودم همچنان جذاب است بچه‌هایی که این اتفاق برایشان افتاد و با یک گروهی تئاتری آشنا شدند سرنوشتشان به چه سمتی می‌رود. سایکودرام بیشتر از آنکه درمانگر باشد یک عنصر پیشگیرانه است. ما صحبت‌های زیادی با سازمان‌ها و وزارتخانه‌های مختلف برای تاسیس نخستین مدرسه سایکودرام در کشور داشتیم که از این طریق بتوانیم کمک بزرگی به افرادی کنیم که دچار افسردگی‌های شدید در زندگی هستند و هم به سمت متعالی شدن رفتار یک انسان پیش برویم. منظورم از متعالی شدن این است که سعی کنیم افراد به سمت بزه اجتماعی و جرم نروند و زندگی نرمال داشته باشند. ولی متاسفانه تعریف‌های غلطی وجود دارد از سایکودرام و اینطور فکر می‌کنند چون ما در «خط باریک قرمز» به سراغ یکسری از مجرمین کانون اصلاح تربیت رفتیم پس سایکودرام حالت درمانی دارد در حالی که بخش اصلی سایکودرام پیشگیری است. اگر ما می‌خواستیم به درمان برسیم از تکنیک‌های دیگری استفاده می‌کردیم ولی به سمت درمان نرفتیم.

ولی شما لوکیشن اصلی را داخل کانون اصلاح تربیت بردید و میان افرادی حضور یافتید که جرم در میان آنها اتفاق افتاده است…

دقیقا نکته اینجاست که اگر قرار بود نگاه ما درمانگر باشد به سراغ مجرم پنجاه ساله می‌رفتیم و به جای روان درمانی از روانپزشک و قرص‌های آرامبخش استفاده می‌کردیم ولی وقتی سراغ یک نوجوان ۱۵ ساله می‌رویم هنوز می‌توانیم پیشگیری را روی او انجام دهیم و او هنوز در مرحله حاد وارد نشده است. نوجوان ۱۵ ساله در سنی است که هنوز زمینه‌هایی برای تغییر رفتار و زندگی درونش وجود دارد و به خاطر شرایط خانوادگی و اجتماعی به این جرم دچار شده است و می‌تواند با قرار گرفتن در اتمسفر سایکودرام و یک گروهی مثل «خط باریک قرمز» به یک نقطه مطلوب برسد که خوشبختانه بعضا هم به این نقطه مطلوب رسیدن.

نمود بارز تغییر رفتار در مستند شما سکانس حضور هنگامه قاضیانی است که با بچه‌های کانون و گروه «خط باریک قرمز» با رفتارهای مادرانه و تاثیراتی که از احساس مادرانه بیرون می‌آید توانست روی آنها تاثیر بگذارد. این سکانس چقدر بداهه بود و چقدر از آن از قبل پیش‌بینی شده بود؟ چطور شد که هنگامه قاضیانی را برای این سکانس و حضور در میان بچه‌های گروه انتخاب کردید؟

اگر بخواهم ریشه این سکانس را بازگو کنم به ۵-۶ سال قبل برمی‌گردد که من فیلمی در زندان زنان ساختم درباره چهار زنی که بالای ۳۰ سال سن داشتند و مرتکب قتل شده بودند و قرار بود اعدام شوند و اینها در سن ۳۶ سالگی می‌گفتند چقدر دلم برای مادرم تنگ شده است و وقتی با مادرانشان حرف می‌زدند، گریه می‌کردند. این تجربه را از همان موقع با خودم داشتم و تصور کنید به جای یک انسان ۳۶ – ۳۷ ساله با یک نوجوان ۱۷ – ۱۸ ساله طرف هستیم و آن طرف دوربین به جای من یک خانم با احساسات مادرانه حضور دارد که با عواطف متعالی و تجربه مادر بودن قرار است با بچه‌ها صحبت کند. ما با این بچه‌ها حدود دو ماه کار کردیم و به یک نقطه‌ای از لحاظ عاطفی رسیده بودند که وقتی با اون صحنه روبرو می‌شوند به صورت ناخودآگاه آن اتفاق می‌افتد و آن بچه‌ها گریه می‌کنند و دلشان برای خانواده و مادرشان تنگ می‌شود. اگر این اتفاق نمی‌افتاد مشخص بود اون دو ماه و نیم کاری که از لحاظ درمانی انجام دادیم بی‌فایده بوده و هم تحقیقات چندین ساله‌ام غلط بوده است. حتی سکانسی روی روحیه خانم قاضیانی هم تاثیرات سنگینی گذاشت و بعدا به من گفتند که چه کلنجاری با خودشان رفتند بعد از مواجهه با آن بچه‌ها. خوشخبتانه تاثیر خوبی داشت حضور خانم قاضیانی و نتیجه‌ای که در سیر مراحل درمانی در فیلم بود را به دست آوردیم.

