به گزارش ردکارپت فیلم: نشست خبری گروه اجرایی نمایش «چخوف/ساد» با حضور نویسنده، کارگردان، آهنگساز برخی از بازیگران این اثر نمایشی برگزار شد.
نشست خبری نمایش «چخوف / ساد» با حضور محمد رحمانیان (کارگردان)، نازنین کریمی (تهیهکننده) فردین خلعتبری (آهنگساز)، هادی ثابت (نوازنده)، سودابه خسروی (طراح چهره پردازی)، حسن علیشیری (مشاور کارگردان)، مریم ناظم الرعایا (طراحی صحنه) و جمعی از بازیگران این نمایش و اهالی رسانه در شهر کتاب الهیه برگزار شد.
روایت رحمانیان از تولید و اجرای یک نمایش در بیمارستان
در ابتدای این نشست رحمانیان درباره چگونگی شکلگیری نمایش «چخوف / ساد» گفت: این نمایش از اول قرار نبود «چخوف / ساد» باشد و با کلاسهایی شروع شد که من و مهتاب نصیرپور برای آموزش بازیگری در ترمهای مختلف راه اندازی کردیم و در یکی از این کلاسها من عنوان کار را روی آثار چخوف گذاشتم و چندین کلاس برگزار شد و شاید حدود ۷۰ نفر درگیر این پروژه شدند، اما خروجی چندان مناسبی نداشت و ما در حال آماده شدن برای اجرای آثاری از چخوف با نام «چخوف نازنین» بودیم.
وی ادامه داد: در این فاصله قاسم جعفری مکان جدیدی را برای تئاتر محیطی به نام «بوتیک تأتر ایران» افتتاح کرد که بدنه اصلی آن در حقیقت بیمارستان «امید» بود. همزمان که درحال تغییر نمایشنامه برای اجرای آن در این بیمارستان بودم، نازنین کریمی به گروه پیوست و این امکان را برای ما فراهم کرد که سالن را بر اساس طراحی مدیر هنری، محسن شاه ابراهیمی و اجرای درخشان مریم ناظم الرعایا مجهز و آنجا را تبدیل به جایی برای اجرا کنیم که هم مختصات یک بیمارستان را داشت و هم جایی برای تماشا بود و این مجموعه کاری بود که ما انجام دادیم.
رحمانیان با اشاره به موسیقی کار نیز عنوان کرد: من از فردین خلعتبری خواهش کردم که برای این نوع اجرا در این مکان طراحی موسیقی داشته باشد و این اتفاق افتاد. پس از آن هم سودابه خسروی به ما پیوست که میدانیم طراح گریم سینماست و همیشه به ما لطف داشته و این سومین یا چهارمین کاری است که با ما همکاری میکند و مهربانانه در کنار ما ایستاد و طراحی گریم را با توجه به همه مختصات پذیرفت. همچنین این چندمین کاری است که با حسن علیشیری به عنوان مشاور کار میکنم و در کنار تمام این دوستان نمایش را روی صحنه بردیم.
این نویسنده و کارگردان تئاتر افزود: چخوف حدود ۶۰۰ داستان کوتاه دارد که حدود ۲۰۰ اثر به فارسی ترجمه شده و ما ترجمه فارسی داستان کوتاه «جراحی» را در نمایش نداشتیم. بنابراین، از میان تمام آنها که باقی مانده بود، ۱۵ کار را انتخاب کردیم. البته من حدود پنج ماه است که این نمایش را اجرا میکنم، اما روند این همکاری آن خیلی طولانیتر است. بهعنوان مثال، قطعه «زن بیپناه» را شخص دیگری بازی میکرد، اما وقتی نوشین اعتماد اضافه شد، به این نتیجه رسیدیم که چقدر برای این نقش مناسب است.
وقتی خوانش یک نمایشنامه زندگی آقای کارگردان را زیرو رو کرد
رحمانیان درباره چگونگی تسلط خود به بیماریهای روانی نیز با ارجاع به گذشته خود توضیح داد: خواندن نمایشنامه پتر وایس «ماراساد» و بعدتر دیدن اجرای پیتر بروک از این نمایشنامه و همچنین نقد سوزان سانتاگ از این نمایشنامه، زندگی من را زیر و رو کرد و اگر بخواهم خط کشی در زندگی هنری خود داشته باشم به قبل و بعد از خواندن اینها تقسیم میشود.
در ادامه جلسه، رحمانیان در پاسخ به این پرسش که تا چه اندازه در آثار شما به مخاطب عام توجه میکنید گفت: من به وی در ادامه، در پاسخ به اینکه چرا به نمایشنامههای ایرانی نمیپردازد، گفت: دلیل نپرداختن به نمایشنامههای ایرانی را نمیدانم. زندگی کاری من از سال ۹۲ بعد از چهار سال ممنوع الکاری ادامه پیدا کرد و برایم بخش اسنادی تئاتر مهم بود. به عنوان برایم «ترانههای محلی» و کارهایی که در این فضا انجام دادم، مهم بود، چون به نظر خودم سندی از یک دوران مثل «عشق روزهای کرونا» ارائه میدهم و احتمالاً نمایشنامههای قوی نیستند، اما به دلیل وجه اسنادی برایم مهم هستند.
این کارگردان تئاتر درباره اجرای نمایشنامههایی مانند آثار شاهنامه و ابولقاسم فردوسی گفت: باید به این فکر کنیم که چطور میتوانیم نمایشنامههایی مانند فردوسی را با اجرایی سادهتر روی صحنه ببریم. من سه طرح درباره کارهای فردوسی بهخصوص «سیاوش» دارم و امیدوارم امکانی برای اجرای آن روی صحنه فراهم شود.
وی خاطرنشان کرد: صحنههای ما چندان امکان اجرای نمایشنامههایی در فضای کارهای فردوسی را ندارد و شاید تنها سالن خوب موجود تالار وحدت است که آن هم برای از ما بهتران شده است، چون قرار بود نمایشی را در تالار وحدت اجرا کنم اما نامهای را نوشتند که براساس آن من امکان استفاده از سالنهای دولتی مثل تالار وحدت، تئاتر شهر، سنگلج و ایرانشهر را ندارم.
رحمانیان درباره چگونگی تسلط خود به بیماریهای روانی نیز با ارجاع به گذشته خود توضیح داد: خواندن نمایشنامه پتر وایس «ماراساد» و بعدتر دیدن اجرای پیتر بروک از این نمایشنامه و همچنین نقد سوزان سانتاگ از این نمایشنامه، زندگی من را زیر و رو کرد و اگر بخواهم خط کشی در زندگی هنری خود داشته باشم به قبل و بعد از خواندن اینها تقسیم میشود.
موسیقی مجلل ما باید از «چخوف / ساد» رحمانیان درس بگیرد
در ادامه، فردین خلعتبری درباره چگونگی ساخت موسیقی نمایش «چخوف / ساد» تشریح کرد: وقتی آدم با آقای رحمانیان کار میکند، مسئولیتش کمتر میشود؛ چون معمولاً پروژههایی هستند که باید تا لحظه آخر مواظب باشید که اتفاق خاصی نیفتد. به دلیل اینکه بخشی از اجرای کار بداهه نوازی است، آهنگساز این کار تنها من نیستم بلکه بخشی از مسئولیت اجرای این کار به عهده هادی ثابت و این دومین همکاری ما با یکدیگر است.
این طراح موسیقی تشریح کرد: بسیاری از موزیسینها وقتی کنار سینما و تئاتر قرار میگیرند، ممکن است فکر کنند دارند لطف میکنند، اما نمیدانند از راه تئاتر به سینما به موسیقی و از راه همراهی ادبیات با هنرهای تجسمی لطف میشود. هیچ آدمی منفک از تأثیرپذیری از محیط پیرامون نیست و تأتر خیلی زیاد این شرایط را ایجاد میکند. امکان این وجود دارد که برای هر بار اجرا موسیقی جدیدی نوشت و به همین دلیل بداهه نوازی اتفاق خوبی روی صحنه است و اگر نوازنده توانا باشد، میتواند خلقالساعه باشد و آن اجرا با اجراهای دیگر متفاوت باشد.
اجرای یک نمایش در شرایط محدود امکانات
در ادامه سودابه خسروی با یادآوری اینکه عمده فعالیتم در زمینه سینما بوده است، گفت: ایدههای آقای رحمانیان همیشه برایم جذاب و جالب است و خیلی به موضوعات به شکل مینیمال نگاه میکند و چندان درگیر شرایط نیست. ما این شعر «هنر برتر از گوهر آمد پدید» را بارها شنیدیم و معتقدم در شرایطی قرار میگیرید که دیگر امکان خریدن هنر با پول وجود ندارد و حتی با فقدان امکانات هم خروجی هنری لازم را به دست میآورید و این در مورد آقای رحمانیان در این چند کار صدق میکند و در محدودترین شرایط بهترین کار را ارائه میدهد.
