هنروتجربه

«عمارتی در مه» روایتی از «تئاتردرمانی»

به گزارش ردکارپت فیلم: محمد علی اسماعیل‌تاش، کارگردان فیلم سینمایی «عمارتی در مه» ضمن اشاره به شرایط اکران این فیلم در گروه «هنروتجربه» از زاویه نگاه فیلم نسبت به «سایکودرام» و مواجهه با بیماران اعصاب و روان گفت.

محمدعلی سلیمان تاش کارگردان فیلم سینمایی «عمارتی در مه» که در حال اکران در گروه «هنروتجربه» است، درباره این فیلم توضیح داد: موضوع اصلی این فیلم درباره سایکودرام، یا «تئاتردرمانی» است. شخصی در فرآیند تئاتر درمانی قرار می‌گیرد و مخاطب در مواجهه با این شخصیت به برداشت‌های اشتباهی می‌رسد. داستان فیلم در دوره قبل از انقلاب روایت و داستان آن از آنجایی آغاز می‌شود که یک پزشک، از سوی رئیس یک تیمارستان برای درمان تعدادی بیمار دعوت می‌شود. در پایان روایت اما معمای اصلی داستان برای مخاطبان رمزگشایی می‌شود.

وی درباره وجه تمایز فیلمش در پرداختن به سوژه تئاتردرمانی نسبت به آثار مشابه هم گفت: مهمترین نکته در قصه این فیلم، مواجهه تماشاگر با کاراکترهای این فیلم است. در مقاطع مختلف مخاطب مدام نسبت به کاراکترهای فیلم به قضاوت‌هایی می‌رسد که می‌تواند الزاماً قضاوت‌های درستی نباشد. در پایان فیلم است که مشخص می‌شود واقعیت چیست.

سلیمان‌تاش تأکید کرد: آنچه در پایان‌بندی فیلم به‌عنوان یک روش درمانی ارائه می‌شود، در واقع تزی است که بنده ارائه می‌کنم و درباره آن هم با برخی از روان‌شناسان مشورت داشته‌ام و اسامی آن‌ها هم در تیتراژ پایانی فیلم درج شده است. برنامه‌ای داریم تا این فیلم در مراکز درمانی اعصاب و روان، برای پزشکان به نمایش گذاشته شود.

این کارگردان افزود: در فرآیند روان‌درمانی، برخی این اعتقاد را دارند که باید از روان‌پزشک استفاده شود و مانند سرماخوردگی قرصی برای بیمار تجوز شود تا سیستم دفاعی بدن تقویت شود. به تازگی اما این اعتقاد تغییر کرده و برخی به جای قرص می‌گویند که می‌توان با روان‌کاوی بیمار را به نقطه درمان برسانیم. در فیلم‌های دهه ۳۰ و ۴۰ این مورد را شاهد بودیم که بیمار روی تختی دراز می‌کشد و مثلاً تحت هیپنوتیزم قرار می‌گیرد که همین امروز در تهران چند مرکز معتبر در این زمینه داریم. برخی هم به مرحله شوک‌درمانی می‌رسند که در قیاس با دیگر روش‌های درمانی کمی خطرناک‌تر است.

بیشتر به دنبال بیمارانی بودم که حافظه بلندمدت خود را از دست داده باشند. حقیقتاً هم کسی را پیدا نکردم و اکثر بیمارانی که با آن‌ها مواجه شدم، همان بیمارانی بودند که نمونه آن‌ها را در اکثر فیلم‌های روان‌درمانی، دیده بودیم. مانند فیلم مشهور «دیوانه از قفس پرید» که جک نیکلسن در آن نقش‌آفرینی می‌کرد

سلیمان تاش درباره پژوهش‌ها و تحقیقات خود در زمینه ارتباط با بیماران اعصاب و روان هم گفت: من بیشتر به دنبال بیمارانی بودم که حافظه بلندمدت خود را از دست داده باشند. حقیقتاً هم کسی را پیدا نکردم و اکثر بیمارانی که با آن‌ها مواجه شدم، همان بیمارانی بودند که نمونه آن‌ها را در اکثر فیلم‌های روان‌درمانی، دیده بودیم. مانند فیلم مشهور «دیوانه از قفس پرید» که جک نیکلسن در آن نقش‌آفرینی می‌کرد. همه این بیماران، مرحله مشاوره را طی می‌کردند و همان‌طور که دیده‌اید، در جمعی می‌نشینند و از مشکلات شخصی خود می‌گویند.

وی درباره برخورد این بیماران با خود در فرآیند پژوهش هم گفت: برخی از آن‌ها برخوردهای خطرناکی داشتند و زیاد نمی‌توانستیم به آن‌ها نزدیک شویم. کادر پزشکی هم اجازه نمی‌دادند بیش از حد به آن‌ها نزدیک شویم. هم در تهران و هم در شیراز به برخی مراکز مراجعه کردم که برخی بیماران‌شان خطرناک بودند. بیشتر افراد اما دچار حس افسردگی بودند و این افسردگی باعث می‌شود بیماری‌شان از مرحله‌ای به بعد، بیرون بزند. بیماری آن‌ها به‌صورت لایه‌به‌لایه بیشتر می‌شود. اکثر آن‌ها هم از خوردن دارو امتناع می‌کردند. همه آن‌ها خودشان را سالم می‌دانند و می‌گویند این شمایید که احساس می‌کنید ما بیماریم. دکترهای روان‌شناس هستند که تشخیص می‌دهند مثلاً لیتیوم در بدن یک بیمار کم است و به همین دلیل او دچار توهم می‌شد.

این کارگردان با اشاره به داستان فیلم «عمارتی در مه» توضیح داد: کاراکتر اصلی فیلم ما خواهرش را در کودکی از دست داده و آنقدر او را به‌مدت طولانی شماتت و سرزنش کرده بودند، همه چیز را فراموش کرده است. حتی مشخص می‌شود او موفق به تکمیل تحصیلات پزشکی خود هم نشده است و پدرش هزینه بالایی کرده که او مورد درمان و تراپی قرار بگیرد.

کارگردان «عمارتی در مه» درباره اکران این فیلم در «هنروتجربه» هم گفت: فیلم در تهران نزدیک ۸ سالن دارد و در تمامی مراکز استان‌ها بین دو تا سه سالن به اکران آن اختصاص پیدا کرده است. با توجه به شرایطی که در کشور وجود دارد، شاید تماشاگر رغبت چندانی به حضور در سالن سینما و تئاتر نداشته باشد. شاید اگر فیلم ما هم کمی دیرتر اکران می‌شد تا شرایط عمومی جامعه مساعدتر باشد، اتفاقات بهتری برای فیلم می‌افتاد.

سلیمان تاش تأکید کرد: در کل این فیلمی است که من با هنرجویانم ساخته‌ام و برای این ۳۵ نفر طی چهار ماه حتی براساس شخصیت خودشان متن نوشتم. مثلاً دختری در گروه داشتیم که بد اخلاق بود و من نقش یک کاراکتر بداخلاق را برای او نوشتم. یا فرد دیگری داشتیم که خیلی فیلسوف‌مآبانه صحبت می‌کرد و دانشجوی فلسفه بود و من هم نقش یک دانشجوی فلسفه را در فیلم به او دادم.

وی افزود: وقتی فیلم نهایی را به چند روان‌شناس نشان دادم، آن‌ها گفتند این فیلم خودش در حکم یک تز است که از طرف شما ارائه شده است. به شخصه در کنار هنر نمایش، روی سایکودرام هم اشراف دارم و باوجود آنکه پزشکی نخوانده‌ام، بیمارانی بوده‌اند که با سایکودرام درمان کرده‌ام.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند