به گزارش ردکارپت فیلم: اوسامو دازای (انگلیسی: Osamu Dazai؛ زاده ۱۹ ژوئن ۱۹۰۹ درگذشته ۱۳ ژوئن ۱۹۴۸«به علت خودکشی») نویسنده اهل ژاپن بود.
اوسامو دازای
|
|
---|---|
زاده | ۱۹ ژوئن ۱۹۰۹ Kanagi, Aomori, ژاپن |
درگذشته | ۱۳ ژوئن ۱۹۴۸ (۳۸ سال) توکیو, ژاپن |
پیشه | نویسنده |
سبک نوشتاری | رمان، داستانهای کوتاه |
اوسامو دازای، از سرشناسترین و اثرگذارترین نویسندگان ژاپنی است. بسیاری از نویسندگانی که اکنون بدل به نماد ادبیات و فرهنگ ژاپن شدهاند، وامدار او هستند. دازای سال ۱۹۴۸ و در سن ۳۸ سالگی از دنیا رفت و علیرغم اهمیتی که در ادبیات معاصر ژاپن داشت، اما پیش از انتشار رمان خورشید رو به زوال (شایو) صرفاً یکی دو داستان کوتاه از او به فارسی منتشر شده بود. زوال بشری، بهترین اثر اوسامو دازای و یکی از آثار سرآمد ادبیات مدرن ژاپن است
خودکشی وی
آخرین مرحله خودکشی دازای «جوشی» نام داشت که در واقع یک خودکشی دونفره است که زوجها انجام میدهند. در این روش زوجین همدیگر را به طنابی که سر آن به یک تیر چوبی اتصال دارد، بسته و همزمان خود را داخل یک رودخانه خروشان میاندازند. دازای در سن جوانی این خودکشی را انجام میدهد، اما صرفاً خانم همراه او میمیرد و دازای تا سالها با عذاب وجدان حاصل از زنده ماندن خود، زندگی میکند، تا اینکه در نهایت در سن ۳۹ سالگی دوباره به همین روش خود را در رودخانه تاما میاندازد و اینبار او و خانم همراهش هر دو میمیرند.
دازای از جمله نویسندگان جهان وطنی است و نگاهی مدرنتر نسبت به بقیه نویسندگان معاصر ژاپن دارد معدنی پور گفت: البته موضع دازای نسبت به مارکسیسم انتقادی است اما به هر حال همانقدر که دغدغه خیام را دارد، به مارکس هم فکر میکند و نگاهش به هیچ عوان ژاپنی صرف نیست. در فرهنگ ژاپن درخت گیلاس و شکوفههای گیلاس اهمیتی بسیاری دارد و ژاپنیها آن را به نام ساکورا میخوانند و آثار زیادی حول آن خلق شده است. دازای در «نه آدمی» هم به شکوفههای گیلاس میپردازد اما نگاهش به این مفهوم اصلاً نوستالژیک و شاعرانه نیست.
زوال بشری
زوال بشری تأثیرگذارترین کتاب دازای است. در نظرسنجیای که بین دانشجویان دانشگاههای ژاپن انجام شد، زوال بشری جزو نُه کتاب تأثیرگذار بر زندگی آنها انتخاب شد. قدرتالله ذاکری در یادداشت خود بر زوال بشری مینویسد: «زوال بشری داستانی اعترافگونه از زندگی خودِ دازای است، نویسندهای که زندگی پُرآشوبی داشت و پرداخت اعترافگونه و صادقانۀ زندگی، شاخصۀ آثارش شد. نویسندهای از مردمان ساده و صادق آئوموری که در برخورد با لایههای عمیق واقعیت جامعۀ شهری، قلمش تلخ میشود، آنقدر تلخ که در چهل سال زندگی کوتاهش، ششبار بهسوی مرگِ خودخواسته کشانده میشود.»
«حالا برای من نه خوشبختی وجود دارد نه بدبختی. روزگار میگذرد. من تاکنون فقط در رنج و مشقّت بسیار زیستهام. بله، در ”دنیای انسانها“ تنها اندیشۀ صادقانهای که میشود به درک آن رسید همین رنج و مشقّت است. روزگار میگذرد.» (بریدهای از زوال بشری)
بدون دیدگاه