به گزارش ردکارپت فیلم: سهراب سلیمی که این روزها نمایش «آقای اشمیت کیه؟» را اجرا میکند، از حال و احوال ناخوش تئاتر سخن میگوید و معتقد است شرایط نابسامان اقتصادی ویروسی است مرگبارتر از کرونا که بدجوری به جان تئاتر افتاده است.
این کارگردان سال ۹۸ مشغول اجرای نمایش «آقای اشمیت کیه؟» بود و هنوز ۱۰ روزی از اجرای آن نگذشته بود که همهگیری کرونا و تعطیلات بعد از آن اجرای این نمایش را هم همچون بسیار رویدادهای جمعی دیگر ناتمام گذاشت.
سلیمی نیز مانند بسیاری از همکاران تئاتریاش منتظر ماند امنیتی نسبی ایجاد شود تا در سایه آن بتواند اجرای نیمه کاره خود را روی صحنه ببرد. این امنیت از نظر مهار کرونا، تا حدودی تامین شده ولی بلایی دیگر به جان تئاتر افتاده است؛ اقتصادی رنجور و هزینههایی سرسامآور.
این کارگردان در گفتگو با ایسنا از شرایط اجرای تئاتر در این دوران سخن می گوید.
او میگوید که از نتیجه کار و همراهی گروه و بازخورد تماشاگران رضایت دارد ولی اجرای یک اثر نمایشی در شرایط فعلی بسیار دشوار است و در توصیف این دشواری میگوید: گویی ما را در بیابانی برهوت به حال خود رها کردهاند و میگویند بروید و بچرید غافل از اینکه بیابان را سراسر مه گرفته است.
این کارگردان با تاکید بر لزوم حمایت دولت از تئاتر ادامه میدهد: بدون حمایت دولت نمیتوان تئاتر کار کرد اما در حال حاضر یا حمایتی نیست یا اگر هم هست، بسیار توهینآمیز و حقارتبار است. بنابراین تئاتر در شرایط فعلی بیماری است نحیف و ناتوان که لنگان لنگان به سوی مقصدی نامعلوم میرود.
سلیمی با اشاره به اجرای این نمایش در دوران پیش از کرونا اضافه می کند: سال ۹۸ این نمایش را در سالن استاد عباس جوانمرد در عمارت خانه تئاتر اجرا کردیم. من و آقای راد که در این اثر بازی میکند، ۱۱ سال از عمرمان را صرف راهاندازی این عمارت کردیم و دوست داشتیم نمایشمان در سالن آن که مکانی ناشناخته بود، روی صحنه برود تا هم حاصل زحماتمان را ببینیم و هم این سالن بتدریج شناخته شود. اما هنوز ۱۰ اجرا را پشت سر نگذاشته بودیم که داستان غمانگیز کرونا پیش آمد.
او که بعدتر تقاضای اجرای همین نمایش را در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر را داشته است، میافزاید: سال ۹۹ که اوج کرونا بود و سرانجام در این مقطع نوبت اجرای ما رسید آن هم در وضعیتی که به جز ما، گروه دیگری هم در همین سالن اجرا دارد. بنابراین نمیتوانیم از تمام امکانات فنی آن بهره ببریم و مجموعه شرایط سبب شده بعد از این همه انتظار، لذتی از اجرای کارمان نبریم و حال آنکه این اولین اولویت برای یک گروه هنری است، مسایل اقتصادی که جای خود.
این بازیگرتئاتر ادامه میدهد: در این شرایط دشوار اقتصادی، اسپانسری هم حاضر نمیشود از تئاتر حمایت کند . ما هم بدون حضور تهیهکننده و حامی مالی داریم کار میکنیم. تنها خواسته من این بود که کمکهزینهای ۱۰۰ میلیون تومانی در نظر بگیرند که به رقم ۷۰ میلیون رسیدیم و اگر شرایط را با سال ۶۸ مقایسه کنیم، با توجه به نرخ تورم، در آن مقطع سه برابر این کمکهزینه را دریافت میکردیم.
