فیلم سینمایی «هِناس» عنوان اثری است که با ادعای روایت زندگی یکی از «شهدای دانشمند هستهای»؛ به سراغ تصویرسازی از «شهید داریوش رضایینژاد» رفته و سالپایانی از زندگی مشترک این «دانشمند هستهای کشور» را از منظر همسر او یعنی «شهره پیرانی» به تصویر میکشد و در این مسیر آنچنان افراط میکند که فیلم سینمایی «هِناس» را بیش از هر چیز به اثری درباره «شهره پیرانی» مبدل میسازد! داستان فیلم سینمایی «هِناس» از آنجا آغاز میشود که «شهره» و «داریوش» در آستانه مهاجرت تحصیلی به آلمان هستند که با یک تماس تلفنی از فرودگاه بازگردانده میشوند. موضوعی که موجب شروع ایجاد ابهامات در ذهن «شهره» میشود و سبب میگردد تا «شهره» به دنبال چرایی چنین اتفاقی برود و در این مسیر از در خطر بودن زندگی همسر خود و امکان ترور او مطلع شود. موضوعی که او را نگران میکند و به دنبال راهی است تا همسرش را از ادامه همکاری با «سازمان انرژی هستهای» منصرف کند و …
فیلم سینمایی «هِناس» اثری الکن است که این لُکنت نه به سبب اشتباه صورت گرفته در عدم ایجاد توازن میان بازیگران اصلی و بالاخص قرار دادن «بهروز شعیبی» در کنار «مریلا زارعی» برای ایفای نقش زوجی ۳۰ و ۳۵ ساله و یا صورتسازی از شخصیتهای فرعی اثر شکل گرفته و نه محصول ژست روشنفکرانه تولیدکنندگان «هِناس» و اصرار ویژه ایشان بر تصویرسازی از این «شهید هستهای» و خانواده او به عنوان طیف همراه با «فتنه ۸۸» و یا خالی بودن جای نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور در مراقبت از سرمایههای علمی و … است؛ بلکه عامل اصلی در لُکنت «هِناس» را میبایست در سرگردانی و تحیر این فیلم سینمایی میان سه ژانر متفاوت سینمایی ارزیابی نمود.
پُرواضح است که یک اثر سینمایی میتواند آنچنان موجه و قدرتمند حاضر شود که در بطن خود بار روایتگری در میان سه ژانر متفاوت را به نخوی مستقل و باثبات به دوش بکشد. اما فیلم سینمایی «هِناس» این گونه نیست و در میانه ژانرهای «بیوگرافی» و «ملودرام عاشقانه» و «جاسوسی» در تحیر است و همین موضوع باعث شده تا مخاطب نتواند تاثیر کامل از ویژگیهای هر یک از این ژانرها بگیرد و عملا سرگشته رها شود.
به عبارت دیگر، فیلم سینمایی «هِناس» به واسطه «اقتباس آزاد» نه خود را مُکلف به حفظ ضوابط یک «پرتره» و بالاخص ارائه اطلاعات دقیقی از نحوه و کیفیت ترور «شهدای دانشمند هستهای» میداند و نه به عنوان اثری با فرصت کافی برای پرداخت به روایت کامل از زندگی «داریوش» و «شهره» مبدل میشود و تمرکز لازم برای بیان روایتی کامل از ابعاد زندگی «عاشقانه» این زوج را به خرج نمیدهد و نه به عنوان اثری در ژانر «جاسوسی» تلاش میکند تا به ترسیم گروه تعقیقبکننده ایشان بپردازد و حداقل ماهیت کسانی که آنچنان پُرتوان در زندگی خصوصی او حاضر میشوند که میتوانند در زیر تخت خواب او شنود جاسازی کنند و با سه دقیقه اتصال به اینترنت منزل، تمامی اطلاعات لپتاپ او را خالی کنند و … را برای مخاطب خود به تصویر بکشد و …
بلاتکلیفی ژانر، اصلیترین ضربه را به پیکره فیلم سینمایی «هِناس» وارد ساخته و لُکنت این فیلم را آنچنان موجب میشود که گویی این اثر سینمایی اساسا در حال فرار است! فرار از تبدیل شدن به یک اثری که به عنوان «سفارش حاکمیت انقلا ب اسلامی» تلقی گردد و از کارکردی موثر در جهت ترسیم مظلومیت «نظام جمهوری اسلامی» برخوردار شود. اثری که با ارتزاق از منابع عمومی کشور و توسط «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» تولید شده و سعی دارد تا برای آنکه «اَنگ سفارشی بودن» نخورد؛ به شدت از فضای «پرتره» شدن فاصله بگیرد و خود را یک «ملودرام عاشقانه» معرفی سازد!
بدون دیدگاه