خسروی افزود: وقتی لوکیشن و بداهه موجود در اجرا را دیدم، خیلی برایم جذاب بود و برای گریم سعی کردیم خیلی مینیمال به نظر برسد و یک چیز کلی برای همه بازیگرها به شکلی که انگار همه در این بیمارستان هستند و مشکل روحی دارند، در نظر گرفتیم؛ یعنی یک جوری به نظر بیاید که انگار تمام بیماران برای اجرای نمایش، خود را گریم میکنند. به عنوان مثال؛ سعی کردیم کسی که حالت فراموشی دارد، گریم خود را نصفه بگذارد.
آقای شاعر و ایدههایی برای آینده تئاتر ایران
در ادامه حسن علیشیری شاعر و ترانه سرا درباره همکاری خود با رحمانیان گفت: این چهارمین همکاری من با آقای رحمانیان است و از ایشان و تیم درجه یکشان یاد میگیرم و در کنار بقیه گروه کارگردانی سعی کردیم فضای مورد نظر ایشان را در تمرین و اجرا فراهم کنیم و با توجه به صحبتهای خانم خسروی، هر اجرا متفاوت است و برای من به عنوان مخاطب تئاتر اتفاق ویژهای دارد و واکنش مخاطب به این میزان بداهگی که تمام آن تمرین شده، جذاب است.
وی افزود: تئاتر خارج از صحنه (آف استیج) موضوع تازه و غریبی نیست، اما این شکل از اجرا و بازخوردگیری از مخاطب اتفاق جدیدی در تئاتر ما رقم میزند که میتواند راه ما را برای کارهای آینده باز کند.
در ادامه مریم ناظم الرعایا درباره همکاری با رحمانیان گفت: کار کردن با آقای رحمانیان به دلیل خلاقیت و تسلط به آنچه میخواهد، خیلی راحتتر است. از طرفی با فضای بیمارستان روانی طرف بودیم که بچهها قرار بود خودشان نمایشی اجرا کنند و باید این طور به نظر میرسید که طراح صحنه خود بچهها هستند و وسایل ساخته شده و آنچه تدارک دیده شده، باید از ذهن آنها خارج شده باشد. بنابراین؛ فکر میکردیم با وسایل و آنچه اطراف خود مثل مقوا، کارتن و سیخ (که شمشیر درست کردیم) میدیدند، ملزومات صحنه را بسازیم.
من تهیه کننده نیستم و آن را دوست ندارم
در ادامه نازنین کریمی درباره همکاری با این گروه تئاتری گفت: خیلی خوش اقبالم که توانستم در کنار این گروه باشم و خیلی بداقبالم که این همکاری در چهل سالگی برای اولین بار اتفاق افتاد. معتقدم این عنوان تهیهکننده برای من نیست و آن را دوست ندارم و تنها آقای رحمانیان به من این فرصت را داد که همراه آنها باشم. این اتفاق از آنجایی شروع شد که خیلی جوان بودم و در تئاتر شهر کارگاه شش ماههای وجود داشت که به ما نحوه کار با ریتم و بدن را آموزش میدادند و همیشه به این فکر میکردم که چرا ما را به سالنهای بزرگ برای اجرا راه نمیدهند و علاوه بر این، اجازه کار نمیدهند؛ اما زمانی که اجرای بچهها را دیدم، متوجه شدم چقدر صادقانه است و این همان چیزی بود که همیشه دنبال آن بودیم و میتوانستیم بیان و بدن خود را نشان بدهیم و با آن کار کنیم.
در ادامه هادی ثابت درباره نواختن موسیقی ساکسیفون سرصحنه نمایش گفت: من مجری طراحی موسیقیِ آقای خلعتبری بودم. همیشه آقای خلعتبری جایگاهی در اختیارم قرار میدهد که من خودم را در آن پیدا و ایدههایم را اجرا کنم و در اینجا هم با تمهای سخت آقای خلعتبری تمرین کردم و سر جای خود نشستم و کاری که فکر میکردم و از پس آن برمیآمدم را انجام دادم و به نوعی خود من هم به عنوان یکی از اعضای گروه در جریان این تراپی (درمان) قرار گرفتم. خوشحالم این تجربه را از سر میگذرانم و متشکرم از اعتمادی که به من کردند.
بدون دیدگاه