بقیه بازیگران و هنرمندان چطور به این پروژه پیوستند؟ انتخاب آنها برای حضور کنار گروه «خط باریک قرمز» و آموزش بچه‌های کانون اصلاح تربیت به چه شکل بود؟

من از یک سال پیش از فیلمبرداری و در مراحل تحقیق که آقای دکتر قطب الدین صادقی استادم بودند و از ایشان مشورت می‌گرفتم ایشان گفتند که حتما از فرهاد اصلانی استفاده کن چون زمانی که آقای اصلانی دانشجو بود موضوع پایان نامه‌اش سایکودرام بود و با بچه‌های بهزیستی کار کرده بود. من اصرار داشتم که حتما هماهنگی‌های لازم شکل بگیرد و آقای اصلانی در پروژه حضور داشته باشند که ایشان هم پذیرفتند و همراهی کردند. توماج دانش بهزادی شخصیت محوری مستند بود که بسیار از همکاری با او راضی هستم و بهترین انتخاب برای حضور میان بچه‌ها بود. ما تا قبل از حضور خانم قاضیانی از چند مربی و معلم بازیگری استفاده کردیم از جمله یاسر خاسب و آرش آبسالان که در فن بیان و بدن در حوزه‌های خودشان یگانه هستند. قصدمان از حضور این مربی‌ها این بود که اولا بچه‌های کانون احساس نکنند کار جدی نیست و از تنوع حضور افراد و معلم‌های مختلف استفاده کنیم در ثانی ذهن آنها را آماده کنیم تا از لحظات احساسی حضور خانم قاضیانی و آقای اصلانی بتوانیم بهره ببریم. حضور افشین هاشمی هم بسیار کمک کننده بود و در حکم یک کاتالیزور در کنار بقیه اساتید بازیگری بسیار به فضای صمیمی گروه کمک کرد. من نمی‌خواستم توماج به عنوان مربی اصلی برای بچه‌ها تکراری شود و برای همین از حضور بقیه اساتید بازیگری هم برای آموزش آنها استفاده کردم.

حدود دو هفته پیش یکی از بچه‌هایی که در گروه نمایش کنار شما بود خبر آزادی‌اش آمد و در مراسمی که در سینما فرهنگ برگزار شد این خبر را به او دادید. از بازخوردهای جامعه چه در سطح مردم و چه در سطح مسئولین بگویید که چه اتفاق‌های مثبتی با اکران این فیلم افتاده است؟

من چند روز پیش با یکی از همکاران صحبت می‌کردم و ایشان می گفت فرق فیلم‌هایی که در زندان ساخته می شود با «خط باریک قرمز» در این است که تاثیر اجتماعی این فیلم در جامعه آنقدر مسیر روشنی را طی می‌کند که فارغ از تکنیک و ساخت و روایت همین که بتواند مسیر خودش را در جامعه پیدا کند بسیار مهم است. این موضوع بیشتر به این برمی‌گردد که سینمای مستند خاستگاهش از جامعه نشات می‌گیرد و بر خلاف سینمای داستانی که از تخیلات ذهن نویسنده بیرون می‌آید، اینجا ما با روایت‌های واقعی از جامعه روبرو هستیم. سال گذشته که فیلم در جشنواره‌های مختلف داخلی حضور پیدا می‌کرد من از بسیاری از مسئولان مثل سردار اشتری فرمانده نیروی انتظامی، سردار نوریان معاونت اجتماعی ناجا، معاونت نظام وظیفه ناجا و مسئولان قوه قضاییه تقدیرنامه گرفتم که خیلی هم خوبه اما بعدش چی؟ این فیلم بیشتر از آنکه به حمایت و تقدیرنامه داشته باشد به باز شدن فضا برای شکل‌گیری یک جریان نیاز دارد. من برای اولین بار این گله را در این گفتگو مطرح می‌کنم. سال گذشته در جشنواره سینما حقیقت وقتی یکی از جوایز را از دست سخنگوی دولت گرفتم ایشان به من گفتند ما می‌خواهیم این فیلم را ببینیم و در هیات دولت درباره آن صحبت کنیم. ولی آقای ربیعی از همان موقع که این حرف را زدند دیگر نه توانستم ایشان را ببینم و نه تماسی با ایشان داشته باشم. با توجه به اینکه ایشان مسئولیتی در دولت دارند که موضوعات اجتماعی را رصد کنند، من توقع داشتم دولت از این فیلم و از این جریان حمایت بیشتری کنند. من بارها پیگیری کردم که وزارت کشور و سازمان اجتماعی کشور از طرحی که این فیلم ارائه می‌دهند، حمایت کنند تا دیگر کمتر شاهد بزه اجتماعی باشیم و آمار جمعیت کیفری در کشور کاهش پیدا کند، اما متاسفانه تا امروز هیچ اتفاقی نیفتاد. اگر مسئولان دولت فکر می‌کنند باید کار مهمی در حوزه آسیب‌های اجتماعی انجام دهند راه‌اندازی مدرسه سایکودرام یکی از جدی‌ترین کارهایی است که می‌توانند انجام دهند، اگر انگیزه و جدیت کافی از سوی مسئولین وجود داشته باشد.

این حلقه گمشده کجاست؟ این حلقه مفقوده میان مسئولان دولتی و قوه قضاییه و مقننه و هنرمندان که اجازه نمی‌دهد حتی طرح‌های سازنده‌ای همچون مدرسه سایکودرام به مرحله اجرا برسد؟

در این مورد باید دنبال کم توجهی مدیران فرهنگی باشیم. رابط بین هنرمندان و مسئولان وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی آقای عباس صالحی هستند. ایشان و مسئولان سازمان سینمایی باید شرایطی را فراهم کنند تا مسئولان عالی رتبه کشور این فیلم را ببینند. البته من از آقای تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی تشکر می‌کنم که چند تا اکران برای برخی مسئولان گذاشتند اما نهادهایی همچون مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نسبت به این فیلم وظیفه دارد اما تا امروز کاری برای آن انجام نداده است. من واقعا متاسفم که اعلام کنم نه آقای صالحی وزیر ارشاد و نه آقای انتظامی به عنوان رئیس سازمان سینمایی این فیلم را تا امروز ندیدند درحالیکه فارغ از اینکه این فیلم را من ساختم به دلیل جایگاه و اهمیت حرفی که می‌زند باید مسئولان فرهنگی آن را ببینند و شرایطی فراهم کنند تا تصمیم‌گیران در حوزه آسیب‌های اجتماعی هم با دغدغه‌های این فیلم آشنا شوند.

از شرایط اکران در گروه هنر و تجربه بگویید. آیا شرایطی که برای نمایش فیلم در شرایط کرونایی فراهم کردند راضی بودید؟

قرار بود فیلم را عید اکران کنیم که به دلیل شیوع بیماری کرونا این مسئله به تعویق افتاد. من تا قبل از اینکه فیلمم را در هنر و تجربه اکران کنم یک ذهنیتی نسبت به این گروه سینمایی داشتم که گمان می‌کردم هنر و تجربه خیلی ضعیف عمل می‌کند. اما بعد که اکران فیلمم را در گروه هنر و تجربه شروع کردم نگاه و ذهنیتم ۱۸۰ درجه تغییر کرد و من دارم می‌بینم دست‌اندرکاران هنر و تجربه با چه تلاشی همان کاری که از دیگر مسئولان فرهنگی انتظار دارم را به بهترین شکل انجام می‌دهند.

فیلم بعدی‌تان در چه فضایی قرار است شکل بگیرد؟ آیا همین سوژه و همین فضا را ادامه می‌دهید یا به سراغ موضوع دیگری در سینمای مستند می روید؟

فیلم بعدی من یک اثر داستانی است. این روزها مشغول نوشتن فیلمنامه‌ای هستم که نوشته اصلی آن کار محمد داوودی است. داستان فیلم به فضاهای کارهای مستندم نزدیک هست اما تفاوت‌هایی به دلیل شکل داستانی آن دارد. یک فیلم مستند هم که حدود یک سال روی آن تحقیق کردم و لوکیشن آن خارج از ایران است دیگر پروژه‌ای است که در آینده قرار است آن را بسازم.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند