رضا عطاران را ساعت خوش به «ایران» هدیه داد، در واقع او را شاید بشود مورد خاص طنازان سه دهه اخیر سینما و تلویزیون دانست. کما این که در تمام این سالها فعال بوده و البته مثل برخی دیگر در مناسبات قدرت هم جایی نداشته! «مورد خاصِ» عطاران شاید همین است که به هر قیمتی سریال نساخته، مافیایی رفتار نکرده و موفق شده یک موجودیت مستقل، محبوب و مردمی برای خودش بسازد. او حتی گاها شبیه کاراکترهایش بوده؛ مفلس، صمیمی و آشفته و در عین حال دوست داشتنی.
طنزهای تلویزیونی حول مضامینی چون «شکاف طبقاتی» استوار بوده و از این لحاظ شاید نگاه خیلی تازهای نداشته اما همین مضمون را «چپزده» اجرا نکرده، یعنی در «خانه به دوش» یا «ترش و شیرین» ما آدمهای کمتر دارایی را میبینیم که اتفاقا عزت نفس دارند و البته از «فقر» لذت نمیبرند اما ملموس رفتار میکنند، آقا ماشالا اگر سودای مالزی دارد، در جهت بهبود اوضاع مالی خانوادهاش است و بس وگرنه زندگیاش با همان هندوانه فروشی هم میچرخد.در واقع «اختلاف طبقاتی» نه استهزا میشود و نه تقدیس، بیشتر از هر چیز صرفا نمایش داده میشود.
خاصیت طنزهای تلویزیونی عطاران همین است که «نمایش» میدهد و کنار میایستد، حتی در «بزنگاه» هم کمی از لحاظ موتیف با کارهای سابقش متفاوت بود و «اعتیاد» در کانون قصه بود، باز هم این خاصیت ملموس بودن و نمایش بدون قضاوت، پررنگ نشان میداد. معتادِ داستان نه هیولا بود و نه معصوم، اون صرفا یک «درگیری» داشت و جهان اطرافش را متاثر از این «درگیری» کرده بود. در واقع این شاید دقیقترین معتاد تلویزیون ایران بود که خب از ذات کارهای عطاران نشات گرفته بود، دقت در زندگی روزمره.
در مورد بازیهای سینماییاش اما شاید بشود، او را یک تیپ سیال و منعطف دانست که حتی در کارهای کاهانی هم خودش را با فضای ابزورد داستان چفت میکند و از آن طرف کاراکتر کاریکاتوریِ ارژنگ در نهنگ عنبر را هم خوب درمیآورد. او البته در تجربیاتی مثل «رد کارپت» و «خوابم میآد» نشان میدهد که جهان موردعلاقه و شخصیاش، جهانی آکنده از رویا و کابوس و خیلی به آن تیپهای مرسومی که برای دیگران بازی کرده، ربطی ندارد؛ شمایل انسان درماندهای که در کار جهان مانده و در خود فرو رفته و خیلی کنشمند نیست.
در هر صورت رضا عطاران از معدود آدمهای سینمای این مملکت است که خودش را زیادی خرج نکرده و دائما مراقب خودش است. او هنوز «مردمی» مانده و این رازیست که میان میمیک صورتش و لبخند مردم در تبادل است.
بدون دیدگاه