او یادآوری میکند که برای اولین نوبت اجرای این نمایش در سال ۹۸ رقمی ناچیز به برخی از عوامل گروه داده که اگر مجموعه شرایط را از آن مقطع تا به امروز در نظر بگیریم، معادل ماهی هزار تومان هم نیست.
سلیمی از روزهای دشوار کرونا و بیکاری و بیپولیهای آن مقطع چنین میگوید: آن زمان که همه سالنها تعطیل بود، چه کسی امنیت روانی و اقتصادی ما را تامین کرد؟ وقتی انزوای آن دوران همه ما را در بر گرفت، چه کسی احساس مسئولیت کرد. در مقعطی که بسیاری هنرمندان ارزشمند خود را از دست دادیم، ما هم که باقی ماندهایم چه نوع امنیت فکری و روانی داریم. این کمک هزینههای ناچیز را چگونه میان یک گروه تقسیم کنیم که دستکم کفاف هزینه رفت و آمدشان را بدهد.
او ادامه میدهد: وقتی لوگوی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران پای پوستر اجراها میخورد، برای خودش تعریفی دارد. یعنی این سازمان باید از ما حمایت کند یا در بحث تبلیغات شهری، کنارمان باشد اما نه تنها هیچ یک از اینها نیست بلکه برای هر اجرا رقمی هم به عنوان اجارهبها میگیرند نه اینکه این رقم را در پایان از گیشه کسر کنند بلکه هر شب چه سالن خالی باشد و چه پر، این رقم از گروه دریافت میشود. ۹ درصد هم که بابت مالیات کم میشود و ۵ درصد هم به سایت بلیت فروشی تعلق میگیرد، بنابراین چه رقمی دست گروه را میگیرد.
او که باور دارد شرایط اقتصادی بیش از کرونا بقای تئاتر را دشوار کرده است، توضیح میدهد: کرونا را میتوان با واکسن مهار کرد ولی شرایط اقتصادی، ویروسی است که به سرعت میتواند هنر را به نابودی بکشاند و در میان همه هنرها، تئاتر، آسیب پذیرترین است.
او با اشاره به درج برخی خبرها درباره آمار فروش میلیاردی بعضی از آثار نمایشی خاطرنشان میکند: ما را با این آمارها گول نزنید. نمایش با تئاتر بسیار متفاوت است. پشت سر بعضی آثار باندهایی هست که خیلی خوب میتوانند مدیریت کنند و تماشاگر بیاورند. در این بین هستند کارهای ارزشمندی هنری که فروش خوبی هم دارند ولی اینها تک ستارههایی هستند که نمیتوان شرایط آنها را به کل تئاتر تسری داد. ما از یک قاعده کلی سخن میگوییم.
سلیمی با ابراز تاسف از نابودی طبقه متوسط در شرایط اقتصادی فعلی میگوید: قشر پیشرو و تعیینکننده، طبقه متوسط است که نابود شده. به همین دلیل میبینیم که تماشاگر برای دیدن یک تئاتر ۷۰۰ هزار تومان پول بلیت میدهد. این روزها تئاتر اعیان و اشراف متداول شده، تئاتر که در قرن نوزدهم در اوج بود و حالا ما به آن دوران بازگشتهایم. در این وضعیت، چه تعداد کتاب ارزشمند، چه تعداد موسیقی باکیفیت و چه تعداد فیلم و تئاتر خوب کار میشود. اقتصاد ویران و نوعی فرهنگ کاذب را دیکته کردن، سبب شده عرصه فرهنگی ما هر روز از آثار تفکربرانگیز خالیتر شود. اما انسان همواره به امید زنده است. حکایت ما حکایت بیماری است که مرضی مهلک دارد ولی با امید در بستر بیماری سختجانی میکند. امیدوارم به جای درز در، نه تنها از پنجره جهان را بنگریم بلکه حتی فراتر از آن در را بگشاییم.
بدون دیدگاه